ماهنامه شماره 60 - صفحه 5
 

» فر‌هاد ميرزا؛ خدمت به شعائر

 

فر‌هاد ميرزا معتمدالدوله‌ (عموي‌ ناصرالدين‌شاه) دانشمند، شاعر، نويسنده‌ و حاكم‌ متدين‌ و باكفايت‌ عصر قاجار است‌ كه‌ تاريخ، از كارنامه‌ سياسي‌ و علمي‌ او، در مجموع، قضاوتي‌ مثبت‌ دارد. فرصت‌ شيرازي، اديب‌ و شاعر مشهور، از وي‌ با عنوان‌ «شاهزاده‌ آزاده‌ فاضل‌ عالم‌ متبحر» 1 ياد مي‌کند، و حسن‌ جابري‌ اصفهاني، اديب‌ و مورخ‌ زبده‌ آن‌ دوران، او را «يگانه‌ مرد» سلسله‌ قاجار «و تربيت‌ شده‌ قائم‌‌مقام و صاحب‌ شمشير و قلم» مي‌شمارد.2 كارنامه‌ سياسي‌ وي‌ در اوايل‌ عمر از نقاط‌ ضعفي‌ چون‌ پناهندگي‌ به‌ سفارت‌ انگليس‌ خالي‌ نيست، اما با گذشت‌ زمان و به ويژه‌ ارتباط‌ با عالم بزرگي‌ چون‌ آيت‌الله‌ حاج‌ ملاعلي‌ كني‌ (فقيه‌ پارسا و متنفذ تهران‌ در عصر ناصري) مسير خود را اصلاح‌ كرده، در خدمت‌ مصالح‌ اسلام‌ و ايران‌ درآمد3 و خصوصا‌ از غربزدگي كه‌ آن‌ زمان‌ تازه‌ در بين‌ دولتمردان‌ ظهور يافته‌ بود، اظهار تنفر مي‌كرد. اعتمادالسلطنه‌ مي‌نويسد: در مجلس‌ دربار، «بين‌ صحبت، ظل‌السلطان‌ گفت‌ در شب‌ مهماني‌ فرنگيها خيال‌ دارم‌ كلاهخود [ظاهرا مقصود، كلاهخود پروسيها است] را سر بگذارم. حاجي‌ معتمدالدوله‌ برآشفت‌ كه... اين‌ چه‌ خيال‌ است‌ كه‌ شما را گرفته‌ است‌ كه‌ كلاه‌ فرنگي‌ سر بگذاريد. دو ساعت‌ اين‌ مرافعه‌ بود. آخر ظل‌السلطان‌ قسم‌ خورد كه‌ از اين‌ خيال‌ افتادم».4

 

فر‌هاد ميرزا مقلد آيت‌‌الله‌ كني‌ بود و در شناخت‌ مورد استخاره‌ و نيز كيفيت‌ مناسك‌ حج، به‌ قول‌ خود، به‌ «جناب‌ مجتهد الزمان‌ حاجي‌ ملاعلي‌ كني‌ حفظه‌‌الله‌ تعالي» رجوع‌ مي‌كرد.5 در كار حكومت‌داري‌ نيز مدعي‌ بود كه‌ قتل‌ عناصر طاغي‌ و گردنكش‌ به‌ دست‌ او، با حجت‌ شرعي‌ (تنفيذ فقها) انجام‌ گرفته‌ است: «براي‌ آدمهايي‌ كه‌ كشته‌ام‌ در آن‌ دنيا از خداوند حق‌ مي‌خواهم‌ و خدا بايد به‌ من‌ اجر و مزد بدهد. [چه] اولا‌ً به‌ فتواي‌ علما بود، ثانيا براي‌ حفظ‌ نفوس‌ و دفع‌ شر‌ آنها از عفت‌ و عصمت، جان‌ و مال‌ مسلمين».6 اظهارات‌ لرد كرزن‌ و حاج‌ سياح‌ محلاتي‌ و ميرزا حسن‌ جابري‌ و غيره‌ نيز مو‌يد سخن‌ اوست.7

 

فضل‌ و ادب، ويژگي‌ بارز او بوده‌ و خصوصا‌ منشآتش‌ گواه‌ اين‌ امر است. بامداد او را «يكي‌ از چهار شاهزاده‌ فاضل‌ قاجاريه» شمرده8 و معيرالممالك‌ مي‌نويسد: «شاهزاده‌ فر‌هاد ميرزا اديب‌ و شاعر و اهل‌ مطالعه‌ و در علوم‌ مذهبي‌ درجه‌ اجتهاد يافته‌ بود. زبان‌ انگليسي‌ را نيز خوب‌ مي‌دانست. بسيار مقتدر و در عين‌ حال‌ مؤ‌دب‌ بود و بيشتر اوقات‌ خود را با شعرا و ظرفا مي‌گذرانيد. تصنيفات‌ و تأليفات‌ متعدد داشت‌ كه‌ بعضي‌ از آنها به‌ چاپ‌ رسيده‌ است...».9

 

ارادت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ (عليهم‌‌السلام) از ديگر خصال‌ برجسته‌ اوست‌ كه‌ خود بدان‌ فخر مي‌كرد. طلاكاري‌ ايوان‌ و مناره‌‌ها و نصب‌ ضريح‌ نقره‌ در بارگاه‌ مطهر امام‌ كاظم‌ و امام‌ جواد (عليهماالسلام) در كاظمين10 و نيز تأليف‌ كتاب‌ قمقام‌ زخار در شرح‌ حال‌ و مقتل‌ سالار شهيدان‌ (ع)، از عشق‌ بي‌شائبه‌اش‌ به‌ آل‌ رسول‌ (ص) حكايت‌ دارد. «از اجله‌ خدماتش‌ در اسلام، تجديد بناي صحن‌ مبارك‌ كاظمين‌ عليهماالسلام‌ است‌ با ملحقات‌ آن. عمر شريف‌ اين‌ شاهزاده‌ به‌ اين‌ خدمت‌ بزرگ‌ در اسلام‌ و تأليف‌ مقتل‌ موسوم‌ به‌ قمقام‌، شرف‌ اختتام‌ پذيرفت‌ و حقيقتاً به‌ معني‌ حسن‌ خاتمت‌ و خير عاقبت‌ نايل‌ گرديد».11 نيز بايد از چكامه‌ حماسي‌ وقار شيرازي‌ (شاعر مشهور عصر قاجار) در شرح‌ رزم‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ عليه‌‌السلام‌ در روز عاشورا ياد كرد كه‌ به‌ تشويق‌ فر‌هادميرزا صورت‌ گرفت: «فر‌هاد ميرزا هم‌ به‌ شاهنامه‌ سخت‌ علاقه‌ داشت‌ و در عين‌ حال‌ آدم‌ متعصب‌ مذهبي‌ بود و در روضه‌‌خوانيها حاضر مي‌شد و هميشه‌ مي‌گفت: «متأسفم‌ كه‌ در تمام‌ مجالس‌ روضه، حتي‌ يك‌ قطعه‌ شعر به‌ بحر متقارب‌ [وزن‌ شاهنامه] خوانده‌ نمي‌شود». مرحوم‌ وقار شيرازي‌ تقبل‌ كرد كه‌ فصلي‌ به‌ بحر متقارب‌ در روضه‌ و مرثيه‌ بسرايد و چنين‌ كرد و اين‌ مرثيه‌ كه‌ جنبه‌ حماسي‌ دارد اختصاصاً براي‌ جنگهاي‌ عاشوراي‌ حضرت‌ عباس‌ [عليه‌‌السلام] ساخته‌ شده‌ و بسيار دلنشين‌ است!.12

 

فر‌هادميرزا در 1305 ق‌ درگذشت‌ و پيكرش‌ سال‌ بعد «با تشريفات‌ بي‌پايان‌ از طهران‌ به‌ سمت‌ عتبه‌ مقدسه‌ كاظمين‌ سلام‌‌الله‌ عليهما در حركت‌ آمد».13

 

 

 

______________________________________

 

1. آثار عجم، طبع سنگي، ص 26 مقدمه.

2. تاريخ اصفهان و ري، ص 304.

3. براي چرخش سياسي او ر.ك، تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز، چاپ سنگي، صص 75، 76.

4. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 151.

5. هدايه`‌السبيل، ص 1 و 158 ، 159. براي تدين فرهاد ميرزا و پرهيزش از قمار و ديگر منكرات شرعي ر.ك، شرح‌حال رجال ايران، مهدي بامداد، 2/110، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 130؛ از صبا تا نيما، يحيي آرين‌پور، 1/164؛ شرح‌حال فرهاد ميرزا معتمدالدوله، اسماعيل نواب صفا، ص 385.

6 . روزنامه خاطرات عين‌السلطنه، 9/6972.

7. ر.ك، ايران و مسئله ايران، ترجمه علي جواهركلام، ص 94؛ خاطرات حاج سياح، ص 13، 17 ـ 18 و 20 ـ 21 و 170؛ رجال عصر ناصري، معيرالممالك، ص 164؛ تاريخ اصفهان و ري، صص 304 ـ 305

8 . شرح‌حال رجال ايران، 3/92.

9. رجال عصر ناصري، صص 164ـ164، براي شرح‌حال و آثار او ر.ك، زنبيل، فرهاد ميرزا، صص 6ـ7 ، ر.ك، شرح‌حال فرهاد ميرزا معتمدالدوله، اسماعيل نواب صفا، صص 328ـ325؛ از صبا تا نيما، 1/156 ـ 165.

10. تاريخ اصفهان و ري، صص 304 ـ 305؛ افضل التواريخ، افضل‌الملك، ص 372؛ روزنامه خاطرات عين‌السلطنه، 8/6587 .

11. چهل سال تاريخ ايران... (المآثر و الآثار)، اعتمادالسلطنه، به كوشش ايرج افشار، 263/1.

12. نای هفت بند، باستاني پاريزي، ص 668.

13. چهل سال تاریخ ایران...، 1/263.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org