» نظريه شنبه
فرهاد رستمي
موضوع: تظاهرات قم از 821
تاريخ گزارش: 20/10/36[25] به 312
خيلي محرمانه
«تعطيل شهر و تظاهرات قم به خاطر مقالهاي بود که در شماره 15506 روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشيدي مطلق تحت عنوان ايران و استعمار سرخ و سياه نوشته شده بود. من نميدانم چاپ اين مقاله به دستور و با اجازه بوده و يا اينکه خودسرانه نوشته شده است. اگر دستگاهها اطلاع داشته و اجازه چاپ دادهاند بايد بگويم بزرگترين اشتباه را کردهاند زيرا چاپ اين مقاله در هنگامي که مملکت چندي است در گوشه و کنار آن آشوب و سر و صداست بي تناسبترين چيزي بود که ممکن است باشد. مقاله روزنامه مانند جرقهاي در انبار باروت انفجار داشت و من هر چه فکر کردم نتوانستم تناسب آن را با امروز در نظر بگيرم». (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک، کتاب دوم، 1377، ص20)
از فحواي نظريه شنبه اين طور استنباط ميشود که ساواک روحش هم خبر نداشت که درج مقاله مزبور به دستور مستقيم شاه صورت گرفته بود، زيرا اگر شنبه بر اين امر واقف بود چنين نظريهاي را آن هم در روز روشن و با اين صراحت بيان نميکرد. البته يکشنبه و دوشنبه هم نظر شنبه را تأييد کردند و در پي آن سهشنبه و چهارشنبه نيز نظر يکشنبه و دوشنبه را درست دانستند.
يک زماني اسدالله علم وزير دربار، به کساني که شاه را شخص اول مملکت ميخواندند گفته بود وقتي ميگوييم شخص اول مملکت يعني شخص دومي هم وجود دارد و حال اينکه در برابر اراده و خواست شاه هيچ ارادهاي وجود ندارد و در نتيجه نبايد گفت شخص اول مملکت. شاه، عليالخصوص پس از افزايش ناگهاني و چشمگير قيمت نفت در دهه پنجاه به اين باور رسيده بود که ميتواند مملکت را بدون مشاور اداره کند: «من به خداوند اعتقاد دارم و اينکه از طرف خداوند برگزيده شدهام تا وظيفهاي را به انجام برسانم. مکاشفههاي من معجزاتي بودهاند که کشور را نجات دادهاند. حکومت من کشور را نجات داده است، زيرا خداوند در کنار من است». (ماروين زونيس، شکست شاهانه، ص 272ـ 273)
شاه بر اثر اين توهم، به تأسي از ملا نصرالدين شروع به بريدن شاخهاي کرد که روي آن نشسته بود. از زمان درج مقاله تا خروج بي بازگشت او از کشور درست يک سال طول کشيد. پس از مظفرالدين شاه (که نسبتاً عاقبت به خير شد و در تکيه دولت مجلس ترحيم آبرومندانهاي برايش گرفتند) او چهارمين شاهي بود که در غربت مرد.
|