» ماده اول
فرهاد رستمي
روزي که طومار عمر تيمورتاش با آمپول هواي پزشک احمدي در هم پيچيد، جعفرقلي خان سردار بهادر، مقّرب الخاقان رضا شاه شد. سردار بهادر که در تخته قاپو کردن ايلات و عشاير و حتي ايل خودش نقش مؤثري ايفا کرده بود هرگز فکرش را هم نميکرد که روزي سر و کارش با پزشک احمدي بيفتد. و البته باز گلي به جمال پزشک احمدي، نصرت الدوله فيروز را در چهار ديواري محبوس کردند و پنجرههايش را گل گرفتند، بي هيچ روزنهاي در تاريکي مطلق. پس از يک هفته که ديوار را شکافتند پسر عبدالحسين ميرزا فرمانفرما از فرط جوع و شايد هم از شدت جنون لنگه کفشش را بلعيده بود.
جعفرقلي خان سردار بهادر (سردار اسعد سوم، فرزند عليقلي خان سردار اسعد، که عضو هيئت قضات دادگاه عالي انقلاب مشروطه بود) در انتخابات دوره هفتم مجلس شوراي ملي گفته بود: «ملتي مثل ايران قيّم خيلي گردن کلفت لازم و احتياج کامل دارد. اگر دولت، اکثريت را در دست نگيرد، ممکن است چند نفر زبر دست براي پيشرفت مقاصد خودشان ليدر يک عده بشوند و همه وقت اسباب زحمت دولت را فراهم آورند. مثل اينکه بيست و دو سال است داخل مرحله مشروطه شديم، غير از بدبختي و هرج و مرج نتيجهاي نديدهايم».
اين همان انتخاباتي است که مدرس يک رأي هم نياورد و مشهور است که گفته بود «پس آن يک رأيي که خودم به خودم دادم چه شد؟».
و اما اندر باب لزوم قيّم گردن کلفت آنچه به ذهن راقم اين سطور ميرسد اينکه: لابدّ قيّمي که ضعيف باشد نميتواند حق و حقوق ايران را بگيرد. نميتواند در برابر دشمنان داخلي و خارجي از ايران محافظت نمايد. نميتواند اگر کسي خواست نظر چپ به ايران بيندازد چشمش را از کاسه سر در آورد. نميتواند دشمن ايران را منکوب کند. اصلاً اگر دشمن ببيند که قيم گردن کلفت مثل شير بالاي سر ايران ايستاده، حساب کار دستش ميآيد و دور و بر ايران نميپلکد چه برسد به اينکه بخواهد به ايران، خداي نکرده زبانم لال تجاوز کند. مگر شهر هرت است که تجاوز کند؟ مگر قيّم گردن کلفت خودش اينجوري است که دشمن، به ايران تجاوز کند؟
خلاصه قيّم گردن کلفت هزار حسن دارد و يک عيب جزئي و آن عيب جزئي اين است که اگر يک وقتي بر فرض محال اين قيّم گردن کلفت شلتاق کرد و از طريق مستقيم خارج شد و شيلنگ انداز يکهويي رفت تو باقاليها آن وقت است که بايد خر را آورد و باقالي را بار کرد. سؤال اساسي اين بود که اگر قّيّم گردن کلفت خودش هوس کرد به ايران تجاوز کند، چه بايد کرد؟ به قول محمدعلي فروغي، که رضا خان همواره زنِ ريشدار خطابش ميکرد:
در کف شير نر خونخوارهاي
غير تسليم و رضا کو چارهاي
مدرس اين شب تاريک را مثل روز روشن ميديد، بعدها نورمن (که نقش مهمي در انجام کودتاي 1299 و همدستي با ژنرال آيرونسايد داشت) به وزير خارجه انگليس نوشت: «تا کنون اگر ما نتوانستيم قرارداد 1919 را عملي کنيم رضا خان همان کارهايي را ميکند که ما در قرارداد 1919 ميخواستيم انجام دهيم منتها آن موقع قرار بود با پول ما صورت گيرد و حالا با پول ايران اين خواسته تحقق پيدا ميکند».
کراراً به مدرس گفته بودند کجاي اين قرار داد بد است؟ هر جايش بد است بفرماييد اصلاح کنيم. گفته بود: استقلال ايران را از بين ميبرد. در پاسخش گفته بودند: اتفاقاً ماده اول قرارداد استقلال ايران را تضمين ميکند. مدرس با حاضر جوابي خاص خودش گفته بود: «ماده اول قرارداد که استقلال ما را تضمين ميکند بينهايت خطرناک است، چون نشان ميدهد توطئهاي عليه آن استقلال در شرف انجام است. تأکيد روي استقلال يک دولت مثل اين است که کسي به من بگويد: سيد من حاضرم سيادت تو را به رسميت بشناسم».
|