ماهنامه شماره 56 - صفحه 7
 

» شيخ محمد خياباني را خودکشي کردند!

 

محمد معيني

 

بعد از ختم غائله قيام شيخ محمد خياباني، يکي از طرفداران مخبرالسلطنه در هر کوي و برزن صحبت و از مخبرالسلطنه دفاع مي‌کرد که وي در ماجراي قتل شيخ محمد خياباني دخالتي نداشته و از قول مخبرالسلطنه مي‌گفت: دختر بچه‌اي راپورت داد که خياباني در خانه‌اي مخفي شده ... در پي اين خبر چند قزاق مي‌روند او را دستگير کنند وي به خاطر اينکه به دست قزاقها نيفتد انتحار مي‌کند. کاغذي نيز در تأييد خودکشي از جيب خياباني درآمده است. شخص فضولي گفت: اصلاً قزاقها خوب کاري کردند خياباني را خودکشي کردند براي اينکه آدم يک دنده‌اي بود حرف بزرگترها را گوش نکرد. مثلاً به تنهايي مي‌خواست استقلال ايران را حفظ کند و قراردادي به آن مهمي 1919 را که منافع زيادي براي خيليها داشت منحل کند. دوم اينکه مگر مدرس نگفت: بابا از ترس مرگ آدم خودکشي نمي‌کند، پس چرا حرف گوش نکرد از ترس قزاقها خودکشي کرد. پس قزاقها خوب کاري کردند او را خودکشي کردند!

 

يکي از حاضرين گفت: من کاري به قضيه ندارم که خياباني را کشتند يا خودکشي کردند. حرف من راجع به سخن مخبرالسلطنه است به نظرم مخبرالسلطنه اشتباه کرده، راپورتچي دختر بچه نبوده بلکه پيرمرد عاقلي بوده طرفدار مخبرالسلطنه با دست پاچگي حرف او را قطع کرده پرسيد؟ از کجا اين حرف را مي‌گويي. ناطق گفت: حرف مخبرالسلطنه مرا به ياد ماجرايي انداخت. گويند: فردي در شايعه سازي و دروغ بافي يد طولايي داشت. براي يکي از دوستانش تعريف کرد: فلاني شنيدي که ديشب در بغداد بر بالاي مناري روباهي امامي را دريد. رفيقش گفت: اولاً ديشب نبوده و سالها پيش بوده، دوماً شب نبوده و روز بوده، سوماً در بغداد نبوده و در کنعان بوده، چهارماً در بالاي منار نبوده ته چاه بوده، پنجماً روباه نبوده و گرگ بوده، ششماً امام نبوده و پيامبر بوده، (يادم رفته بود که کلمات فارسي تنوين نمي‌گيرند)هفت تومن او را ندريد بلکه خورد. هشت تومن خود گرگ به کلي منکر ماجرا شد، کاشف به عمل آمد که به طور کلي اصل اين ماجرا دروغ است. اين قضيه حضرت يوسف بود که برادران غيورش بر او حسد کردند و او را به چاه افکندند و به دروغ به پدر گفتند او را گرگ خورده است!

پيراهني که آيد از او بوي يوسفم    ترسم برادران غيورش قبا کنند.

 

طرفدار مخبرالسلطنه گفت: منظورت از اين حرفها چيست؟ مخالفه گفت: منظوري ندارم فقط مي‌خواستم بگويم که اصل ماجراي خودکشي شيخ محمد خياباني بي اصل است و اين وصله‌ها به او نمي‌چسبد. شيخ محمد همان کسي که با التيماتور روسها مخالفت کرد و در کنار مدرس ايستاد و از مدرس دفاع کرد: در طهران همه مي‌دانند که قيام خياباني تجزيه طلبانه نيست، بلکه يک قيام ملي و ضد استعماري براي استقلال کشور است. همه اين را مي‌دانند که او خودکشي نکرد بلکه توسط قزاقها شهيد شد. از اين جهت بود در طهران اشخاص محترمي براي تجليل از فداکاريها و رشادتهاي او مجلس ترحيمي برپا کردند و شخصيتهاي مهمي در آن مجلس شرکت کردند «بيهوده سخن چنين درازي نبود».

 

اگر ناراحت نشوي به تو مي‌گويم: آن راپورتچي دختر بچه نبوده بلکه خود مخبرالسلطنه بوده. نه تنها مخفي‌گاه شيخ محمد خياباني را نشان داد بلکه دستور قتل او را به قزاق داده بود والا قزاق بدون اجازه و دستور چگونه اين اعمال را مرتکب مي‌شود. در واقع سبب اصلي قتل شيخ محمد خياباني شخص مخبرالسلطنه است و از اين بابت نشان قدس گرفته. همه اين را مي‌دانند که نشان قدس نقل و نبات نيست به هر کسي بدهند خصوصاً انگليسيها بسيار خسيس هستند و در دادن نشان حست زيادي به خرج مي‌دهند. براي دادن نشان زانوبند به مظفرالدين شاه قاجار، که بيچاره زانويش بسيار درد مي‌کرد و مستحق آن بود، ندادند و او را جان به لب کردند و آخر مظفرالدين شاه بيچاره در حسرت آن زانوبند جان داد. و حال آنکه به ناصرالدين شاه با اينکه اصلاً پاش درد نمي‌کرد و سر و مرو گنده بود زانوبند را با احترام فراوان پيشکش کردند. بنابراين معلوم است هر کس که نشان مي‌گيرد بايد قيمت گزافي قبلاً پرداخته باشد تا لايق نشان گردد.

 

نشان قدس را قبل از مخبرالسلطنه پرنس نصرت الدوله فيروز از دست امپراطور انگليس گرفته بود. بعد از کشته شدن شيخ محمد خياباني براي مخبرالسلطنه درخواست و منظور شد و خبر آن را مشيرالدوله تلگرافي به مخبرالسلطنه اعلام کرد.  

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org