ماهنامه شماره 51 - صفحه 5
 

 

» سعدي به زبان ساده  1

 

رحمت بي حساب خداوند همچون باران همه چيز و همه کس را فرا مي گيرد و هر کس بدون هيچ مضايقه اي مي تواند بر سر سفره اي که خداوند گسترده است، حاضر شود. خداوند هيچ کس را به خاطر گناهانش هر چند بزرگ باشد، رسوا و بي آبرو نمي کند و روزي هيچ کس را به خاطر کارهاي خلافي که مرتکب شده است، قطع نمي نمايد.

 

خداوند کريم است؛ يعني بدون اينکه استحقاق داشته باشيم، ما را مورد بخشش و لطف خود قرار مي دهد و هر چقدر که گناهکار باشيم درياي بي انتهاي کرمش آن را مي پوشاند. از گنجينة نهان خويش به همه روزي مي دهد و کاري ندارد که چه کسي با ايمان است و چه کسي بي ايمان و يا هرکس چه دين و عقيده اي دارد. او هيچ کس را از نعمتهاي خود محروم نمي سازد.

 

خداوند، جهان و تمام نعمتهاي موجود در آن را براي انسان آفريده و همه چيز را در خدمت او به کار گمارده است. به باد دستور داده تا زمين را با انواع گل و گياه و چمن فرش نمايد و به  ابر فرمان داده است که گياهان را همچون دايه اي که به فرزندان خود شير مي دهد، آبياري کند. به هنگام رسيدن بهار و نوروز، درختان را با لباس سبز رنگي از برگ و شکوفه مي پوشاند و به قدرت خود شيرة انگور را مانند عسل، شيرين و شفابخش مي سازد. به واسطه پرورش او هسته خرما به نخل بلند و پربار تبديل مي شود. خلاصه ابر و باد و ماه و خورشيد همه در اين جهت سير مي کنند تا در نهايت انسان به عنوان اشرف مخلوقات از نتيجه کار آنها بهره بگيرد و به زندگي خود ادامه دهد. حال که خداوند همه چيز را تحت فرمان و در اختيار انسان قرار داده، از انصاف به دور است که انسان از بندگي و اطاعت خداوند سرپيچي نمايد.

 

باران رحمت بي حسابش همه را رسيده، و خوان نعمت بي دريغش همه جا کشيده. پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد، و وظيفه روزي به خطاي منکر نبرد.

            اي کريمي که از خزانه غيب                        گبر و ترسا وظيفه خور داري

            دوستان را کجا کني محروم                        تو که با دشمن اين نظر داري؟

 

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردين بگسترد و دايه ابر بهاري را فرمود تا بنات نبات در مهد زمين بپرورد. درختان را به خلعت نوروزي قباي سبز ورق در برگفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربيع کلاه شکوفه بر سر نهاده. عصارة تا کي به قدرت او شهد فايق شده و تخم خرمايي به تربيتش نخل باسق گشته.

      ابرو باد و مه و خورشيد و فلک در کارند    تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري

      همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار        شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري                       

 

معناي لغات

خوان: سفره – بي دريغ : بي مضايقه – گناه فاحش : گناهي که از حد بگذرد – خطاي منکر : گناه ناپسند – خزانه غيب: گنجينه نهان – گبر : آتش پرست، زرتشتي و گاه به معني کافر – ترسا: مسيحي – فراش باد صبا: باد صبا به فارش تشبيه شده، يعني بادي که از شرق مي وزد و فرش مي گستراند – فرش زمردين: بساط زمرد رنگ، سبزه و چمن – دايه ابر بهاري: ابر بهاري به دايه تشبيه شده، يعني زني که کارش شير دادن است – بنات نبات : دختران گياه – مهد : گهواره – خلعت : لباس دوخته که بزرگي به کسي بخشد – به خلعت نوروزي : به منزله جامه نوروزي – ورق : برگ – موسم ربيع : هنگام بهار – عصاره تاکي : عصاره تاک : شيره انگور – شهد فايق : عسل عالي – نخل باسق: نخل بلند، درخت خرماي بلند.

 

__________________________________

 

1. سید حسن بنی طبا، گلی از گلستان (شرح و ساده نویسی گلستان سعدی)، مقدمه و ویرایش بهاء الدین خرمشاهی، تهران : نشر روشن مهر، 1385 .

 
1
ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org