» شاه و آنگولا
جلال فرهمند
farahmand@www.iichs.org
دهه پنجاه شمسي مصادف بود با رشد سرسامآور قيمت نفت که اين امر ارز سرشاري را وارد ايران کرد و اين مقدار بيش از حد ارز دست شاه را براي بلندپروازيهاي ماليخوليائيش بيش از پيش باز کرد.
بيش از پنجاه درصد بودجه دولت صرف خريد تجهيزات نظامي ميشد. درصدي ديگر نيز صرف خريد وسايل تشريفاتي و تزئيني از خارج ميشد به گونهاي که بنادر عقب افتاده کشور توانايي حمل و جابجايي صدها کشتي در دريا مانده را نداشتند. با همه اين اوصاف پولهاي زيادي باقي بود که بايد به گونهاي خرج ميشد. دادن وامهاي کلان به برخي دول از جمله کشورهايي پيشرفته از قبيل فرانسه شاهکار اين دوره است.
بالطبع ارتشي که مدرنترين تجهيزات آن روزگار را خريداري کرده بود نميتوانست بيکار بماند. خروج انگليس از خليج فارس زمينه لازم براي ارتش ايران را به عنوان ژاندارم منطقه فراهم کرد و شاه اين لقب را بسيار دوست ميداشت. منطقه ظفار در عمان پيش درآمد آن بود که هزاران نفر از نيروهاي ايراني و دهها ميليون دلار در آن خرج شد.
شاه بيش از اين ميخواست در سياست جهاني دخالت کند و نقش بارزي براي خود دست و پا کند. اعزام تعدادي از فانتومهاي ايراني براي ياري ارتش امريکا در جنگ ويتنام از جمله آن بود که بنابه درخواست امريکا انجام شد.
از جالبترين کمکهايي که شاه دوست داشت انجام دهد کمک به شاهان و ديکتاتورهاي برکنار شده از قدرت بود. شاه که سرنگوني شاهان را ضربه به سلطنت خود ميديد و احساس نزديکي خاصي به آنان مِِيکرد. شاه معزول بلغارستان و آلباني و شاه برکنارشده يونان ازجمله آنان بودند که با دست و پا کردن شرکتهاي تجاري و همراهي شاه با آنان به منافع سرشار اقتصادي دست يافتند.
از ديگر دست و دلبازيهاي اين زمان در سياست خارجي ايران کمک به برخي جنبشهاي سياسي و نظامي در گوشه و کنار جهان بود که ماهيتي ضد روسي داشتند. کشور آنگولا که تا قبل از سال 1975 جزو مستعمرات پرتغال بود از اين مساعدتها برخوردار شد.
مبارزات مردم آنگولا از اوايل دهه پنجاه شمسي شکل گرفته بود و گروههاي متعددي با بسيج کردن نيروهاي خود بر ضد استعمار پرتغال مبارزه را آغاز کردند. سه گروه عمده سردمدار اين مبارزه بودند: جبهه آزاديبخش آنگولا يا FNLA که طرفداراني بين مردم داشت. نهضت خلق براي آزادي آنگولا يا MPLA به رهبري اگوستينو نتو و اتحاد ملي براي استقلال تمام آنگولا UNITA به رهبري ساويمبي از قدرتمندترين آنان محسوب ميشدند.
اين گروهها علاوه بر اينکه با پرتغاليها مبازه ميکردند به دليل اينکه پيروزي را نزديک ميديدند جنگ قدرت با يکديگر را نيز آغاز کردند.
جبهه مپلا با زرنگي و با کمک شورويها و کوباييها در روز اعلام استقلال آنگولا تشکيل جمهوري خلق آنگولا را اعلام کرد و اگوستينو نتو رهبر آن جبهه به رياست جمهوري رسيد. اين امر بر ساويمبي و يونيتا گران آمد و با کمک نيروهاي غرب و ضد شوروي جنگ جديدي در اين کشور فقير آغاز شد.
اين جنگ داخلي چنان مفتضحانه بود که دول غربي اعتقاد چنداني به دخالت مستقيم خود نداشتند و چه کسي بهتر از دولت تازه به دوران رسيده شاه که کشته و مرده دخالتهاي اين چنيني بود.
ساويمبي به ايران آمد و تنها چيزي که اميرقاسمي آجودان کشوري شاه به عنوان مهماندار رسمي وي از سجاياي اخلاقي و شجاعت ذاتي وي داشت مصرف افراطي کنياک و ترس و واهمهاش از نيروهاي اطلاعاتي شوروي و کوبا بود. با هم اين سند جالب را ميخوانيم:
[1626- 39- 145د[
[1627- 39- 145د[
[1628– 39- 145د[
|