ماهنامه شماره 33 - صفحه 8
 

نت هايي براي بلبل چوبي

 

 فرهاد رستمی

 

نت هايي براي بلبل چوبي

 شمس لنگرودي

نشر سالي

 

 پاييز 1379

 

شمس لنگرودي از خيل شاعراني است كه ديرزماني «بي وزني» رابرگزيده اند واز قافله «قافيه پردازان» كوچ كرده اند و در «هجوم رنگها» به «شعر سپيد» گريخته اند. شايد بتوان امتزاج «انديشه شاعرانه» و «نگاه جامعه گرايانه» را، «نشانه سبكي» شعر سپيد دانست. شعري كه اگرچه به لحاظ «ساختار بيروني» از شعر «نيما» فاصله گرفته اما هنوز وامدارِ شالوده و «ساختار دروني» شعر نيماست، و خاصه با «بامداد» افق هاي روشني را پيموده است. دراين رهگذر نت هايي براي بلبل چوبي تجربه اي است تأمل برانگيز:

بگذار قلب مان چون پاره سنگي

در اين شب مهتابي

روشن شود. (ص22)

 

شمس لنگرودي با اشرافي كه بر "شعر امروز" دارد، توانسته ارتباطي نزديك و ملموس با آن برقرار كند:

آفتاب به شكل پروانه اي از مس

گرد صدايم

بال مي زند،

و مي دانم سكوت

فقط به خاطر من سكوت است.

اما من دلتنگ توام

شعر مي نويسم

و واژه هايم را كنار مي زنم

كه تو را ببينم (ص122)

 

لنگرودي از واژگان ساده ومتداول، مفاهيمي صميمي و مأنوس ارائه مي كند؛ واژگاني كه در كنار هم خوش مي نشينند:

دو زخم كهنه بر دو گونه آسمان است

آفتاب و ماه

وقتي تو نباشي. (ص106)

اما اين واژگان با همه سادگي، گاه دربردارنده مضاميني پيچيده اند:

باد

همه چيزي را

به هيئت خود درآورده

نگاه مي كند

نگاه مي كند

و به بي شكلي خود

حيران مي ماند. (ص118)

 

به رغم سادگي زبان ِ شعرِ اين دفتر، گه گاه كه "سجع" و "قافيه" شاعر را وسوسه مي كند، معاني از برابر ما مي گريزند و شعرِ «بحر طويل» به خاطر، خطور مي كند:

غزالۀ بيقرار!

كه عمرت را در پايت بستي و از يارانت گسستي

ما مانديم و

تو رستي (ص 68)

گويي قوافي «بستي»، «گسستي» و «رستي» مفاهيم را در وراي خود پنهان مي كنند.

 

(پرواضح است كه اگر قافيه، ذهن را از معني غافل نكند بر لطف سخن نيز خواهد افزود:

برف نو برف نو سلام سلام

خوش نشسته اي بنشين بر بام

شادي آوردي اي اميد سپيد

همه آلودگي است اين ايام «1. بامداد»

اما گاه شاعري چون «م. اميد» با تمام ويژگيهاي ارزشمند شعرش، از اين نكته غافل مي ماند:

شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد

و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد)

 

«مفاهيم انتزاعي» تعداد اندكي از اشعار اين مجموعه را به شيوه بيان ِ «كاريكلماتور» نزديك ساخته:

چه كودكانه انتظار ميهمان مرا مي كشي گلابي معصوم!

تو كه ساعتي ديگر

در زيردستي ِ كوچكي

پاره پاره به جا خواهي ماند. (ص 75)

و اين از آن روست كه شاعر گرايش آشكاري به «طنز» دارد؛ «طنز اجتماعي» برجسته ترين ويژگي نت هايي براي بلبل چوبي است. طنزي خيال انگيز كه به اقليم واقعيت قدم مي گذارد:

اين پرنده بيقرار

با نت زنگزده در گلو

دنباله آوازش را چگونه بخواند! (ص87)

و حكايت از انديشه حساس و نگاه وسيع شاعر دارد:

پچپچه ها

آكنده از كافور و سدر

در خيابانها

مردگان

به جست و جوي كسي مي گردند.

نه

من هيچ كس را نمي شناسم

و اگر رخصت فرماييد

نامم را نيز

از ياد مي برم، ... (ص45)

 

باري اين زبان طنزآلود آيينه اي است كه در آن از زاويه هاي گوناگون مي توان نظر كرد:

تنها منم

و سليمان

كه بر مداد مورخوردۀ خود تكيه داده ايم

و پيغمبرانه

رهايي خود را

انتظار مي كشيم. (ص136)

 

در اوراق دفتر حاضر ردپاي «تاريكي» حضوري سايه وار و گسترده دارد:

بسيار شاعران

در جست و جوي كفي نور

تاريكي را ورق مي زنند

و به انتها مي رسند. (ص 123)

 

اما شاعر همواره در پي «هواي تازه» به جست و جوي "نت" هايي است؛ نه براي «بلبل چوبي»:

مي خواهم

بلبلان نفس بريده را گرد آرم

و از نسيم گلوي شان

براي تو

آوازي برآرم. (ص38)

 

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org