ماهنامه شماره 40 - صفحه 6
 

» حشرات الارض

 

 

صبح بسيار زود فرستادم مچول خان را اطلاع دادند كه بيايد به اتفاق برويم. دو ساعت از دسته گذشته آمد. به اتفاق سلطنت آباد رفتيم و انتظار مقدم همايون را داشتيم. بعد از ساعتي ورود كردند. سر قنات ناهار ميل فرمودند. به عجله برخاسته اسب خواستند سوار شدند. بعد از آنكه مدتي در باغ گردش [كردند] همان طور سواره اقدسيه رفتند. از ميان باغ سواره عبور كردند. از طرف جوز درختك به سمت صاحبقرانيه تشريف فرما شدند. آنجا پياده مدتي گردش كردند. به كامرانيه تشريف بردند. چاي و عصرانه صرف فرمودند. نماز خواندند. عصر باز همان طور سواره به قلعه پائين كامرانيه كه آن هم متعلق به نايب السلطنه است رفتند. از آنجا وارد سلطنت آباد شدند. سواره گردش مجددي فرمودند. همان طور سواره به ضرابخانه رفتند. از آنجا  قصر، از قصر نيم ساعت از شب گذشته وارد عشرت آباد شدند و من به اتفاق مچول خان شهر آمديم. امشب مهمان مشيرالدوله هستم. لباس عوض كرده با نهايت خستگي كه داشتم خانه ايشان رفتم. جمعي آنجا بودند. ايلخاني، مخبرالدوله، نصرت الدوله، نصير الدوله، امين السلطان، امين الملك، امين السلطنه، ناظم الملك، معاون الملك، امين لشكر، اعتضاد الدوله، آجودان مخصوص، حكيم طلوزان، حكيم الممالك، محقق، امين حضور، من. شام فرنگي دادند، يعني در سر ميز. شام بسيار خوب و ممتاز بود و خيلي خوش گذشت. اين شام وليمه لقب و منصب بود كه معتمدالملك مشيرالدوله و وزير عدليه شده است. اما اين ميز كه رجال دولت و اعيان مملكت نشسته بودند في الواقع اگر شخصي از ينگي دنيا مي آمد و مي خواست رجال دولت ايران را ديده كله و عقل آنها را بسنجد چنين مجلس لازم بود كه همه را جمع بكنند. براي من خيلي حيرت داد. افسوس روي داد. به حاليه و آتيه مملكت و وطن خود خيلي خود خوردم. قدري كه از جلوس سر ميز گذشت جز نصيرالدوله كه شراب نمي خورد سايرين صداهاي گاو و خر و مرغ و هر نوع وحوش پرنده و چرنده را از خود درمي آوردند و به اتصال شراب مي خوردند و حرفهاي بي سر و ته، اظهار خصوصيتهاي دروغ و گله هاي بي معني از روي مستي. خلاصه خوبي شام مردي را طوري نزد من ضايع كرد كه هيچ لذت نبردم. در آخر شام نصرت الدوله مست برخاست به سلامتي ميزبان شرابي خورد. چند كلمه گفت، هورا كشيد. بعد مشيرالدوله خواست فصاحت بيان خود را معلوم كند، جواب داد، هورا كشيد. خلاصه بدمستي ها كردند. ساعت چهار مراجعت به خانه شد. اينها از مرگ غافل اند.

 

(چهارشنبه 22 جمادي الثاني 1299 قمري - روزنامه اعتمادالسلطنه)

 
ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org