ماهنامه شماره 44 - صفحه 5
 

» خاطرات عميدي نوري

 

56/10/10- ديروز جمعه بود. اعضاي خانواده كه اطلاع از مراجعتم يافتند از صبح تا آخر شب نزدم بودند. دكتر مصطفي الموتي كه از دو روز پيش به بندرعباس به اتفاق عبدالله رياضي رفته بود، هم بود.

 

الف- او مي گفت: عاقبت اين لايحه زمين كه اين قدر رويش در مجلس در جلسات مكرر علني حرف زدند و پيشنهادات دادند كه تعدادش به صد فقره رسيد  حتي يكي از آنها هم در كميسيون به تصويب نرسيد و همان لايحه دولت به همان شكل كه داده بود از تصويب كميسيونها گذشت و روز يكشنبه (پس فردا) شور دوم آن هم تصويب مي شود. حاضرين از اين حرف خنديدند و گفتند: پس فايده مجلس چيست؟

 

ب- من گفتم: حالا فايده كه ندارد هيچ، در اين دولت از طرف وزير، آن هم وزيري كه سابقه روزنامه نويسي دارد به مجلس توهين هم مي شود! دكتر الموتي گفت: چطور؟ گفتم: درباره آن لايحه عجيبِ افزايش ماليات مسافرت از يكهزار تومان به دو هزار تومان كه از تاريخ تقديم لايحه، خودِ دولت مشغول گرفتن اين پول گرديد، اين امر به نظرم رسيد، زيرا مصاحبه اي ديدم از آن داريوش همايون كه نام و پست وزارت اطلاعات و جهانگردي را به خود گرفته است [مبني] بر اينكه خبرنگاري از او مي پرسد؛ آخر گرفتن اين ماليات قبل از تصويب قانون به نظر داراي اشكال است. او جواب مي دهد دولت اين لايحه را به اين شكل به مجلس داد، حال اگر مجلس در آن تغييري داد كه نبايد از تاريخ تقديم لايحه اين پول را گرفت ما به آنهايي كه آن را دادند پس مي دهيم! آيا اين توهين به مجلس نيست؟ او مي خواهد بگويد مجلس يك وزن شعر بيش نيست، دولت يعني مجلس؟ دكتر الموتي گفت: مطلب خنده دار[ي] در اين باره بگويم كه در عين حال تأسف آور است. عبدالله رياضي به من گفت اين جواب را كه داريوش همايون به آن خبرنگار داد، جوابي بود كه خود من به داريوش ياد دادم و او گفت. الموتي گفت: من به رياضي گفتم آخر اين چه حرفي بود به او گفتيد اين يك توهين به مجلس، يعني به شما كه رئيس آنيد مي باشد.

 

پ- بعد پرسيدم [به] بندرعباس چرا رفتيد؟ الموتي گفت: از رياضي دعوت شده بود براي ديدن دستگاه كشتي سازي ايران، او از من خواهش كرد من هم رفتم. در آنجا ايرانيها با اسپانيوليها و دانماركيها شركتي تشكيل داده اند، يعني سرمايه دولت و آنها كه دستگاه كشتي سازي درست نمودند كشتي با بيست هزار تن گنجايش ساخته مي شود و برنامه اين است كه تا يك ميليون تن كشتيها تعمير در آنجا شود البته بيشتر هدف بر تعميرات كشتيهاي بزرگ است كه براي نفت كشي و واردات كالاها به اين بندر بزرگ مي آيند و احتياج به تعميرات دارند. واقعاً كار بزرگي است. بندرعباس هم خيلي توسعه يافته است.

 

ت- دكتر الموتي (كه مقداري خيار و نارنگي بندرعباس را كه وكيل آنجا به او داده بود براي ما آورده بود كه حاضرين خوردند و تعريف نمودند) گفت: اخبار آنجا هم عجيب است از نظر ناراحتي مردم آنجا. گفتم: چطور؟ گفت: اولاً مردم حق ماهي گرفتن از دريا براي خوراك خود ندارند در حالي كه كشتيهاي كره مرتباً ميليونها ماهي از خليج و جلوي بندرعباس مي گيرند و مردم مي بينند و حسرت مي برند. ثانياً بندرعباس به اين گرمي با هواي مرطوب خفه كننده، در 24 كيلومتري آن كوههاي بلندي دارد كه هواي سرد ييلاقي خوبي دارد، مردم تابستانها و روزهاي تعطيل بدانجا مي رفتند، ساختمانها دارند،  باغات دارند ولي اخيراً به عنوان « حفظ محيط زيست » امريه از مركز آمده مأمورين آنجا را در اختيار گرفته هيچ كس را راه نمي دهند و هر چه مي گويند مردم « پس تكليف ما چيست؟ » مي گويند والاحضرت شاهپور عبدالرضا، رئيس افتخاري اين  سازمان امريه داده است در ارتفاعات آنجا شكار كل بز ممكن است باشد، پس هيچ كس حق عبور و حضور در آنجا ندارد. همچنين از كوههاي زياد و بلند آنجا سنگ براي اسكله سازي و ساختمان برمي داشتند، آن را هم جلويش را گرفتند. همچنين اراضي آنجا را كلاً در اختيار نيروي دريايي قرار دادند و به صورت ملي به آنها واگذار شده است. در حالي كه معاملات زمين بسيار رواج در آنجا داشت عده اي از معامله گرها به سختي دچار ورشكستي شده اند اما اراضي[ اي] كه مصباح زاده يا طاهباز داشتند چون شهرك سازي كردند، مال آنها مستثني شده باقي است.

 

ث- شب بود. جهانسوز مسعودي فرزند مرحوم جهانشاه مسعودي كه تازه وكالت مي كند نزدم بود. او مي گفت: اين سرلشكر مقرّبي را كه به اتهام جاسوسي اعدام نمودند، آدم خوبي بود. من با او دوست بودم. سالها رئيس دفتر وزارت كشاورزي [در] دوره سپهبد رياحي بود. ملكي، مال پدرم در قزوين بود كه در اصلاحات ارضي پس از دوندگيهاي زياد به كمك او به مبلغ سيصد و پنجاه هزار تومان خواستند بخرند. ما دنبال وسايط مي گشتيم، اطلاع يافتيم كه سيد موسوي واعظ مورد اعتماد شاه است و مي تواند تقاضاها كند. نزد او رفتيم، قرار مبلغي گذاشتيم او هم تقاضاي ما را ضمن تقاضاهاي ديگر به عرض شاه رسانيد. دستور آمد كه آن را از ما يك ميليون و سيصد و پنجاه هزار تومان بخرند كه به همين نحو عمل شد. اين موسوي بزرگترين كارچاق كن است، كارهاي كمتر از يك ميليون تومان حقِ كارچاق كني را نمي پذيرد. ظاهراً اهل منبر و وعظ است ولي كار اصليش اين است. الاۤن بيش از دويست سيصد ميليون تومان از اين راه ثروت به هم زده است. آن مهاجراني هم همين طور است، هر دو از ساواكيها هستند. آن منبري كه مهاجراني ، روز عاشورا در حضور شاه در مسجد سپهسالار، در روضه خواني رفت و خطاب به شاه از اوضاع ناليد [و] او را مسئول و رهبر قرار داد و خطاب كرد؛ به دستور خودِ سازمان امنيّت و براي تخديرِ احساسات و انقلاب بود.

 

ج- من به جهانسوز گفتم: عقيده ات درباره تظاهرات ضدامريكايي چيست در اين ماه اخير؟ گفت: كارِ خود دستگاه است، براي جلوگيري از آزادي قانوني مردم كه در امريكا از طرف كارتر به شاه تذكر داده شده بود. گفتم: به نظر شما آيا روز شنبه كه كارتر به ايران مي آيد در فرودگاه يا جاي ديگر تظاهر ضدامريكايي نمي شود؟ او گفت: هرگز، زيرا شاه نمي خواهد به غرورش برخورد كه بگويد رئيس جمهور امريكا نزدم آمد و به او توهين مي شود. خبر دارم كه تمام قواي سازمانهاي انتظامي كاملاً همه جا را اشغال كرده اند، فردا آب از آب تكان نمي خورد و چنين برنامه اي در بين نيست.

 

ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org