ماهنامه شماره 36 - صفحه 4
 

» خاطرات عمیدی نوری

 

56/8/20 - دیشب در باشگاه گارد شاهنشاهی که در لویزان است دعوتی داشتیم:

 

1- این دعوت از طرف جلالی بود که برادرش، سرهنگ جلالی رئیس باشگاه مزبور می باشد و اصرار داشت من حاضر گردم. از او پرسیدم: چه ضیافتی است؟ گفت به مناسبت اینکه پرونده وکالت دادگستری من تکمیل گردیده و پروانه آن داده شد برادرم به افتخار من این ضیافت را ترتیب داده است. من تا به حال به لویزان و تأ سیسات ارتشی آنجا نرفته بودم. با همین گردش شبانه از عظمت آنجا و خرج سنگینی که برای ساختمانها و تأسیسات در آن اراضی بایری که فقط به درد زراعت مردم آن حدود در میزانی که آب داشتند می خورد پی بردم و بعد دانستم چرا شاه محل سکونت خود و شهبانو و ولیعهد را در قصر نیاوران تعیین نموده است.از لویزان تا کاخ مسکونی شاه چند کیلومتر بیشتر راه نیست. در مواقع مقتضی گارد شاهنشاهی شاه از یک طرف و گارد جاوید شاه از طرف دیگر که هر دو گارد اختصاص به اجرای اوامر فوری خود او دارد در همان تأسیسات در آن فضای زیاد برقرار است. ساختمانهای هفت یا هشت طبقه برای سکونت کارکنان این دو گارد و همه تأسیسات رفاهی آنها بسیار جالب بود. خیلی هم تحت مراقبت قراولها بود.در سر راه یک ساختمان عالی دیدم که « مهد کودک » بود. به سوی باشگاه که (پرسان پرسان از قراولهای نظامی) می آمدیم، در یک باغ بزرگ با ساختمان عالی قرار داشت. سالنهای تازه ساز متعدد پذیرایی از محل سنتی و رقص و غذاخوری با بهترین سرویس و بهترین غذا که بیشتر مدعوین، خود افسران و خانواده های آنها بودند چند وکیل دادگستری و چند قاضی بیشتر نبودند. من آنجا فکر کردم که شاه خیلی از موضوع سوء قصدی که در کاخ مرمر تهران برایش پیش آمده بود استفاده نمود. او دانست که باید محل سکونت خود را از داخل جمعیت تغییر دهد. این بود که آن کاخ را به اصطلاح به شهرداری واگذار نمود به عنوان گردش مردم در آن و ساختمان آن ]را[ هم موزه پدرش قرار داد بعد هم خواست در قصر فرح آباد سکونت کند. میلیون ها تومان برای ساختمانهای ارتشی در آنجا خرج شد. و قصر فرح آباد را هم تعمیرات و اصلاحاتی در آن نمودند ولی مثل اینکه باز هم نظر شاه عوض شد از آنجا هم نگران گردید. با اینکه تأسیسات ارتشی در آن حدود از نیروی هوایی و غیره زیاد بود بعد به کاخ نیاوران رو آورد که تأسیسات لویزان شروع شد و دو گارد خود را در اینجا اسکان داد. چندین سال پیش مطلعی به من از قول کسی که در خود کاخ کار می کرد گفت: از یکی از نقاط کاخ راه زیرزمینی ساخته شده است به خارج کاخ به صورت تونل که به محلی در نزدیک کوه اتصال دارد. در آنجا آشیانه ای است که هواپیما و هلیکوپتر موجود است، برا ی موقعی احتیاطی که شاه و خانواده او « ولیعهد و شهبانو» بتوانند پرواز نموده به خارج بروند. شاه بر اساس همین نگرانی اولین درسی که به ولیعهد داده است خلبانی است. او از همان سنین چهارده، پانزده سالگی خلبانی را یاد گرفته است بدون اینکه هنوز چیز دیگری یاد گرفته باشد! دیشب در راه رفتن و برگشتن به باشگاه این افکار برایم آمده بود.

 

2- در گوشه ای از سالن دور از صدای گوش خراش موزیک که برای رقص خانمها و آقایان افسران می نواخت من و بصیری و ابوحسین، سه وکیل دادگستری نشسته گفت و گو داشتیم:

 

الف-  ابوحسین می گفت: اوضاع و احوال اخلاقی فعلی کشور ما در کلیه شئون طوری است که عاقبت آن به نظرم بسیار وخیم است، یعنی ما در سقوط اخلاقی هستیم و هر ملتی فقط با پرورش اخلاق قابل دوام است. من امسال مسافرت تابستانی ماه تعطیل وکالتی را مورد استفاده برای رفتن به خارج از کشور قرار ندادم، زیرا در سنوات پیش که چنین کاری می کردم هم در اروپا و امریکا از مقایسه وضع ایران با آنجاها ناراحت می شدم و هم وقتی به ایران بر می گشتم مدتها در حال ناراحتی و در واقع خفگی قرار داشتم. فعلاً نیز کتابی دارم می نویسم به نام «زنده هایی که در حقیقت مرده اند» درباره اوضاع و احوال و زندگیهایمان!

 

ب- بصیری می گفت: مرحوم احمد شریعت زاده وکیل بسیار فهمیده دادگستری، پیش کسوت ما روزی می گفت که دیسرائیلی، نخست وزیر انگلستان روزی لایحه ای به پارلمان انگلیس برده بود که مورد انتقاد شدید یکی از همدوره ایهای مدرسه ای قرار گرفت. او با لحن تحقیر به نخست وزیر حمله نمود که من و دیسرائیلی در دوران تحصیلی با هم همدوره بودیم حالا پیر شده ایم اما من هنوز حافظه ام را از دست نداد]ه ا[م در حالی که دوست دیرینه ام، دیسرائیلی مثل اینکه فراموشکار شده اند، زیرا یادشان رفته است که چند ماه پیش لایحه ای به پارلمان در همین خصوص دادند. و از تصویب گذشت که به کلی مغایر با این لایحه بود. اما دیسرائیلی در جواب گفت: من هنوز این چنین فراموشکاری ندارم که گفتید. خودم می دانم آن لایحه را آوردم. رفیق همدوره ایش ایراد گرفت که پس شما تحت تأثیر نظر شخصی این لایحه  را آوردید و این صحیح نیست. دیسرائیلی گفت: من البته می دانم که دادگستری برای خیلیها خوشایند نیست ولی باید عتراف کنیم که وجود دادگستری و قدرتمند نمودن آن است که کنترل واقعی اجتماع ما و مانع تجاوزهای مأمورین دولت به مردم و همچنین متجاوزین جامعه ماست. باید به حرف آنها گوش داد تا امنیت در اجتماع ما باقی و برقرار باشد. من البته احترامتان می گزارم.

 

پ- من گفتم: بله من در اوایل وزارت صادق احمدی در دادگسستری بود که او سمیناری از قضات در تهران تشکیل داد که پس از چند روز گفت و گو قطعنامه ای صادر و انتشار داده بودند که چگونه باید قوه قضائیه کشور ما باشد. چند روز بعدش در روزنامه اطلاعات نامه ای به من رسید به ضمیمه آن قطعنامه که اگر نظری دارم بنویسم. اتفاقاً همان روزها برای دیدار فرزندم، دکتر محمد رضا عمیدی نوری و مسافرتی به اتفاق او به امریکا برای گردش عازم لندن بودم آن نامه را همراه برده بودم و در مدت پانزده روزی که در لندن بودم برای رسیدگی بهداشتی خودم فرصت داشتم و مطالبی درباره ضعف دادگستری کشورمان و مقایسه ای از جهات مختلف با دادگستری انگلستان تهیه نموده برای روزنامه اطلاعات فرستادم که فکر نمی کردم جرئت کند آن را درج نماید. اما وقتی به ایران برگشتم، آقای صفری، وکیل دادگستری که در هیئت تحریریه اطلاعات هم کار می کندبه من گفت: من اول همه مطلب شما را در دو شماره درج کردم که گرفتار سانسور و فشار نشوم و البته پس از درج گرفتار فشار شدم. فقط نوشته دکتر هومن را هم درج نمودم. بله من در آن نوشته تشریح نمودم که دادگستری وقتی مؤثر است که نفوذ اخلاقی در جامعه داشته باشد. مردم به آن احترام بگزارند و از عدالت گستریش متجاوزین بیمناک و ستمدیدگان امیدوار باشند. اما در دادگستری کشور ما که حکم شیر بی یال و دم و اشکم را پیدا نموده اصلاً نه تنها این امر تحقق نیافته بلکه پناهگاه  متجاوزین است و ستمدیدگان از آن می ترسند که هم وقتشان و هم پولشان تلف شود و هم به حق خود نرسند. حالا که نسبت به دوره صادق احمدی، وضع دادگستری بدتر شده است. این کیان پور افتضاحی در دادگستری به کار برده است.همین انحلال دادگاههای بخش و این توسعه اختیارات شورای داوری و خانه های انصاف دیگر آخرین چوب سقوط دادگستری بود که می بینید کار به کجا رسیده است. قضات خوب یا استعفا داده یا بازنشسته شده اند. یک عده زن و مرد تازه را به جای آنها نشانده اند که اصلاً نه تجربه عمل دارند و نه کاری می کنند. همۀ وقتها به تجدید وقت و یا رأی های غلط می گذرد. راستی که عجب دادگستری ]ای[ داریم!

 

3- در همین موقع به شام رفتیم: غذایی از میز بزرگ پذیرایی برداشتم و گوشه ای نشستم. جلالی نائینی و زاهد و ابوحسین هم در همان نقطه نزدم نشستند و ضمن صرف غذا گفت و گوها شد.

 

الف- جلالی نائینی گفت: این وزیر دادگستری خیلی دل نازک است در مجلس سنا به من گفت از دست وکلای دادگستری ناراحتم. گفتم چرا؟ گفت اعلامیه هایی علیه تصمیمات قضایی من امضا نموده و به مقامات مربوطه فرستاده اند. جلالی در حالی که می خندید گفت: من در جواب او گفتم شما از همین امر استفاده کنید و در روال دولت فعلی که می گوید ]به[ مردم آنچه می دانید از حقایق بگویید، همان اعلامیه ها را مورد استفاده قرار داده بگویید آزادی بحث در دادگستری چنین است و چنان است که می بینید!

 

ب- من خندیدم و گفتم: این کیان پور خیلی ناشی و بی اطلاع است علاوه بر اینکه این پند شما را به کار نبست از قراری که شنیدم درباره اعلامیه قضات حتی به دادستان دادگاه انتظامی مراجعه نموده که آنها را تعقیب انتظامی کند وقتی دادستان از او پرسید: به چه دلیل؟ او گفت به آن دلیل که قضات دادگستری طبق قانون تشکیلات دادگستری حق تجمع و همکاری اجتماعی ندارند در حالی که اینها بیش از پنجاه نفر با هم یک اعلامه را امضا نمودند و دادستان در جواب او با خنده گفت این مطلب قبل از تشکیل حزب رستاخیز بود که قضات را گفتند حق ]ن[دارند وارد گود سیاست شده در حزب وارد فعالیت سیاسی شوند.اجازه تجمع و همکاری جمعی را چند سال پیش به قضات دادند.کیان پور با این جواب دیگر دم نزد و حرف خود را پس گرفت.

 

ابوحسین گفت: بله، اگر وزیر دادگستری آدم فهمیده ای بود از وجود وکلای دادگسستری بیش از پیش استفاده می نمود، زیرا وکیل دادگستری حربه اش قانون است و به نام قانون حرف می زند و می نویسد بدون اینکه از دولت پولی بگیرد دنبال اجرای همان قوانینی است که دولت مشغول اجرای آن است. خوشبختانه در سراسر کشور و در همه ادارات نفوذ وکیل دادگستری نمایان است. یادم می آید روزی نزد مرحوم سید هاشم وکیل در کانون ]وکلا[ بودم صحبت از کاری در وزارتخانه شد. او به من گفت ببینید مشاور حقوقی آن وزارتخانه کیست؟

 

ما در همه جا سفیر داریم؟ رفقا خندیدند و زاهد گفت: بله، کاملاً صحیح است. ما وکلا اگر همبستگی کامل داشته باشیم مملکت در دست ماست.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org