ماهنامه شماره 27 - صفحه 6
 

» جلوه هايي از ذوق لطيف ايراني

ميرزا محمد خان مجدالملك

  

ميرزامحمدخان مجدالملك سينكي، پدر حاج ميرزاعلي خان امينالدوله و نياي دوم دكتر اميني مشهور، از منشيان توانا و سياستپيشگان اديب و نكته پرداز عهد ناصري است و « رساله مجديه» او ــ كه در انتقاد از رجال دستگاه وقت قاجار نوشته و حاوي صدها نكته ظريف تاريخي و ادبي است ــ شهرتي دارد.

 

مجدالملك، در بخشي از اين رساله، نيش قلم طنزآميز خويش را متوجه ايرانياني كرده است كه با هزينه گزاف دولت، به عنوان تحصيل علوم و فنون جديد، چند سالي به اروپا مي روند ولي در بازگشت، سوغاتي جز غربزدگي و ماديگري براي ملت و دولت خويش نميآورند. 1 نوشته مجدالملك را، با توضيحات آقاي فضلالله گرگاني، ميخوانيم :

 

« حكومت ايران، نه به قانون اسلام شبيه است، نه به قاعده ملل و دول ديگر. بايد بگوييم، حكومتي است مركب از عادات ترك و فُرس و تاتار و مغول و عرب و افغان و روم و تُركمان ــ مخلوط و درهم ــ يك عالمي است علي حده با هرج و مرج زياد، در هر چند قرن يكي از ملوك طوايف مذكوره به ايران غلبه كرده، از هر طايفهاي عادت مكروه مذمومهاي در ايران باقي مانده، در اين عهد همه آن عادات كاملاَ جاري ميشود. اگر اجراكنندگان اين عادات بگويند حالت حاليّه ما، اجراي اين عادات را اقتضا ميكند، گوييم : چرا حالت حاليه شما اجراي قانون شريعت را اقتضا نميكند كه بهترين قانونها است و در همه عصر ميتوان معمول داشت؟

 

شترمرغ 2 هاي ايراني كه از پِطِرزبورغ3 و پاريس و ساير بلاد برگشتهاند و دولت ايران مبلغها در راه تربيت ايشان متضرّر شده، از علوم ديپلوماتيك و ساير علومي كه به تحصيل و تعلم آن مأمور بودهاند، معلومات ايشان به دو چيز منحصرشده است : استخفاف ملت  و تخطئه دولت!

 

در بدو ورود، پاي ايشان به روي پا بند نميشود4 كه از اروپا آمدهاند! از موجبات اخذ و طمع و بخل و حسد به مرتبهاي تنزيه و تقديس دارند كه همه مردم ــ حتي پادشاه ــ با آن جودت طبع و فراست كذا به شبهه ميافتد كه آب و هواي بلاد خارجه عجب چيزها از آب بيرون آورده، 5 گويا توقف آنجا، بالذات مربي است و قلب ماهيت ميكند!

 

اين انگورهاي نوآورده 6 هم با نطقهاي متأسفانه 7 گاه از بخت خود اظهار تعجب ميكنند كه از ولايات منظم، به اين زودي چرا به ممالك بي نظم رجعت كردهاند؟ و گاه به احوال پادشاه متحيرند كه تا چند از تمهيد اسباب تربيت غفلت دارند؟ اين تأسف و تعجب تا وقتي است كه به خودشان از امور ملكي كاري سپرده نشده. همين كه مصدر كار و شغلي شدند، به اطيمنان كامل كه قبح اعمالشان تا چندي به بركت سياحت قطعه اروپا، پوشيده است و به اين زوديها كسي درصدد كشف بي حقيقتي ايشان نيست، بالا دست همه بيترتيبيها برميخيزند و در پامال كردن حقوق مردم و ترويج فنون بي ديانتي و ترك غيرت و حميت و اختراعات امور ضاره و طمع بيجا و تصديقات بلاتصور و خوشآمد و مزاجگويي 8 به رؤسا و پيشكاران، و تصويب عمل و تصديق اقوال ايشان، چندان مبالغه دارند كه پادشاه از مأموريت ايشان پشيمان ميشود و متحير ميشد كه با اينها به چه قانون سلوك نمايند :

 

به مارماهي ماني 9 نه ماهي ايّ و نه مار      منافقي چه كني؟ مار باش، يا ماهي! ...» 10 در همان روزگاران، يكي ديگر از ايرانيان نكتهپرداز (پسر خان صولت) با اشاره به همين گونه افراد گفته است :

 

پارسايي اگر از پارس، به پاريس آيد پارسايي نكند، گر همه سلمان باشد! 11

همچنين از قول مرحوم شيخالرئيس قاجار، شاهزاده فاضل و اديب عصر قاجار، نقل كردهاند كه در تعريض به فرزند هرهري مسلك خويش ــ كه ظاهراَ در قياس با هم، حكم آتش و خاكستر را داشتهاند ــ با لحني طنزآميز ميگفته است :

ــ پدر : استادُ الكُل في الكًل، پسر : الكل و فُكُل!

 

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

1. البته پرفسور حسابيها و دكتر چمرانها نيز داشتهايم كه درطول دوران تحصيلشان در فرنگ، گويي هيچ گرد و غباري از غرب و غربزدگي به خود نگرفته و به راستي افتخار اسلام و ايراناند.... سخن از كساني است كه در اثر شيفتگي زياد به غرب، مواريث فكري و تمدني ارزشمند خويش را، دست كم گرفته و آن را در پاي فرهنگ و تمدن بيگانه قرباني ميكنند. باستاني پاريزي از جمالزاده نقل ميكند كه : بارها پدرم سيد جمال [واعظ اصفهاني] كه در يكي از كاغذهايي كه از تهران به دوستش جابري انصاري نوشته بود، از غربزدگي جوانان تهراني شرحي نوشته بود و از آن جمله، اين جمله بود : « با چنگال آش ميخورند» (ر.ك. بينوايان در وطن غريب. باستاني پاريزي، مندرج در : مجله بخارا، ش 1، مرداد – شهريور 77، ص 135).

2. شترمرغ حيواني است، هم شبيه شتر و هم مانند مرغ به طور « مَجاز» و به «استعاره» به عنوان صفتي درباره فرنگ رفتهها (كه هر جا لازم بدانند ايرانياند و هرجا به نفعشان باشد فرنگيمآب) به كار رفته است.

3. پطرزبورغ شهري است در شمال سرزمين روسيه كه در دوران امپراتوري پروس، اين نام آلماني را داشته ــ بعداَ اسم آن روسي و پطروگراد شد و از زمان انقلاب كبير (1917 ميلادي) لنينگراد نام گرفت.

4. « پاي ايشان به روي پا بند نميشود» يعني عجله و بي تابي و بي حوصلگي نشان ميدهند (كه مثلاَ  سخني را ادا كنند يا كاري را انجام بخشند يا موضوعي را تقاضا نمايند).

5. « از آب بيرون دادن يا آوردن» يعني به عنوان « نتيجه» ارائه كردن. « از آب درآمدن» يعني نتيجه و شكل قطعي خود را نشان دادن. مثال : فلاني خيلي ساعي و كوشا از آب درآمده ــ يعني سعي و كوشش يك صفت قطعي و يك سجيه او شده.

6. « انگورهاي نوآورده» اصطلاحي است مانند « سفره هاي پهن نكرده» به معني آدمهاي تازه و اوضاع جديد كه هنوز ويژگيهاي خود را نشان ندادهاند و ميتوانند اميد مردمي را كه به باطن و درون آنها آشنا نيستند به خود جلب كنند.

 7. « با نطقهاي متأسفانه» يعني با تأسف مطلبي را ادا كردن، افسوس و حسرت گفتن.

8. « مزاج گويي» = مطابق ميل و به مزاج طرف حرف زدن.

9. « به مارماهي ماندن» مثل « به شترمرغ رفتن» و مانند « به بوقلمون شبيه بودن» تماماَ كنايه است از دورنگي و دورويي و دو يا چندگونه اظهار عقيده كردن.

10. نقل از رساله مجديه، با مقدمه دكتر علي اميني و تصحيح و مقدمه و توضيحات فضلالله گرگاني، صص 5-33 .

11. خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص 121.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org