ماهنامه شماره 27 - صفحه 5
 

 

» مميزي قاجاري

 

جلال فرهمند

farahmand@www.iichs.org

 

سانسور و مميزي هرچند كه از لحاظ لغوي و معنا مذموم است ولي ظاهراَ آن قدر جا افتاده است كه ديگر در همه نظامها اعمال ميشود اعم از دموكراسي و ديكتاتوري و .... اين امر هم مربوط به امروز و ديروز و چند سال پيش نيست ريشه در هزاران سال پيش دارد. اگر سنگ نبشته‏هاي قديمي بينالنهرين و هخامنشي و ساساني را مطالعه كنيم بسياري از پادشاهان و قدرتمندان قديم پيروزيهايي را به خود منصوب ميكردند كه گاه كم از شكست نبود و اين امر مگر غير از سانسور معني ديگري دارد؟

 

انگار كه علاقه قدرتمندان به سانسور، خميرمايهاي باستاني دارد! خميرمايهاي كه بعدها با اختراع كاغذ و ظهور چاپخانه و تبديل سنگ نبشتهها به تيراژهاي چند هزار تايي كاغذي طبعاَ افزايش بيشتري يافت.

 

تاريخ نگاريهاي قرون ميانه و سپس زمانهاي نزديكتر به تاريخ معاصر نيز انباشته از اين سانسورهاي مورد علاقه شاهانه است. به عنوان مثال در كتابهاي تاريخي درباري قاجار چنان از شجاعت پادشاهان ياد ميشود كه گويا شاه نصف جهان را با نيروي خود اشغال كرده بود، جنگهاي ايران و روس با رشادت فتحعلي شاه چه و چه شده است و ما چنان پيروز گشتيم كه دماغ روس استعمارگر به زمين ماليده شده وانگار كه تركمانچاي و گلستاني در كار نبوده است.

 

با گسترش و افزايش چاپ تيراژ كتابها در دوره قاجار، كتب زيادي در دسترس مردم قرار گرفت. كتابهايي كه تا قبل از آن گاه حتي چندين نسخه‏اش نيز پيدا نميشد. همين امر موجب آن شد كه تعدادي از اين كتابها كه مورد علاقه مردم ساير كشورها نيز بود به آنجا صادر شود. از جمله اين كتابها، كتابهاي مذهبي و احاديث بود. كتابهايي كه گاه محتواي آن به گونهاي بود كه به مذاق ديگر مذاهب اسلامي خوش نميآمد. اين امر بارها مورد اعتراض نظامهاي حاكم آن كشورها و به ويژه عثماني قرار گرفت. فشار عثماني به ميرزامحمدخان قاجار دولو (سپهسالار اعظم)، صدراعظم ناصرالدين شاه به گونهاي بود كه وي را وادار كرد به آصفالدوله كارگزار ايران در آذربايجان دستور دهد علاوه بر اينكه از خروج اين كتابها از مرز عثماني جلوگيري نمايد بلكه حتي به چاپخانهها دستور دهد كه ديگر اين كتابها را چاپ نكنند. عجب آنكه در بين اين كتابها، كتابهايي به چشم ميخورد كه احتمال مميزي آن به مخيّله آدمي نيز وارد نميشود، از جمله كتابي چون نهجالبلاغه و ترجمهاش.

 

اين كاسه داغتر از آش شدن، حتي آصفالدوله را نيز به تعجب واداشته بود. وي در نامهاي اعتراضآميز مينويسد : از كتابفروشيها التزام گرفته شود كه از كتب مزبوره به خارج ملت نفروشند و از سر [حدات] به خارج نبرند، عيب ندارد. ولكن، اينكه التزام گرفته شود بعد از اين چاپ نزنند، نظر به اينكه اكثر و عمده كتب، احاديث و ملتي در ضمن تفضيل مندرجست، اين بنده مناسب نديد و نگذاشت التزام بگيرند بعد از اين باسمه نكنند... [اگر] چاپ نزنند. پس چه كتاب را چاپ خواهند زد.... و حال [آنكه] غدغن آنها در انظار مردم خوشنما نخواهد شد.

 

ما اطلاعي نداريم كه بعد از اين مكاتبهها چه شد ولي تعجب از سردمداران حكومتي در بالاترين سطوح است كه بدون توجه به عواقب داخلي چنين دستور بي مهابايي ميدهند بدون آنكه تفكر و تأملي درباره آن بنمايند. اسناد را با هم ميخوانيم :

 

از جانب جناب جلالتمآب اجل اكرم افخم سپهسالار اعظم، دام اقباله العالي، تعليقه به عهده مقربالخاقان ساعدالملك صادر، و مقرر شده بود، اكثر كتب احاديث، كه درضمن تعليقه به تفضيل مندرج شده است، از كتابفروشيها التزام گرفته شود كه از كتب مزبوره به خارج ملت نفروشند و از سر[حدات] به خارج نبرند؛ عيب ندارد. وليكن، اينكه التزام گرفته شود بعد از اين چاپ نزنند، نظر بر اينكه اكثر و عمده كتب احاديث و ملتي در ضمن تفصيل مندرجست، اين بنده مناسب نديد و نگذاشت التزام بگيرند بعد از اين باسمه نكنند كه اگر كتب مزبوره را، كه تفصيل آن به ملاحظه سواد تعليقه كه ضمناَ ارسال حضور عالي ميشود معلوم خواهد شد، چاپ نزنند، پس چه كتاب را چاپ خواهند زد؟ اين بنده نميداند چطور شده كه به آن تفصيل و به آن مضمون حاكم صادر گرديده است؛ و حال [آنكه] غدغن آنها در انظار مردم خوشنما نخواهد شد. باري، اين بنده هنوز نگذاشت كه از باسمچيها اين طور التزام بگيرند. و سواد تعليقه را ايفاد خدمت عالي داشته، به عرض مراتب جسارت ورزيد.

 

بعد از ملاحظه اسامي كتب، با جناب جلالتمآب معظم له در اين باب گفتگو نمائيد تا بعد هرطور رأي اصابت براي ايشان و جناب عالي مقتضي نموده، در ثاني مقرر فرمايند از آن قرار معمول گردد. في 14 شهر ذيحجه الحرام 1281.

 

فرزند مكرما! به نواب عمادالدوله اين اوقات اولياي دولت عثماني قدري ايرادات در كتب مذهبيه ما گرفتهاند كه به اتحاد دولتين اين گونه كتب، كه مملو و مشحون است از سبّ و رفض خلفاي راشدين، چرا بايد در اين دولت طبع شود و منتشر سازند كه به دست اهل سنت و جماعت بيفتد و اين مغايرت نيت، خدا نكرده، خللي در كار اين مواحدت دولتين برساند. و از جمله كتب مفصله را مشخص كردهاند حرفشان هم اين است كه اگرچه در ازمنه سابقه اين كتابها تأليف و تصنيف شده باشند : تحفهالمجالس؛ معراجالسعاده؛ جوهري؛ مجالسالمتقين؛ بيدل؛ مختارنامه؛ حيواة القلوب؛ حديقه الشيعه؛ عقايدالشيعه؛ حقاليقين؛ تذكرهالائمه؛ خلاصهالاخبار؛ احقاقالحق؛ مصيبت بحار؛ رجعت بحار؛ حمله؛ غايتالمرام؛ نكايهالحصام؛ زبدهالتصانيف؛ اسرارالشهاده؛ بيتالاحزان؛ ماتمكده؛ مهيجالاحزان؛ رياضالسعاده؛ عينالحيواة؛ لسانالذاكرين؛ مخزنالبكاء؛ ابن متمم؛ ترجمه نهجالبلاغه؛ مقامع؛ ابوابالجنان؛ مجمعالمعارف؛ حيوة القلوب؛ تحفهالزائر؛ زادالمعاد، منتخبالدعوات؛ زبدة المعارف؛ تفسير ملا فتحالله؛ تفسير صافي؛ مجمعالبيان؛ منهاجالعارفين؛ جمالالصالحين؛ بلدالامين؛ عيونالاخبار الرضا؛ مصباح كفعمي؛ حليهالمتقين؛ نهجالبلاغه؛ عينالبكاء؛ سراجالقلوب؛ محمد حنفيّه؛ يوسفيه؛ توحيد مفضّل؛ فارغ گيلاني؛ اربعين شيخ بهايي.

 

حرفشان اين است كه اگرچه در ازمنه سالفه اين كتابها تأليف و تصنيف شده باشند؛ ليكن، ترويج و انتشار و انطباع آنها در اين دولت شده است. لهذا، حكم همايون شد كه در دارالخلافه آنچه از اين كتب طبع شده و در دست كتابفروشان است و التزام بگيرند به خارج ملت نفروشند و از سرحدّات هم به خارج نبرند. آن فرزند كتابفروشان آنجا را خواسته، ببينند از اين كتب در نزد هر يك هر چه باشد التزام بگيرد به خارج مذهب نفروشند و التزام هم از سرحدّداران بگيرد كه اشخاصي كه به خارج ميروند؛ با هر يك از اين كتابها باشد كه تغيير آن عبارات را نداده باشند، نگذارند به خارج ببرند، گرفته نزد آن فرزند بياورند. و بعد از اين هم غدغن كنند از اين كتابها باسمچيها ديگر چاپ ننمايند؛ به خصوص التزام از باسمچيها آن مملكت بگيريد كه از اين كتابها چاپ نكنند و لازمه مراقبت را درين باب به عمل آورد. في شهر ذيحجهالحرام 1281.

 

درباب غدغن چاپ بعضي كتب جواباَ تعليقه از جانب جناب عالي صادر شده و قرار كليه مقرر گرديده است. چنان نيست كه اين بنده نداند رفتن كتبي كه متضمن مدح و سبّ اهل [سنت] و جماعت [است] به خارج ولايات و افتادن آنها به دست اهل تسنن به چه مرتبه منافي صلاح فرقه ناجيّه شيعه و حفظ رسم تقيّه ميباشد و موجب عداوت و اذيت اهل سنت خواهد بود به اشخاصي كه از اهالي شيعه دسترسي دارند. وليكن، در حكم سابق اسامي همه كتب مذهب شيعه را مندرج، و حكم به منع چاپ آنها فرموده بودند؛ حتي نهجالبلاغه را. و نميشود مردم را از چاپ كردن آنها منع نمود. حال كه جناب عالي توضيح فرمودهاند و قرار دادهاند كتبي كه متضمن رفض و قدح مذهب اهل سنت ميباشد چاپ ننمايند و به خارج نبرند، اين بنده غدغن كرد كه اين قبيل كتب را بالمره چاپ نكنند و ساير كتب متعلقه به مذهب اثني عشري هم به خارج ولايات نبرند. درباب كتاب مرحوم حاجي ملامحمود نظامالعلما اين بنده تأكيد كرد تفحص نمايند، هر چه از آن كتاب در تبريز باشد جمعآوري نمايند كه ضبط شود. في 12 محرمالحرام 1282.

[32325ق]

 [32319ق ] صفحه 1

 [32325ق ] صفحه2

   

1-1579     

عبدالوهاب خان آصفالدوله

 كارگزار آذربايجان به اتفاق

 مسعود ميرزا ظلالسلطان

2- 552

 دورنمايي از شهر تبريز

 در سالهايي كه بايد كتابهاي

 مذهبي در آن چاپ نميشد

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org