» ببري خان
من از آن گربه كه ببري خان نام داشت كمتر نبودم. او را هم از شدت بغض و حسد مسموم كرده بودند، يا او را خفه كرده و نعش او را زير قاب بندهاي غذاها گذاشته از حرمخانه خارج كرده بودند و بالاخره عامل اين كار معلوم نشد. بَعض ِ خانمها هر وقت عليه يكديگر سخنچيني ميكردند، كشتن ببري خان را به همديگر نسبت ميدادند. (روزنامه خاطرات عزيزالسلطان)
حتماً ببري خان معرف حضورتان هست. ببري خان همان گربهاي است كه بچهاش را آورد كنار تخت ناصرالدين شاه تا (به گمان شاه) تصدق وجود مباركش شود و شاه از بيماري برهد. ببري خان همان گربهاي است كه از جوجه كباب مخصوص ناصرالدين شاه يك پرس هم در قاببند مخصوص با مهر دربار برايش ميبردند. ببري خان همان گربهاي است كه حقوق بازنشستگي ميگرفت. ببري خان همان گربهاي است كه در سفر و حضر ملتزم ركاب بود و با كالسكه مخصوص اين ور و آن ورمي رفت. ببري خان همان گربهاي است كه شاه شخصاً برايش دستخط مينوشت (ناصرالدين شاه در ذيل يكي از عكسهاي ببري خان نوشته : « ببري خان است كه بچههايش را شير ميدهد» 1 حالا انصافاً اگر شما بوديد حسادت نميكرديد.؟ اگر ميتوانستيد ببري خان را خفه كنيد، نميكرديد؟
_________________________________________
پس از مطالعات تاريخي فراوان بر ما مكشوف نشد كه ببري خان مرد بوده يا زن.