ماهنامه شماره 24 - صفحه 4
 

 

» جلوه‌هايي از ذوق لطيف ايراني

 

علي ابوالحسني (منذر)

 

 

نوشته‌اند: زماني كه نادرشاه افشار، عزم تسخير هندوستان داشت، در راه كودكي را ديد كه به مكتب مي‌رفت. از او پرسيد: پسرجان، چه مي‌خواني؟

 

ــ قرآن.

ــ از كجاي قرآن؟

ــ انّا فتحنا ...

نادر از پاسخ او بسيار خرسند شد و از شنيدن آيه فتح، فال پيروزي زد. سپس يك سكه زر به پسر داد. او نگرفت. نادر گفت: چرا نمي‌گيري؟ گفت: مادرم مرا مي‌زند، مي‌گويد تو اين پول را دزديده‌اي.

نادر گفت: به او بگو نادر داده است. پسر گفت:

ــ مادرم باور نمي‌كند. مي‌گويد: نادر مردي سخي است، او اگر به تو پول مي‌داد، يك سكه نمي‌داد. زياد مي‌داد!

حرف او بر دل نادر نشست. يك مشت پول زر در دامن او ريخت و به راه افتاد.

از قضا، در آن سفر، چنانكه مشهور تاريخ است، همان گونه كه فال نيك زده بود، بر حريف خويش ــ محمدشاه گوركاني ــ پيروز شد.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org