ماهنامه شماره 11 - صفحه 5
 

» تذكره‌السلاطين

 

فرهاد رستمي

 

آن گماشتة سفارت هلند، آن قزاق بالابلند، آن زمان كه شيرخواره بود به همراه مادر از آلاشت به تهران عزيمت همي كرد، در طويله‏اي رها شد، در آن برودت و بوران كوهستان.

 

چنين است كردار اين چرخ پير

ستاند ز فرزند پستان شير

 

ليك بدان سبب كه بچه اگر آب دماغ خويش بخورد سير شود بر بقا مداومت نمود و عزرائيل را عذر همي خواست.

 

باري، نخستين "مهد كودك" طفل "طويله" بود و اين در ضمير ناخودآگاهش مضبوط بماند، تا آن زمان كه به سلطنت رسيد "مجلس شورا" را طويله خواند، و نيز همين مجلس بود كه راي بر خلع احمدشاه و سلطنت وي داده بود كه گفته‏اند: ميراث شغال به گرگ همي رسد.

 

اما از ميان مجلسيان چند تن مخالف بودند، از جمله آقا سيد حسن مدرس كه هماره گفتي: اينجا اردستان نيست كه باج به شغال دهيم؛ كه آخرالامر جان بر سر اين سخن نهاد.

 

در باب بزرگي و گدايي رضا، از آن رو كه از "طويلت" به "سلطنت" رسيد بزرگيش به نواب مي‏ماند و گداييش به عباس دوس.

 

نقل است سال دمپختكي كه قحطي عظيمي درافتاده بود و سلطان احمد، خود، غلة مخلوق احتكار مي‏فرمود؛ رضا، قزاق همي بود و در ماتيشگاخانه 1 پست مي‏داد، با تني چند از رفقاي شرتي شپكي، عرق سگي در خندق بلا مي‏ريختند، 2 (و اين مرحلت را "شيرگيري" مي‏گفتند) زان پس سوار بر بطري مي‏شدند (و اين مرحلت را "شغال مست" مي‏گفتند كه آخر مستي بود)، پست رها كرده لولة مويين در تغار ماست بقال فرود برده تا مزة ايشان باشد. و در چال يل يلي مي‏خواندند به لهجة چاله ميدان و در دستگاه هشلهف:

 

به خونت اومدم دوغم ندادي

به دنبال سرم ماس مي‏فرستي

 

القصه اردشيرجي نامي بود از زرسالاران پارسي هندوستان، انجليسي‏الاصل و جاسوس اندر جاسوس، پدر اندر پدر، عليه ما عليه؛ 3 در پير بازار رشت رضاخان را كشف نمود كشف نمودني، بدانسان كه كريستف كلمب امريكا را و مندليف جدول تناوبي عناصر را.

 

نقل است اردشيرجي شبهاي بسيار، كل كل كرد تا مخ رضا ماكسيم را بزد 4 و در كاسه ژنرال آيرونسايد گذاشت.

 

از آنجا كه موي عزرائيل بر تن رضا بود  آيرونسايد وي را پسنديد ليك استاروسلسكي و قزاقانش كه برآمدگان روس بودند در فاصله حكومت تزار و انقلاب اكتبر در نوسان بودند، و دو دسته شدند. گروهي شعار مي‏دادند:

 

رضا بايد ديده شود

بلكه پسنديده شود

 

ليك جماعتي ديگر از قزاقان كه شلتاق مي‏كردند (خطاب به اردشير جي و آيرونسايد) چنين شعار مي‏دادند:

 

اين چي چي بود آورديد

گندشو درآورديد

 

في‏الجمله در اندك زماني بر دست همين رضاخان منگلوسي و به استظهار سربازان انتيلي جنس سرويس انجليس، استاروسلسكي را رماندند و قزاقان بپراكندند. في‏الجمله رضا آن قزاق دو برجه، فرمانده قزاقان شد براي شب كودتاي سياه.

 

نقل است يك سال پيش از كودتا همسرش تاج‏الملوك بار داشت و رضا را اعتقادي تمام بود به نوزاد پسر. اينجا و آنجا برايش دعا همي كردند:

 

دعا كنين پسر باشه

مثل باباش كچل باشه

 

___________________________________

 

1. ناحيه 10. محله خوشنام

2. علماي علم الاخلاق را اعتقاد بر آن است چون در کودکي پستان شير از طفل برگيرند علاقه اي وافر بايد به عرقيات سکرآور.

3. براي اطلاع بيشتر بنگريد به زرسالاران جاسوس. شهبازي نامه، نسخه بمبئي.

4. تريد کرد.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org