ماهنامه شماره 19 - صفحه 7
 

  

» خاطرات ابوالحسن عميدي نوری

 

36/6/19 – ديروز جمعه بود. بعضي از دوستان آمده بودند. نكاتي از گفته‌هايشان يادداشت مي‌شود.

 

1. شيخ سلطاني، فرزند مرحوم سلطاني كه سالها وكيل مردم خوزستان در مجلس شورا بود در حضور جمعي مي‌گفت:

 

الف ـ من وقتي تا چندي پيش مديركل مالياتهاي شركتها بودم كوشش داشتم از اين گردن كلفتها كه شركتهاي بزرگ داشتند ماليات وصول كنم از قبيل رضايي، خيامي، لاجوردي، فولادي، مثلاً اين خيامي تا قبل از من بيست ميليون ماليات مي‌داد. من از او نود ميليون تومان ماليات در سال وصول كردم. همين‌طور از رضايي و لاجوردي، چند برابر بالا بردم. اينها سابقه مي‌شود [و] در پرونده‌هاي آنها موجود است و ديگر در سالهاي بعد نمي‌توان از اين مأخذها حسابهاي بعدي را نكرد. البته درگيريهاي زياد در اين كار داشتم. بعضيهاشان حتي از [جانب] شاهپورها به من توصيه [مي‌كردند] و فشار مي‌آوردند. حتي نزديكترين فاميل مرا تحت تأثير گرفتند چنان كه اين فولادي كه بستگي نزديك با يكي از شاهپورها دارد علاوه بر فشار از ناحيه او يكي از وكلاي دادگستري قوم و خويش نزديك مرا وكيل كرده بود. او با من مذاكره نمود. گفتم: آبرويت را نبر من زير بار نمي‌روم. گفت: البته تو كه اهل پول نيستي ولي من حق‌الوكاله كلان دارم. گفتم: به هر حال به من ربطي ندارد و آن برگ تشخيصي كه صادر شد تغيير نخواهد كرد. روزي نزد هوشنگ انصاري وزير دارايي بودم در حالي كه فشار بر سر ماليات همين فولادي زياد بود به او گفتم: بله از طرفي به عنوان وكيل برايم پيغام پول مي‌آيد از طرفي فشار توصيه به خود جنابعالي. ولي خوشوقتم كه برگ تشخيص فولادي به مبلغ دوازده ميليون تومان تأييد گرديد. انصاري فقط به من گفت: « يك كاري نكن اينها شاه را دور كنند آن وقت عليه من و خودت او را قرار دهند » من در اينجا حرف او را قطع نموده گفتم: آخر هم كه مزدت را گرفتي؟ من شنيدم كه مدتي است شما را از اين كار همين انصاري برداشته است؟ اينها همه كثيف‌اند. مگر خيال مي‌كني رضايي و خيامي و فولادي فقط خودشان هستند. اين منافع را كه [حاصل] غارت مردم ايران [است] خودشان به تنهايي مي‌خورند؟ اينها گاوهاي شيرده خودهاشان هستند همانهايي كه انصاري گفت: شاه را دور مي‌كنند، ديدي آخر شما را از آنجا برداشتند؟

 

ب ـ سلطاني گفت: بله حق به جانب شماست. حالا كه از طرف وزارت دارايي در شركت ملي نفت هستم چيزهايي مي‌بينم از سوء نيت و مقدار خرجهاي بيهوده كه دود از كله‌ام بلند مي‌شود و بعد به خود مي‌گويم: من عجب اشتباهي مي‌كردم در كار وصول مالياتها كه آن طور با مؤديان گردن كلفت شركتها درگير بودم. صحبت خرج اين حرفها نيست، مثلاً هزينه يك ميليارد و پنج ميليارد نبود! و يا اينكه شنيدم از مقام مطلع موثقي كه در وزارت بازرگاني زمان اين مهدوي كه او مجاز بود هر قدر پول از بانك مركزي بخواهد بگيرد. وقتي از او صورتحساب پنج شش ميلياردي كه گرفته بود خواستند علاوه بر اينكه صورتحسابهاي او بي‌اساس بود حتي يك ميليارد آن را نتوانسته بود [بگويد] چه كرده است! از قلم خرج او افتاده بود، در حالي كه گرفته بود. اين طرز خرج به كلي عقيده مرا در اصول عوض نمود!

 

پ ـ سلطاني (كه البته تا پنج شش سال پيش كه پدرش فوت نكرده همچنين برادر ديگرش كه او هم پس از سكته پدرش مدتها وكيل مجلس بود و فوت نمود ناچار به ايران آمد در انگلستان تحصيلات عاليه خود را پايان داد) او خيال مي‌كرد اينجا كارها براساس صداقت است. بدين جهت در مقام وصول مالياتها آن طور فعاليت نموده بود. اما حالا كه اين اوضاع را مي‌بيند متأثر است. او بعد گفت: الان، مثلاً آن وزيري كه دزدي قهار بود، از وزارت كشاورزي پس از پانزده سال كه وزير آب و برق و كشاورزي بود كنار رفت. اما آيا مي‌شود گفت كه اعتبارات هنگفت وزارت كشاورزي كه به ميلياردها سر مي‌زند ديگر درست خرج مي‌شود!؟ همين احمدي را كه به جاي او وزير كشاورزي كردند خوب انتخابي است براي كمپاني سوء استفاده‌چيها از اعتبارات كشاورزي. او وقتي معاون وزارت كشاورزي در زمان همين منصور روحاني بود در شركتي بزرگ به نام كشاورزي دخالت داشت كه تنها 240 ميليون تومان از اعتبارات وزارت كشاورزي به عنوان مهندس مشاور گرفته شده است! اين شركت شصت درصد اعتبارات كشاورزي را بلع مي‌كند. حالا اين شخص را از معاونت كشاورزي به وزارت كشاورزي آورده‌اند كه ديگر يكسره اعتبارات كشاورزي را بخورد. من تا به حال خيال مي‌كردم دزد بزرگ آن منصور روحاني بود. حالا مي‌فهمم كه او چون ديگر خيلي بدنام شده بود صلاح دانستند او را كنار بگذارند و از نام احمدي كه هنوز كاملاً شناخته نيست بهره‌برداري كنند.

 

2. پارسا تويسركاني، شاعر و نويسنده و استاد ادبيات در دانشگاه، مورد پرسش فرزندم (محمدابراهيم) قرار گرفت كه به عقيده شما اين علي دشتي كه سالهاست سناتور است و در همسايگي ما منزل دارد چگونه آدمي است؟ پارسا گفت: او را از نظر نويسندگي همه قبول دارند ولي از نظر سياسي  بايد گفت « مرد[ي] روزپي [روسپي] است. او كسي است كه خود را در برابر قدرت رضاشاه چنان تطبيق داده بود كه سانسورچي مطبوعات در دوره او بود، يعني رئيس اداره تبليغات آن روز كه اين مرحوم عبدالرحمان فرامرزي هم معاون او بود. حتي در سلطنت رضاشاه وكيل مجلس دائمي رضاشاه بود اما همچه كه سوم شهريور 1320 شد و روز 25 شهريور رضاشاه استعفا از سلطنت داد و به سوي جنوب ايران رفت كه در انتظار ورود كشتي انگليسي از بوشهر خارج شود، نطق شديداللحني در مجلس شورا عليه او كرد حتي گفت رضاشاه دزد است بايد قبل از اينكه از سرحد ايران خارج شود جيب بغل او را هم تفتيش نمود. او جواهرات سلطنتي را همراه خود برده از ايران خارج كند. او ديكتاتور بود خائن بود و چه و چه؟ اين شخص با اين سابقه در سلطنت محمدرضاشاه مدتها وكيل مجلس و سفيركبير بود از تاريخ ايجاد مجلس سنا دائماً سناتور است و الان او شيخ‌السناتورهاست درمجلس شورا اعتبارنامه‌اش [را] رد كردند به اين دليل كه يادداشتي به خط او پيدا شده بود كه معلوم بود راپورتچي سفارت انگليس بود. او حتي يك روز بيكار نمانده بود. در دوره قوام‌السلطنه (سال 1325) كه مدتي مجلس تعطيل بود به محض اينكه دوره مجلس چهارده تمام شد شركت تفنگچيان كه از شركتهاي وابسته به انگليس‌ها بود ماهي پنج هزار تومان به او شهريه مي‌داد. خلاصه مرد روز است بر اعصاب خود مسلط است زندگيش خوب است در صورتي كه نه زن گرفته و نه بچه دارد الان بيش از 85 سال دارد سلامت است فقط شانس باغبان منزلش و بچه‌هاي او بلند است كه دشتي بچه‌هاي باغبان را فرزندخوانده خود كرده است و به آنها زياد محبت مي‌نمايد و وارث ثروت او هم آنها خواهند بود. اين است علي دشتي!»

 

من گفتم: بله او اين قدر قدرت دارد كه وقتي براي رضاخان سردارسپه خواستند اقدام كنند به مقام اول كشور برسد اول فكر كردند ايران جمهوري شود او در شفق سرخ مقالاتي نوشت عليه اصول سلطنت و رژيم پادشاهي و حالا كه محمدرضاشاه به «نظام سلطنتي» چسبيده است او در يكي از سنوات اخير با عده‌اي كه به دربار رفته بودند فرمان سناتوري انتصابي خود را از دفتر شاه بگيرند نطقي ايراد نموده بسيار غليظ از تملق و مداهنه با عبارات عجيب و غريب در توجيه مقام سلطنت از محمدرضاشاه! براي اين شخص عقيده و مسلك و تناقص در ابراز عقايد شرط نيست. به قول پارسا مرد روز[پي] است چنان كه ناموس و شوهر داشتن زنها شرط نبود او فساد اخلاقي هم زياد داشت و دارد.

 

1790-1

رضاخان در ايام كودتا با لباس رسمي در كنار اتومبيل مصادره شده رولز رويس متعلق به نصرت‌الدوله

4373-1

علي دشتي در حال مطالعه در دفتر روزنامه شفق سرخ

24-554 الف

محمدرضا پهلوي در جواني به همراه رضاشاه

 

 

 

 

3161-4

علي رضايي صاحب كارخانجات فورد اهواز به هنگام اعطاي هدايا به فرح پهلوي

 

4011-1پ

اميرعباس هويدا در حال رقص در يك مهماني


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org