ماهنامه شماره 18 - صفحه 5
 

 

 از آنجا كه سايت ما سايتي اسنادي است و بخش عمده آن بر پاشنه سند مي‌چرخد بر آن شديم تا حرف آخر را مستند كنيم (اگرچه حرف آخر خود سند است) و تصوير سند را به رؤيت خوانندگان گرامي برسانيم تا شك و شبهه‌اي در كار ما باقي نماند.

 

به راه باديه رفتن به از نشستن باطل

اگر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم

 

در اين شماره به مكتوبي از ناصرالدين شاه به والده ظل‌السلطان مي‌پردازيم. لازم به توضيح نيست كه ظل‌السلطان پسر ناصرالدين شاه از همسر قرارداديش عفت‌السلطنه، روزگاري حاكم بلامنازع بيش از نيمي از ايران بوده است.

 

و اما چگونگي واگذاري و تفويض و «التفاتِ» حكومتهاي نواحي مختلف به حاكماني چون ظل‌السلطان را در سند ذيل پي مي‌گيريم:

 

والده ظل‌السلطان؛ يزد را به ظل‌السلطان التفات فرموديم. نوشته بود ده هزار تومان نقد پيشكش مي‌دهيم، ده هزار تومان را بدهيد بياورند.

 

براي آنكه تصور نسبتاً درستي از ده هزار تومان داشته باشيم كافي است بدانيم كه در آن زمان پنير سيري نيم عباسي و عباسي معادل دويست دينار يا چهار شاهي بوده است. حالا خودتان حساب كنيد ناصرالدين شاه با ده هزار تومان چند كيلوگرم پنير مي‌توانسته ابتياع نمايد.

 

برای خواندن سند اینجا را کلیک نمایید

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org