ماهنامه شماره 135 - صفحه 7
 

» بر عرشه کیتی هاوک

 

جلال فرهمند

  

 

کودتاي 28مرداد 1332 آغاز چرخش بزرگ در سياست خارجي ايران بود. شاه که در فضايي تازه تنفس مي‌کرد به اين نتيجه رسيده بود که ديگر روباه پير همه کاره جهان نيست. و البته اين امر چندان پيچيده نبود و هر آدمي مي‌توانست با ديدن حال و روز انگليس به آن پي ببرد. پس از پايان جنگ جهاني دوم و فشار بيش از حدي که بر اقتصاد و زير ساختهاي آن کشور وارد شده بود از آن همه عظمت بجز پوسته و ظاهري شيک چيزي باقي نمانده بود. با به پا خاستن کشورهاي مستعمره اين فشار دوچندان شد و با اعلام استقلال آنان ديگر ثروتهاي بادآورده مثل سابق نمي‌توانست به لندن برسد. در اين ميان ورود کشوري تازه نفس، که در طي جنگ کم‌ترين آسيبها را ديده بود يعني آمريکا از صلابت انگليس کم مي‌کرد. والبته انگليس هم مجبور به ياري خواهي از آمريکا بود.

 

اين امر در زمان ملي شدن صنعت نفت ايران به خوبي خود را نشان داد. در ابتداي امر به نظر مي‌آمد آمريکا با ملـّيون ايراني همراه است، ولي مدتي نگذشت که محاسبات و سود ناشي با شراکت با انگليس بر اين امر چربيد و پيوند اين دو در کودتاي 28مرداد موجب سرنگوني دولت دکترمصدق شد و شاه که تقريباً اميدي به بازگشت نداشت در کمال ناباوري به تهران بازگشت. ولي همين تغيير و تحول در درون شاه غوغايي برافروخته بود. شاه ديگر شاه 25مردادي نبود که به راحتي با هواپيماي يک موتوره‌اش ايران را ترک کند.

 

ائتلاف انگليس و آمريکا به شاه ثابت کرد که اتکاي تنها به يک کشور کارساز نيست و از آن روز به بعد با به ميان کشيده شدن پاي آمريکا به معادلات جهاني، شاه توانست نه تنها به تضعيف انگليس در ايران بپردازد بلکه در آينده شايد حتي  دست آن کشور را از ايران تا حد زيادي کوتاه کرد. البته با توجه به سابقه نه چندان درخشان انگليس در طول صد سال گذشته ايران، مردم هم چندان دل خوشي از آن نداشتند و همين امر شايد در تسريع اين خواسته شاه بي‌تاثير نبود.

 

 

[3046- 3ع]

[3045- 3ع]

[3042- 3ع]

     

[3054- 3ع]

[3053- 3ع]

[3044- 3ع]

     

[3059- 3ع]

[3056- 3ع]

[3055- 3ع]

     

[3064- 3ع]

[3063- 3ع]

[3061- 3ع]

     

[3070- 3ع]

[3069- 3ع]

[3068- 3ع]

     

به هر حال اين تغيير جهت شاه، موجب محکم شدن جاي پاي آمريکاييان در ايران شد. کمکهاي نظامي و اقتصادي در قالب طرح ترومن تا سالها کمک خرج ايران بود. با ريشه دوانيدن قدرت فردي شاه و افزايش درآمدهاي نفتي اين وابستگي به صورت کاملاً يک طرفه‌اي به سود آمريکا شد. مانورهاي نظامي مشترک، مسافرتهاي ويژه شاه به آنجا و بستن پيمانهاي دفاعي و نظامي پيامد اين امر بود.

 

نيروي هوايي ايران دربست در اختيار صنايع هوايي آمريکا قرار گرفت و البته آمريکا هم با اين همپيمان يکدلش عاشقانه رفتار مي‌کرد و گاه حتي همزمان که تجهيزات پيشرفته را براي نيروهاي خودش تدارک مي‌ديد آن را به شاه هم مي‌داد. مثال مصداقي آن هم مي‌تواند تحويل هواپيماي اف-14باشد که همزمان در نيروي دريايي آمريکا و نيروي هوايي ايران مورد استفاده قرار گرفت.

 

از سوي ديگر تعداد دانشجويان ايراني در حال تحصيل در آمريکا چنان افزايش يافت که نسل بعدي مديران که به پا خاسته از همين دانشجويان بودند، با توجه به علائقشان به مکان تحصيلشان کمک موثري در ايجاد اين امر نمودند.

 

از اواخر دهه چهل و شروع دهه پنجاه شمسي که قيمت نفت سير صعودي گرفت، آبي به زير پوست شاه رفت و ديگر کسي حريفش نبود. داشتن نيروي نظامي سه گانه بسيار قوي که کسي در منطقه توان برابري آن را نداشت و  پشتيباني آمريکا و غرب و آماده بودن زمينه علمي کشور براي پيشرفت، نسبت به ساير کشورهاي منطقه، شاه را دچار غروري کاذب نمود و چنان خود را قوي ديد که چشم از بسياري از حقايق داخلي که شايد برخي از سياسيون دلسوز به شاه هم گوشزد مي‌کردند مي‌بست.

 

البته غرور کاذب شاه در اين دوره به گونه‌اي بود که به خود اجازه مي‌داد برخي مواقع با طرفهاي غربي خود سر ناسازگاري داشته باشد. گاهي هم برخي مخالفت خوانيهاي شاهانه در طول اين سالها مورد تحمل طرف غربي قرار مي‌گرفت. دنياي غرب هم که در اين سالها با خلق و خوي شاه آشنا شده بود تا حدي اين تفرعن شاه را طبيعي دانسته با توجه به اوضاع نابسامان منطقه و نفوذ و رقابت با شوروي تا حدي آن را تحمل مي‌کردند.

صفحه دوم


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org