ماهنامه شماره 135 - صفحه 3
 

 

» زمين­لرزه تربت ­حيدريه در خرداد 1302ش

 

محمدحسن  پورقنبر

Mpourghanbar8@gmail.com

   

در اوايل دهه1300ش يعني همان برهه زماني که ايران، رخدادهاي سياسي برجسته­اي را از سر مي­گذراند و تغييرو تحوّلات مهمِّ ناشي از آن در ساختار قدرت، اذهان عمومي کشور را به خود مشغول نموده بود، رويدادهاي مهمِّ ديگري نيز در درون همين مرزوبوم بوقوع پيوست، که نه تنها در همان دوره زماني توجه چنداني به آنها نشد، بلکه بعدها نيز به­خاطر تمرکز مفرط مورخان بر روي جريانات و رخدادهاي سياسي و همچنين بي‌اعتنايي‌شان به ابعاد اجتماعي ـ اقتصادي تاريخ ايران، از ديدِ متخصصان و کارشناسان در حوزه تاريخ مغفول مانده است. يکي از اين پيشامدها که در پشت گردوغبارِ ناشي از تلاطم سياسي فراموش شد، بروز زلزله در يکي از مناطق شرق ايران­زمين، و به عبارتي دقيق­تر، تربت ­حيدريه و نواحي اطراف­اش در اوايل خرداد1302ش بود. پديده شومي که نه تنها سبب خسارات اقتصادي هنگفت گرديد، بلکه تلفات جاني بسياري نيز به همراه داشته، و در نهايت، شرايط بغرنج و اسفناکي را براي مردم آن قسمت از خاک ايران بوجود آورد. در اين مقاله، براساسِ اسناد و همچنين اخبار منتشرشده از سوي مطبوعات آن زمان، به تشريح اين حادثه ناگوار، تبيين پيامدهاي آن، و همچنين اقدامات مسئولين کشوري در قبال واقعه اسفناک مذکور پرداخته مي­شود.

 

پنجم خرداد ماه 1302ش بود که زمين ­لرزه مهيبي، تربت حيدريه و نواحي اطراف­اش را به شدّت تکان داد. در يکي از اولين اخبار منتشرشده راجع به اين حادثه مورخ هفتم خرداد، به نقل از روزنامه «الحق» چنين آمده است:

             از تربت عصر 5 جوزا تلگرافا اطلاع ميدهند که در تعقيب راپرت قبل راجع به زلزله تربت بغير از خرابيهاي فوق­العاده و تلفات شهر و دهات... چيزيکه در نتيجه  اقدامات و معاينات حکومت و مامورين و ميرزا کريم­خان سرتيپ و غيره محقق شده است، انهدام  و با خاک يکسان شدن قراء حوض­ سرخ و خورق و قوزان و کاج­درخ و بوري­آباد و قلعه­نو است که اين قراء آباد باستثناي چندنفري تمام سکنه­اش تلف و کليه اموال آنها زير آوار رفته است بقولي عده تلفات چهار هزار نفر و بقولي بيش از سه هزار نفر است بقدري اين قضيه تاثرآور است که به تحرير نميايد. هرگاه اولياي دولت اقدامات عاجلي در ظرف امشب و فردا براي بيرون آوردن جنازه­ها از زير خاک و دفن و کفن و جمع­آوري اموالي که زير آوار رفته است نکنند بواسطه گرمي هوا تمام متعفن و اموال از ميان خواهد رفت... هنوز دنباله زلزله قطع نشده و بفاصله­هاي مختلف با ضعف و شدت واقع ميشود1.

 

در حالي که آمار اوليه و تخميني راجع به تلفات جاني زلزله در همان دو سه روز نخست بعد از وقوع حادثه، از سوي مطبوعات و برخي مسئولين ايالتي، بين سه الي چهار هزار نفر ذکر گرديد، و حتي يک هفته بعد از آن واقعه تاثّربرانگيز هم روزنامه «فکر آزاد»، از حدود سه هزار نفر قرباني اين بلاي طبيعي سخن به ميان آورد2، با اينحال، آمار دقيق­ و مبسوطي که مجله «قشون» به نقل از عناصر لشکر شرق، حاضر در مکان رويداد، ارائه کرده و براساسِ ميزان تلفاتِ نواحي جغرافيايي تفکيک نمود، به واقعيت نزديک­تر مي­نمايد. براساس اين آمار، مجموع تلفات افراد بيش از دو هزار نفر بود که روستاهاي «حوض­ سرخ 463نفر، قوزان 820 نفر، خورق 520 نفر...» بيشترين تلفات انساني را متحمّل شدند3. همچنان­که بر طبق تلگرافي مورخ 14 خردادماه از سوي وزارت ماليه (براساس گزارش پيشکار ماليه خراسان) به رئيس­الوزراي وقتِ ايران يعني حسن مستوفي­: «تلفات شهر در اين مدت 40 نفر مقتول و 25نفر مجروح ولي خسارات وارده به اطراف خيلي زياد است بطوريکه هيجده پارچه ده واقعه در جنوب ­غربي تربت تماما و در برخي قسمتي بکلّي منهدم شده و در املاک مزبوره عدّه تلفات متجاوز از دو هزار نفر و يکصدوپنجاه نفر است».4

 

[10539- 3ع]

 

اما در مورد ميزان ضررهاي مادّي ناشي از اين پيشامدِ ناگوار، نمي­توان برآوردِ دقيقي ارائه داد، اگرچه بر مبناي تلگرافي از سوي اهالي تربت حيدريه به والي ايالت خراسان، از دو ميليون تومان خسارت صحبت به ميان آمد و اينکه:

« بدون مساعدت دولت، رعيت از عهده اصلاح خرابي وارده بر نميايد، بلکه علاوه بر مساعدت شخصي يا اعانه، قسمتي از صاحبان کاروانسرا و دکاکين و منازل محتاج بمبلغي استقراض ميباشند که هيئت دولت براي تعمير املاک مبلغي قرضه براي مدت معين همراهي فرمايند، درغير اينصورت تعمير خرابي­ها غيرممکن و بايد از تربت حيدريه بکلّي صرفنظر فرمايند»5.

 

ميزان مبلغي که دولت در راستاي کمک به زلزله­زدگان، از بودجه کل مملکتي اختصاص داد پنجاه هزار تومان بود6، اگر ميزان خسارات وارده، واقعا بدين اندازه بوده باشد، حاکي از عمق فاجعه و شدّتِ وخامت اوضاع مردمِ آن قسمت از خاک ايران، بر اثر اين پديده ناميمون بود.

 

براي درکِ بهتر و ملموس­تر شرايط تربت حيدريه و اوضاع تکان­دهنده مردمِ آن در روزهاي نخستِ بعد از وقوع زلزله، تلگراف ذيل که از سوي کارگزاران ايالت خراسان به نخست­وزير وقت ارسال گرديد، بسيار مفيد و حائز اهميت است:

             از ديروز عصر تاکنون وقايع تازه اتفاق نيفتاده است. ديشب و امروز 3- 4 مرتبه زلزله شد... از طرف حکومت و رئيس التجار و امين­التجار و سايرين... براي بردن اجساد و دفن و کفن آنها اقداماتي انجام شد... امروز تعدادي عمله، چند نفر غسال و غساله و مقداري آذوقه و چندين توپ پارچه براي کفن از طرف حکومت باتفاق مامورين مخصوص بخارج شهر فرستاد شد حالت عمومي خيلي بد و بهت غريبي حکمفرماست، دکاکين تعطيل، تمام زن و مرد در باغات اطراف پراکنده­اند. هيچ يک از ابنيه شهر قابل سکونت نيست تمام بايد از بنياد برداشته شود. ثانيا ساختمان­هاي قراء اطراف منهدم، تمام سکنه، اموال و مواشي تلف شده، زراعت­شان بواسطه عدم صاحب و سرپرست از ميان خواهد رفت... بواسطه عفونت و فساد و لاشه­هاي مواشي قراء منهدمه مذکوره تمام  اطراف  آن نواحي تفعن نموده هرگاه با نهايت دقت و سرعت وسايل حفظ الصحه کاملا پوشيده نشود و حتي قرنطينه در اطراف گذاشته نشود قطعا با گرمي هوا و تزايد روزافزون آن بروز ناخوشي­هاي مزمنه حتمي است7.

 

ماجراي مشقّت مردم مصيبت­زده تربت حيدريه، فقط در نتيجه بروز زلزله در روز پنجم خرداد نبود، بلکه در ادامه آن و تا پايان همان ماه، نه تنها زمين­لرزه­هاي ديگري، اين منطقه را تکان داد، بلکه باران شديد و همراه با آن، وقوع سيل نيز بر شدتِ وخامت اوضاع افزود. بر مبناي خبري که روزنامه «فکر آزاد» در 13خردادماه با عنوان«امتداد زلزله» منتشر نمود: «زلزله تربت حيدريه همه روزه امتداد داشته و از شدّت آن نيز کاسته نشده است. خرابيهاي وارده بيش از حدّي است که تصور ميرود و از قرار معلوم در آن حدود کمتر بنائي يافت ميشود»8، و در گزارشي مورخ 11 خردادماه، از سوي امير لشکر شرق (حسين خزاعي) به وزير جنگ (رضاخان) که در قالب تلگراف ارائه گرديد، «از پريشب گذشته چهار مرتبه زلزله امده غالب ابنيه که در شهر سالم مانده بود شکست خورده در شرف خراب شدن است»9. گويا در اواسط خرداد، موضوع لرزش زمين در تربت حيدريه و چالش ناشي از آن براي مردم آن منطقه تخفيف يافت، اما در اواخر همين ماه، اين پديده ناميمون، مجددا بروز نموده و زندگي ساکنان آنجا را که به­تدريج و نسبتا به روال عادي خود بر مي­گشت، باز هم دچار اختلال نمود، به­طوري­که براساس خبري از روزنامه«شفق سرخ»، مقارن اذان صبح 24خرداد بود که «زلزله سختي شده که در بعضي نقاط هم خرابي وارد کرده ولي بحمدلله تلفات جاني وارد نگرديد» و در بعدازظهر همان روز «زلزله شديدي که بمراتب از زلزله صبح شديدتر بود آمده با آنکه چند روز بود بواسطه تخفيف ­يافتن زلزله مردم قدري مطمئن و دکاکين را باز نموده بودند، مجددا تزلزل­خاطر يافته امروز بواسطه تکرارا زلزله­هاي شديد اهالي فوق­العاده متوحش و مضطربند»10. در  روزهاي پاياني خردادماه، و در حالي که مردم تربت ­حيدريه، کاملا از معضل زمين­لرزه­هاي پي­درپي خلاص نشده بودند و آلام ناشي از آن بلاي طبيعي شوم را پشت­سر نگذاشته بودند، با بحران ديگري به نام سيل مواجه شدند. در نتيجه باران شديدي که (بارش باران، به آن شدّت، در آن مقطع زماني از سال در مناطق مرکزي خراسان، غيرمنتظره و عجيب بود) به مدت24 ساعتِ مداوم، بسياري از نقاط خراسان منجمله حوالي تربت را دربر گرفت11. براساس خبر انتشار يافته از سوي روزنامه «فکر آزاد» راجع به پيامدِ اين رويداد، «در نتيجه باران شديد، بقيه دکاکين و منازلي که پس از زلزله بجا مانده بود همه خراب گرديد و از اين راه نيز خسارات عمده بکسبه بيچاره تربت رسيده است»، و از طرف ديگر،«سيل بزرگي در هشت فرسخي تربت آمده و مقدار معتنابهي مواشي و اغنام رعايا را برده است»12.

 

در نتيجه اين اوضاع رقّت­انگيز و بغرنج در تربت حيدريه و اطراف آن، جمعيت شيروخورشيد سرخ ايران در مشهد، در اواخر خردادماه يعني سه هفته بعد از وقوع اين پديده ناميمون، تلگرافي به مجلس حفظ­ الصحه در پايتخت فرستاده و در مورد شرايط نابهنجار بهداشتي و زيستي مردمِ آنجا هشدار داد و درخواست مساعدت مکفّي و فوري نمود13. با اينحال، مسئولين کشوري و همچنين صاحب­منصبان اداري و نظامي در خراسان، چندان هم به اين معضل بي­توجه نبوده، بلکه تکاپوهاي نسبتا قابل­توجّهي در راستاي کمک به زلزله­زدگان از خود نشان دادند. وزارت جنگ، بلافاصله بعد از انتشار خبر وقوع زمين­لرزه در يکي از نقاط شرقي ايران، به اميرلشکر شرق (حسين خزاعي) دستور داد تا همراه با قسمتي از نيروهاي نظامي لشکر شرق، از مشهد روانه تربت شده و به کمک اهالي مصيبت­زده آنجا بشتابد. فعاليتهاي اين گروه نظامي، در همان روزهاي نخست که هنوز نهادهاي مردمي و دولتي براي کمک به مردم منطقه موردنظر سازماندهي نشده بود، در کاستن از ميزان وخامت اوضاع و يا حداقل، جلوگيري از افزايش بحران، موثر و مفيد به نظر مي­رسيد14. همچنين ماژور هال، پيشکار کل ماليه خراسان، هم از سوي وزارت ماليه عازم منطقه زلزله­زده گرديد15. ظاهرا با برآورد مالي و پيشنهاد همو بود که وزارت ماليه کشور، در همان روزهاي نخستين بعد از حادثه، فورا و بدون تصويب در دولت، مبلغ دو هزار تومان اعتبار در اختيار اداره ماليه خراسان، به­منظور مخارج کفن ­و دفن اجساد متوفّي قرار داد. البته، بعد از پرداخت پول، وزير ماليه در گزارشي به حسن مستوفي، به اين موضوع اشاره نموده و هماهنگي لازم را بعمل مي­آورد:

«مقام منيع رياست­وزرا برطبق تلگراف اداره ماليه خراسان و تربت­حيدريه زلزله فوق­العاده رخ داده و عده کثيري از اهالي تلف شدند و براي مخارج کفن­ و دفن آنها دوهزار تومان اعتبار تقاضا نموده بود، نظر به فوريت امر اجازه مبلغ مزبور تلگرافا صادر شد. مستدعي است مقررفرمايندتصويبنامه آن ازمحل اعتبار دولتي صادر و ابلاغ شود»16.

 

 

همچنين نخستوزير وقتِ ايران يعني حسن مستوفي نيز به کارگزاران دولتي خراسان دستور داد تا بلافاصله کميسيوني مرکب از روساي ادارات، علما و تجار تشکيل داده و به وضعيت آسيب­ديدگان رسيدگي نمايند17. اقدامات اين کميسيون که اعضاي آن، مرکّب از تعدادي دست­اندرکاران حکومتي و عناصر متنفّذ محلّي بودند، طبيعتا ميتوانست حداقل به­طور نسبي در سروسامان دادن به اوضاع، تاثيرگذار باشد، براي نمونه، در يکي از گزارشهاي اميرلشکر شرق به وزير جنگ، در اين مورد، چنين آمده است:

             بعرض مي­رساند بتاريخ دهم برج جوزاي تنگوزئيل1302 کميسيون در اداره حکومت ساعت دو بظهر پنج­شنبه تشکيل و راجع به اموال مخروبه از حادثه زلزله که عبارت از مرتضويه قوزان و خورق کاج درخت  تقي اباد باشد مذاکرات شروع و پس از تبادل افکار به اتفاق راي داده شد بر اين که از بابت اسباب و اثاثيه که از رعايا و غيره در زير آوار است بموجب تفصيل ذيل جمع­آوري نمايند از طرف آقاي اميرلشکر شرق مامورين براي جمع­آوري عمل اعزام شود و در هر محلي يک صاحب­منصب لشکري و يک نفر از طرف ماليه و يک نفر از طرف حکومت و دو نفر از طرف تجار و يک نفر از طرف علما حضور داشته باشند و آنچه اسباب­ و اثاثيه­ و نوشتجات و قباله­جات...خارج شود اگر صاحبان آن حاضر باشند و اگر نباشند به اطلاع کميسيون برسانند و آن­چه حکم شرع است رفتار خواهند شد.18

 

در حالي که نشريه «پيکان» مطلبي مبني بر انتقاد از حاکم جديدِ ايالت خراسان يعني سردار اسعد بختياري با اين عنوان که «از روزي که تشريف آوردند هنوز اقدام قابل­ تمجيدي نکرده، اهالي منتظرند پاره­اي اصلاحات از طرف ايشان صورت گيرد»19، در آن سو، نشريه «فکر آزاد» از تلاش«ايالت جليله خراسان» براي ايجاد يک کميسيوني در راستاي جمع­آوري اعانه براي آسيب­ديدگان سخن به ميان آورد20. در مجموع، کمکهاي خيرخواهانه از طُرق مختلف و از سوي نهادهاي دولتي و غيردولتي براي کمک به مردم آسيب­ديده، قابل­ توجه بود. تقريبا سه هفته بعد از وقوع زمين­لرزه بود که با تصويب مجلس شوراي ملي، دولت مجاز به اختصاص پنجاه هزار تومان اعتبار، در راستاي کمک به زلزله­زدگان شد21. معلمين مدارس مشهد نيز «هر کدام مبلغي به طور رغبت و اختيار و بفرآخور حال خود اعانه قبول نموده­اند که بپردازند»22. مردم ساير نقاط ايران هم، علي­رغم شرايط اقتصادي نامطلوب خود در آن برهه زماني، در حدِّ توان­ مالي­شان، درصدد کمک به هم­وطنان و هم­نوعان خود در تربت­حيدريه برآمدند، تا آنجا که از جنوب ايران، گروهي به نام «اتحاديه اخوّت بوشهر» مبلغ 730 تومان براي مردم زلزله­زده خراسان ارسال نمود23. همچنين در پايتخت، مسئولان حکومتي به دستور احمدشاه قاجار، درصدد جمع­آوري اعانه از صاحب­منصبان و کارگزاران دولتي حاضر در وزارتخانه­ها و «بلديه طهران» برآمدند:

« برحسب امر اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاه مقرر است که وزرا عظام در وزارتخانه­هاي خود براي مصيبت تربت بهر قسم که مقتضي بدانند از روسا و اعضا ادارات جمع آوري اعانه نمايند و صورت اسامي اعانه­دهندگان و مبلغ اعانه را پس از جمع­آوري بوزارت جليله دربار اعظم ارسال دارند مقتضي است امر مبارک را بموقع اجرا گذاشته سعي نمائيد اعانه معنتابهي براي مصيبت­زدگان بي­خانمان تربت جمع شود»24.

 

اوضاع مردم زلزله­زده تربت­حيدريه به آن اندازه تاثّربرانگيز و بغرنج بود که نه تنها سبب مساعدت و همدردي هموطنان­شان نسبت به آنها گرديد، بلکه حتي حسّ نوع­دوستي برخي از بيگانگان حاضر در ايران را هم برانگيخت. چنان­که بر اساس خبري که يکي از مطبوعات ايراني منتشر نمود، از طرف«قنسول­خانه روس» مبلغي اعانه براي کمک به زلزله­زدگان جمع­اوري شد25 و بنابر مطلبي از سوي يکي ديگر از روزنامه­ها، «از قرار مسموع  آقاي حکيم­اف جنرال قونسول محترم دولت ساويت و نمايندگان تجارتخانه ونشتورک و سانطرساپوز کميسيوني براي اعانه مصيبت­زدگان تربت تشکيل داده قريب پانصد تومان وجه جمع­آوري  نمودند26.

 

در کنار اين اقدامات خيرخواهانه و احساس همدردي که از سوي مردم و نهادهاي دولتي و غيردولتي، در قِبال مردم مصيبت­ديده تربت بعمل آمد، نکته قابل­تاسّف و به نوعي عجيبي هم وجود داشت، و آن نيز اجحاف مالي و زياده­ستاني کارگزاران مالياتي حکومت در تربت­حيدريه بود. تلگرافي با امضاي برخي ساکنين آن منطقه به پايتخت ارسال گرديد که در آن، نارضايتي خود را از اين شرايط، بدين­صورت بيان کرده بودند:

             با بدبختي و فلاکت و مصيبت­زدگي و پريشاني عموم از وقوع زلزله، حادثه رقّت­آوري که هر بي­رحمي براي ما ترحّم مينمايد. نصرت­الممالک رئيس ماليات غيرمستقيم تربتي در اين مدت ماموريت مبالغي گزاف بعناوين مختلفه بغير قانون ماخوذ بمقامات مربوطه تظلم شده مفتش  اعزام  با اثبات حقانيت به نتيجه نرسيده، در همين موقع که ابنيه منهدم، عموما در صحرا متفرق هر يک بمصائبي گرفتار، زمين  آرام ندارد، در کار خود حيران و مبهوت و سرگردان مخالف قانون اداري براي نفع شخصي بطوري اسباب  اذيتي عموم را فراهم آورد که از زندگي بيزار و شرح آن غيرممکن است27.

 

با اين اوصاف، مردم غمديده و فلاکت­زده تربت، عاجزانه از مسئولين عاليرتبه کشوري درخواست نمودند که:

«اولا شرِّ نصرت­الممالک رئيس ماليات غيرمستقيم يا مجسّمه قساوت را از سرِ ما کوتاه ثانيا همان وجوه خلاف قانوني که در اين مدت ماخوذ داشته مسترد نمايد کرارا از تعدّيات مشاراليه تظلم شده جز تجري او به نتيجه منجر نشد لابد عموما در تلگرافخانه حاضر و تا اين بليّه را از سر ما رفع فرمايند خارج نميشويم»28.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نشریه «الحق»، شماره 5، ص2.

2. نشریه «فکر آزاد»، شماره74، ص1.

3. نشریه «قشون»، شماره10، ص5.

4. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 123-1479-12م

5. نشریه «قشون»، شماره11، ص2؛ نشریه «فکر آزاد»، شماره 75، ص3.

6. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 112-1479-12م.

7. همان، شماره راهنما  148-1479-12م.

8. نشریه «فکر آزاد»، شماره74، ص2.

9. نشریه «قشون»، شماره10، ص6.

10. روزنامه «شفق سرخ»، شماره 147، ص4.

11. نشریه «پيکان»، شماره33، ص3.

12. نشریه «فکر آزاد»، شماره76، ص1.

13. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 10074-0-0ن.

14. نشریه «پيکان»، شماره33، ص3.

15. نشریه «فکر آزاد»، شماره74، ص2.

16. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 115-1479-12م.

17. همان، شماره راهنما  155-1479-12م.

18. نشریه «قشون»، شماره10، ص6.

19. نشریه «پيکان»، شماره33، ص3.

20. نشریه «فکر آزاد»، شماره74، ص2.

21. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 112-1479-12م.

22. نشریه«فکر آزاد»، شماره76، ص2.

23. نشریه«ايران آزاد»، شماره3، ص2.

24. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 117-1479-12م.

25. نشریه «پيکان»، شماره33، ص3.

26. نشریه «فکر آزاد»، شماره74، ص2.

27. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما  7-1873-11م.

28. همان، شماره راهنما  79-1479-12م.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org