مادام شيل همسر وزيرمختار انگليس در اوايل سلطنت ناصرالدينشاه قاجار که خاطراتي خواندني از اوضاع و احوال آن روز ايران دارد اشاره جالبي به اين نحوه نقل و انتقال جنائز در دوره قاجاريه دارد که نبايستي چندان تفاوتي با دوره سند مورد نظر ما داشته باشد. وي در جايي از خاطراتش مينويسد:
... يکي از ايرانيهايي را که با اعضاء سفارتخانه ما صميميتي داشت... خود را فارق از هرگونه قيود مذهبي ميدانست و جز ايمان ساده به وجود خداوند، پيرو هيچ يک از اصول عقايد مذهبي نبود... پس از اينکه مبتلا به بيماري وبا شد ــ و ديگر اميدي به زندگي برايش نماند ــ قبل از مرگ وصيت کرد که جسدش را در کربلا به خاک بسپارند. اصولاً بايد بگويم که مردم ايران اشتياق عجيبي به اين کار دارند و با اينکه عملي عاقلانه به نظر نميرسد، ولي معلوم نيست چه سري در کار نهفته که اين ملت تصور ميکند، با انتقال جسدشان به اينگونه اماکن مقدسه، يک آرامش جاوداني برايشان فراهم خواهد شد. آنها در درجه اول علاقه به مدفون شدن در جوار بارگاه امامحسين در کربلا را دارند و در صورتي که موقعيت مناسبي پيش نيايد، بازماندگان متوفي ترجيح ميدهند تا جسد خويشاوندان خود را در مشهد يا قم به خاک بسپارند... و به همين جهت است که نقل و انتقال اجساد مردگان يکي از کارهاي مستمر در ايران است و اصولاً شغل عدهاي در مملکت، حمل مرده از اين سو به آن سو است.
چندي پس از ورود ما به تهران، يک روز که مشغول سواري در خارج از شهر ــ و در امتداد جادهاي که به سوي همدان و آنگاه به بغداد ميرود ــ بوديم، با کاروان طويلي روبرو شديم که رو به بغداد ميرفت و در ميان اين کاروان قاطرهايي را مشاهده کرديم که جعبههاي چوبي باريک و درازي را که در دو طرف آنها به صورت افقي بسته بودند و از اين جعبهها بوي مشمئزکنندهاي به مشام ميرسيد. بعد از پرسش از کاروانيان، معلوم شد که اين جعبهها حاوي اجسادي است که در حين حرکت کاروان از شهرهاي مختلف ايران جمعآوري شده واکنون براي دفن به سوي کربلا برده ميشود.
اين عمل علاوه بر اينکه فوقالعاده تنفرانگيز است، به علت بيمبالاتي در بستهبندي و پوشاندن کامل اجساد و عدم دقت در ساختن جعبههاي محتوي آن، اغلب باعث انتشار عفونت و پخش ابخره مضره، و در نتيجه، آلودگي محيط ميگردد. يکي از کارمندان سفارتخانه ما نقل ميکرد که در موقع مسافرت از همدان به تهران، يک شب دير وقت به دهکدهاي در بين راه رسيد و چون فوقالعاده خسته و کوفته بود، روي سکويي در اصطبل بزرگ ده به خواب رفت... ولي در اثناي شب ناگهان با حالتي ناخوش از خواب پريد و درست مثل اشخاص تبدار که بر اثرکابوسهاي وحشتناک به هراس افتاده باشند، با حالي مضطرب به جست و جوي علت کسالت خود برآمده و پس از برافروختن آتش بود که متوجه ماجرا شد و دانست که، پس از خوابيدن او کارواني حامل تعدادي جنازه به آنجا وارد شده و بعضي از جعبهها را که بوي مشمئز کنندهاي از آنها متصاعد ميشده، درست در کنار سر او روي سکو قراردادهاند ــ من مطمئنم که اگر اين شخص داراي چنين اعصابي قوي نبود، با ديدن اين منظره و اينکه چند ساعتي در مجاورت چنين محموله نفرت آوري به سر برده از ترس قالب تهي ميکرد.
مسئله حمل جنازه از ايران به کربلا و يا شهرهاي هممسايهاش مثل کوفه و "مشهدعلي"[نجف] مبالغ هنگفتي از درآمد ايرانيها را هر ساله به جيب عثمانيها سرازير ميکند و اين امر، همراه با سيل زوار ايراني که به طور دائم به سوي شهرهاي مزبور روان هستند، به قدري در اوضاع اقتصادي بينالنهرين موثر است که به جرات ميتوان گفت اختيار بقا يا فناي حکومت بغداد منحصراً در دست ايرانيها قرار دارد... با آنکه دولت ايران هميشه سعي داشته تا مسير سيل زوار ايراني را از کشور عثماني به سوي دو شهر زيارتي خود ــ يعني مشهد و قم ــ سوق بدهد، ولي به قدري علاقه مردم زيارت قبر امامي که هر ساله ماجراي شهادت تاثر انگيزش را به عيان مشاهده ميکنند، زياد است که سالانه هزاران هزار نفر از مردم ايران چه زنده و چه به صورت جنازه داخل جعبه، به سوي مدفنش روان ميشوند. و در اين راه، وجود مشکلات و خطرات مسافرت به کربلا، علاوه بر اينکه باعث کاهش هجوم زوار نميشود، بلکه يکي از عوامل علاقه مردم به زيارت کربلا نيز به حساب ميآيد. چون آنها معتقدند که هر چه در راه رسيدن به معبود، بيشتر عذاب بکشند، ثواب زيارتشان افزونتر ميگردد وشايد به همين علت است که تعديات قبايل مسير مسافرت و اخاذي و اجحاف و ناسزاگويي مامورين عثماني را به اميد رسيدن به ثواب بيشتر، با جان و دل پذيرا هستند.
حال ما کاري به اعتقادات اين خانم نداريم که با توجه به فرهنگ خود دست به نقدي سخت و عريان از برخي آداب ما ــ که شايد هم چندان ربطي به اصول ديني اسلامي ندارد ــ ميزند، ولي عقلاً به نظر نميرسد انساني که در دوره زندگي خود، زيست چندان مثبتي نداشته در دورهاي که به اصطلاح دستش از اين دنيا کوتاه شده با دفن در جايي مقدس از عقوبت کارهايي که کرده رهايي يابد. به هر حال آشنايي با برخي اسناد اينچنيني ما را با عمق فرهنگ و اعتقادات مردم ايران در هر برههاي از تاريخ از تولد تا مرگ آشنا ميکند.
بسمالله الرحمن الرحيم
"هو الحي الذي لايموت"
"الحمدلله الذي حث عياده علي الوصيه و الصلواه علي محمد و آله خيرالبريه و علي اوصيائه المرضين ارباب المقامات"
فبعد چون به مضمون صدق مشحون "کل نفس ذائقه الموت" هر فردي از افراد خلايق را جامه مستعار اين جهاني افکندني و کافه مخلوقات را شربت ناگوار مرگ چشيدني، وضيع و شريف چون پست و بلندي موج آب در جويبار زندگي از پي يکديگر روان و هر پير و جوان مانند ليل و نهار از دارفنا به شهرستان فنا از عقب هم دوان صحيفه حيات به سجل "کل من عليها فان" مسجل و طومار هر بقايي به ماتم "اينما تکونوا يدرککم الموت" ...کشيد پس هر عاقل بصري را لازم که تهيه و توشه براي سفر اخروي نمايد تا مرحلهپيماي عالم بقاء متنعم به نعماي حضرت آله گردد و به مضمون "اذا حضرکم الموت ان ترک خير الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا علي المتقين" و به مفاد حديث نبوي(ص) که فرمودند "من مات بغير وصيه فقد مات ميته الجاهليه" وصيت در زمان حيات لازم و متحم است. فليهذا علياجاه خدارت و طهارت دستگاه "شريفه خانم" زيدت طهارتها متعلقه غفران پناه آقاعليخان صندوقدار رحمهالله عليه بعدالاقرار بالعقايد الحقه و الشهاده بالوحدانيه و الرساله و الامامه و المعاد و يوم النشاد وصي شرعي نمود دو فرزند ارجمند خود جلالتمآبان آقاميرزا حسينخان و آقاميرزا حسنخان زيد مجدهما را چون اجل موعود در رسد دو وصي مزبور به اطلاع و نظارت جناب حاجي آقا شيخ موسي بعد از اداء قروض و ديوني که به اشخاص معين مفصله ذيل دارم داده شود و حجه بلدي از براي من از آدم صحيح استيجار نمايند و نعش مرا امانت بگذارند و بعد خشک شدن حمل به نجفاشرف نمايند.
آقاميرزا حسينخان، سيصد تومان
آقاميرزاحسنخان، هشتصد تومان
آقاعبدالله و آقابزرگ، چهارصدو هفت تومان و نه شاهي
غلامرضاخان، هشتاد تومان
حاجي شيخموسي، هفتاد و پنج تومان
صراف و بانک که گرو دارند معلوم شود.
تقيآقا سرهنگ، سيصد تومان
بعد از اداء ديون و حج که از اصل مال بايد داده شود ثلث تمام اموال از نقد و جنس و اثاث البيت و طلاآلات و خانها آنچه بايست به مصرف حمل جنازه و صوم و صلواه و مظالم عباد و خمس آل محمد نمايند باقي را کما فرض همه تقسيم و تسهيم نمايند. مخارج فاتحه و چهلم و سال وراث خود دانند. خواهش دارم دو وصي دو فرزند من ديون مرا بدهند و مرا بريالذمه نمايند. و آقا عبدالله و آقابزرگ را در غياب حضرت اجل آقاي سعدديوان که قيم شرعي ايشان است تحفظ نمايند تا دستورالعمل آقاي سعدديوان برسد. اي نورچشمان من خدا را در هر حال حاضر و ناظر بدانيد و مرا مستخلص و ابراءالذمه نمائيد.
و کان ذالک في 29شهر جمادي الثانيه من شهور سنه1330.
[ حاشيه وصيتنامه:]
فوت شدن خانم رحمتالله عليها ليله چهارشنبه دهم شهر رجبالمرجب 1330، محل مهر الداعي ميرزاحسنخان.
بسم الله الرحمن الرحيم، قد اعترفت الموصي رحمتالله عليها به تمام ماسطر في المتن، العبدالجاني موسي طالقاني في 19شهر جماديالثانيه من شهور سنه 1335، محل مهر شريف حضرت مستطاب شريعتمدار ملاذالانام آقاي حاجي شيخ موسي سلمهالله تعالي که ناظر آن مرحوم است.
اين وصيت نامچه خانم صحيح است. نقي قزاق. محل امضاي نقيخان قزاق.
اين وصيت نامچه صحيح است. محل مهر... يا محمد.
چون مرحومه شريفه خانم به جهت رسيدگي به امورات خود وصي قرار داد دو نفر وصاياي مسطور در ورقه را و چون نظر موصيه به اين بوده است که دو نفر وصي بوده باشد و بعد فوت آن مرحومه آقا ميرزاحسن .... آن مرحومه بوده فوت شده اند امر وصايت او مختل شده و لازم بوده که به وصايت آن مرحومه عمل شود بنابر نظر آن مرحومه نبودن دو وصي لهذا جناب جلالت مآب آقاي خان باباخان ناصرخيزي که اخوي آن مرحومه است و شخصي با کفايت ميباشد منضم به يک نفر وصي مزبور نموده که تواماً به وصاياي آن مرحومه عمل نمايند و آنچه آن مرحومه وصيت نموده است مطابق ورقه مسطور.... صحيح است. حرره الاحقر محمدرضا القمي في الثامن و العشرين من ربيعالاول 1332، محل ختم شريف حضرت مستطاب شريعتمدار حجت الاسلام آقاي آقاشيخ محمدرضاي مجتهد قمي مدظله العالي.
بسم الله الرحمن الرحيم، چنانچه مرقوم فرمودهاند مطاع است حررهها الاحقر محسن الحسني الحسيني في شهر ذي القعده الحرام 1332، محل خاتم شريفين حضرتين حجتين آيتين آقاي صدرالعلماء و آقاي آقاميرزا محسن مدظلهما.
اين وصيت نامچه صحيح است و قيموميت سعيدديوان نسبت به وصيت مرحوم در صورت ارائه سند صحيح.
صفحه اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
شل، ماري (ليدي). خاطرات ليدي شل. ترجمه حسين ابوترابيان. تهران، نشرنو، 1362.
|