ماهنامه شماره 132 - صفحه 2
 

 

» راهکارِ بهبود اقتصاد زراعي ايران به روايت روزنامه شفق سرخ

 

محمدحسن  پورقنبر

Mpourghanbar8@gmail.com

 

انقلاب مشروطه ايران در سال 1285ش، فقط موجب ظهور و توسعه نگرشهاي نو در عرصه سياسي نگرديد، بلکه سبب شد تا در ابعاد ديگر نظام فکري منجمله در زمينه اقتصادي نيز، به تدريج، شاهد ارائه نظراتي مترقّي و نو باشيم. يکي از نشانه هاي اين رويکرد تازه در نظام انديشگي ايرانيان در ارتباط با اقتصاد، توجه به موضوعات اقتصادي در بسياري از نشرياتِ آن مقطع زماني، و حتي ظهور و رشدِ کمّي و کيفي مطبوعات اقتصادي طي دهه‌هاي نخستينِِ بعد از انقلاب مشروطه بود. 1 معضلات اقتصادي ايران، يکي از موضوعات کليدي و موردتوجه اين نشريات محسوب مي شد، تا آنجاکه نه تنها به تببين و توصيف اين معضلات، بلکه بعضا به ارائه راه حلهايي در راستاي رفع اين چالشها مبادرت مي‌ورزيدند. با اين اوصاف، اين نوشته کوتاه، درصدد تشريح يکي از مقالاتي است که در روزنامه شفق سرخ در اوايل قرن14ش انتشار يافته. مقاله اي که نه تنها از بُعد اقتصادي بلکه مي‌تواند از جنبه اجتماعي يعني ترسيم وضعيت رعايا و زارعين ايراني تا قبل از دوره مدرن نيز سودمند باشد.

 

نويسنده «اوضاع زراعتي ايران» که محمدحسين پرچم شفيع‌زاده نام داشت، مقاله مذکور را به عنوان قسمتي از يک نوشته کلّي در راستاي پيشنهاد اقداماتي به منظور ترقّي اقتصاد ايران، در چندين شماره از روزنامه شفق سرخ به نگارش درآورد2. شفيع‌زاده در ابتداي مقاله موردنظر متذکّر مي شود که اساسي‌ترين و فوري‌ترين فعاليتها براي پيشرفت و نوسازي اقتصادي در کشور، توجه به سه موضوع است، که يکي از آنها، «توسعه زراعت و فلاحت» بوده و دو موضوع ديگر نيز «ايجاد بهترين و جديدترين خطوط راه آهن» و «تاسيس بانک» مي‌باشد.

 

نويسنده، با تمرکز بر موضوع ترقّي در کشاورزي، زراعت را در زمره يکي از مسائل حياتي بشر در طول تاريخ معرفي نمود، و اينکه حتي پيشه‌اي مقدّس و محترم است. سپس از تحوّلات شگرفِ روي داده در امور کشاورزي در کشورهاي پيشرفته سخن به ميان آورد: «امروز در ممالک عالم از صورت يک کشت و زرع ساده خارج و بشکل مصنوع درآمده و در رديف يکي از صنايع مهم دنيا بشمار ميايد». اما در ايران، شرايط کشاورزي، مساعد نبود. اين عقب ماندگي فلاحتي، منبعث از دو مسئله محسوب مي‌شد: يکي، ترک روستاها از سوي رعيت و کشاورز به علل مختلف، به خصوص صعوبت و دشواري زندگي در دهات، و ديگري نيز عدم پيشرفت در ابزار و همچنين روشهاي کشت و توليد محصولات زراعي. شفيع‌زاده بعد از اشاره به موارد مذکور، با توصيف شيوه توليد زراعي و ترسيمِ دورنمايي جالب و البته سودمند از اوضاع بغرنجِ رعايا و زندگي مشقّت بارشان در روستاها در مقطع زماني موردنظر، يکي از علل عدم ترقّي اقتصاد کشاورزي را تبيين مي نمايد:

             چنانچه طبقات مختلفه زارعين را درنظر بگيريم، خواهيم ديد که آنها به سه طبقه عمده منقسم مي شوند: الف ـ خورده مالک که داراي دو تيکه زمين بوده و شخصا با خانواده اش کشت و زرع مينمايد. ب ـ زارعي که بسته بزمين است که متعلق بمالک يا دولت (خالصه) ميباشد. ج ـ مزدور زارع که روزانه و فقط در موقع شخم و درو کار کرده مزد ميگيرد... مالک همانطور که گاو و شخم را لازم داشته همانطور هم برزگر را لازم و بهمان چشم بشخص زارع نگاه ميکند. زارع در مدت شيار و درو در زير باران يا آفتاب سوزان روزي 9 الي 15 ساعت متواليا مشغول و قوت لايموتي براي خود و اهل بيت خود تهيه کرده و اغلب هم اتفاق ميافتد بانکه هميشه ديده شده که در سر خرمن گندم (موقع فراواني) اهل بيت زارع و خودش با نان جوين خالي بدون هيچ خورشي معيشت مينمايد. زن و بچه اش در هواي گرم سوزان تابستان بعد از آنکه خوشه‌ها را خرمن نمودند بقيه وقت خود را بخوشه چيني گذرانده و در تمام صحرا درصدد جستجو و جمع‌آوري بقيه السيف آنخوشه‌ها بر ميايند بعد از خاتمه عمل يوميه داخل منزل ميشوند و چه منزلي واقعا ميتوان گفت... يک کلبه محقر گلي که چندين نفر بايستي در آن زيست نموده يا شب را در آغل با چارپايان ديگر بيتوته نمايند. حال بعضي از زارعين باصطلاح با مالک سهيم و قسمتي از آن مزروع حق مطلق آنهاست به بينيم بچه قسم اين سهم هم از چنگ او خارج و داخل کيسه ارباب ميگردد. موسم خرمن‌کوبي تابستان تمام و فصل پائيز و زمستان يعني بيکاري شروع، در اين هنگام ديگر زارع براي تغديه خود چيزي در بساط نداشته ناچارا بارباب رجوع و طلب مساعده مينمايد. ارباب هم به رَحم آمده مقداري مثلا يکخروار برسم مساعده عطا تا در سر خرمن سال آتيه مسترد دارد. در اين موقع يعني فصل زمستان و پاييز البته همه ميدانند که نرخ گندم ترقي کرده و اقلا دو مقابل نرخ سر خرمن است يعني حاليه فصل زمستان و پائيز يکخروار داده و قيمت آن را بنرخ روز محسوب و سال آتيه براي همان قيمت در سر خرمن نرخ ارزانتر دو خروار و بعضي اوقات دو خروار و نيم از برزگر وصول مينمايد. اين مطلب را خودم با چشم خودم ملاحظه کردم، حال با اين وضعيات ميخواهيد که زارع بسهولت زندگي کرده و دلگرمي بزمين و زراعتي داشته باشد که يک حصّه کوچک هم متعلق باو نبوده و نخواهد بود بهمين جهت از روي استيصال و ناچاري زارع دست عيال و اطفالش را گرفته بنزديک ترين شهرها ملتجي و در آنجا مشغول تکدّي وسائلي ميگردد و يکي از مسائل ديگري که اسباب دلسردي زارع ميگردد عدم يک شکل واحدي است مابين زارع و مالک در خصوص سهم که در هر نقطه و هر جا بيک شکل مخصوص و باراده شخصي رفتار ميشود.

 

اما راجع به دومين عاملِ عقب ماندگي اقتصاد زراعي ايران، گفته شده که، اگرچه روستاييان به خاطر نظام بسته فکري و روحيه سنّت گرايانه و محافظه‌کارانه شان، همچنان متمايل به تداوم استفاده از روش کشاورزي کهنه و سنّتي و ابزارهاي فلاحتي مرسوم و قديمي هستند، بااينحال، مقصّر اصلي، مسئولين امور هستند که تکاپوي چنداني براي تغيير نگرش رعايا در اين زمينه ننموده  و  به خريد ابزار و آلات کشاورزي مدرن براي کشور و ترويج آن در روستاها مبادرت نورزيدند، وگرنه مطمئنا، اگر زارعين به اين نکته پي ببرند که کاربردِ روشهاي جديد در کشاورزي سبب بهبودي نسبي شرايط و سهولت زندگي آنان مي‌شود، حاضر به پذيرفتنِ شيوه‌هاي تازه و مدرن در زراعت خواهند شد. اما اين امر، در صورتي به واقعيت خواهد پيوست که مسئولين کشوري در زمينه زراعت، به جاي آنکه در سالنهاي شيک تهران و يا در مدرسه فلاحت، کنفرانسها و نمايشهايي براي تعدادي از افراد برپا نمايند، بايد در خود روستاها، درصدد به کار انداختنِ ماشينهاي جديد شده و فوائد آن را هم به صورت عيني و محسوس به زارعين نشان دهند.

 

نويسنده مقاله، در پايان و به عنوان نتيجه گيري، مهمترين معايبي که در زراعت ايران، طي دوره موردنظر، نمايان بوده به صورت ذيل اظهار مي‌دارد و البته به ارائه راهکارهايي نيز مبادرت مي‌ورزد، راه حلهايي که عمدتا آرمانگرايانه بوده و اجراي آن بسيار سخت و بعضا غيرممکن مي‌نمود، چنان که شرايط تاثّربرانگيز روستاييان در ايران تا چند دهه بعد از آن، دالِّ بر اين امر مي‌باشد:

             الف ـ دولت بايستي جهت متحدالشکل کردن روابط ارباب و زارع، قانوني وضع کرده که در تمام نقاط مختلفه ايران بموقع اجرا و از همان قرار رفتار شود و اين مسئله هم هيچ دخلي به آزادي مالک و زارع نداشته و مخالف عرضه و تقاضا نميباشد. عرضه و تقاضا در اغلب مسائل اقتصادي کنوني بتنهائي يک عامل قوي محسوب نگشته و ما نبايد آن را دست آويز نمائيم و بعلاوه اين عرضه و تقاضا فقط در موضوع زارع و بضرر او تمام ميشود. زارع مسلّط بترقّي و تنزّل نرخ بازار غله نبوده بلکه تعبدا متحمل ميشود. زارع بواسطه احتياج  لازم دارد که مقدار سهمي خود را فورا فروخته و مايحتاج خود را فراهم  نمايد در اين موقع مالک يا محتکر يا انباردار، نرخ غله را بميل خود تنزل داده و آن غله را بيک قيمت خيلي نازل ابتياع ميکند، ولي همينکه خود آن اشخاص بخواهند بخبازان يا انبار دولتي که بالاخره مصرف کنندگان هستند بفروشد فورا نرخ غله را ترقي داده و منافع زيادي از اين راه ميبرند.

              ب ـ در ايران تقريبا و تخمينا بيش از پنج ميليون زارع موجود است که از سن جواني تا پنجاه شصت سالگي دائما در برف وباران و آفتاب اقلا روزي10 الي 11ساعت کار کرده بدون اينکه در آخر عمر داراي يک وجب زمين بوده يا ذخيره جهت روزهاي پيري داشته باشد و بهمين طريق عده معتنابهي از اشخاص ايراني بيکار و سرگردان سربار ديگران ميباشند. حال اگر از اين زمينهاي باير وسيع زيادي که در اين مملکت موجود است بهر کدام سهمي داده شود پس از چندسال ايران آباد، عايدات دولت مضاعف، اشخاص مشغول و حتي ميتوان مقدار کلي هم از غله جات بخارجه حمل نموده تا در مقابل واردات کمرشکن (60 ميليون تومان در سنه گذشته اضافه واردات بر صادرات بوده و آنهم و تمام اشيا و اجناس تجملي مخصوصا زنان) توازن و تعادل نمايد.

             ج ـ دولت بايد در بودجه خود مبلغ کثيري براي عمل زراعتي پيش بيني نموده و از اين مبلغ مقدار زيادي ماشين آلات فلاحتي و کوت و غيره خريداري و به برزگران واگذار نمايد و براي استهلاک سرمايه آنها ساليانه مبلغي از زارعين دريافت دارد مخصوصا اغلب اين اعمال را دولت ميتواند در امور خالصه بدون اين که بمستاجر واگذار نمايد انجام داده تا سرمشق براي مالکين ديگر و آنها هم مجبور شوند بهمان طريق رفتار نمايند. بعلاوه اينها جهت پيشرفت و ترقي حيثيت و شخصيت زارع بايستي در دهات و قراء مدارس فني فلاحتي علمي و عملي با معيت و مراقبت حفظ الصحه کامل و حمامهاي نظيف و منازل نسبتا وسيع و مرغوب داير گشته تا زارع هم از اين درجه معيشت حيواني امروز خلاص و در جرگه انسان داخل شوند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. در مورد مشخصات اين نشريات، بنگريد به: هفته‌نامه تجارت فردا، شماره 57، 23 شهريور 1392ش، ص16.

2. روزنامه شفق سرخ، شماره 321، 23 فروردین 1304ش، صص1و4.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org