تنها موضعگيري اين دوره امريکا که تا حدي به نفع ايران هم بود مخالفت آن با قرارداد 1919بود. در آغاز قرن بيستم جنگ اصلي اقتصادي بر سر مادهاي شروع شد که تا صد سال بعد هم ادامه يافت؛ نفت.
کانون اين نبرد خاورميانه بود که بيشترين نفت در آن يافت ميشد و ايران در مرکز اين منطقه به لحاظ سابقه نفتي قرار داشت. مسئله نفت شمال از همين موقع شروع شد. قوام که دومين نخست وزير پس از کودتاي اسفند 1299 بود پس از اينکه نفت جنوب را تا سالها از دست رفته ميديد پاي امريکاييان را به نفت ايران باز کرد. دادن امتياز نفت شمال براي باز کردن پاي امريکاييان به ايران هدف عمده قوام در اين واقعه است. با اين کار وي ميتوانست انحصار انگليس و چشمداشت شوروي را در ايران بشکند. و به زباني ديگر وي ادامه راه اميرکبير در باز کردن قدرت سومي در ايران بود که بتواند با کارت اين کشور بازي نمايد. قراردادي هم به سرعت با شرکت نفتي استاندارد اويل بسته شد که نفت شمال را تا 50 سال به آنان ميداد. ولي اين قرارداد با توجه به اينکه محل عبور لولههاي نفتي اين شرکت ميبايستي از دو کشور رقيبش يعني شوروي و انگليس ميگذشت، ره به جايي نبرد.
در اين بين شرکت ديگر از امريکا به نام سينکلر وارد اين رقابت شد و شرايط بسيار بهتري پيشنهاد کرد. ولي اتفاقي افتاد که به ظاهر ناخواسته و در باطن برنامهريزي شده بود. ماژور ايمبري کنسوليار سفارت امريکا در تهران به هنگام عکاسي از سقاخانه آقاشيخ هادي به دست عواملي مشکوک به قتل ميرسد. و مدتي در روابط ايران و امريکا خدشهاي ايجاد ميشود و در کل مسئله نفت هم به فراموشي سپرده ميشود.
تلاش سوم امريکا با ورود آرتور ميلسپو براي سازماندهي اقتصادي ايران آغاز ميشود. وي چون شاهي مقتدر همه چيز را در اختيار داشت و فعال مايشاء اقتصاد ايران بود. اين حضور همزمان با تغيير سلطنت قاجار به پهلوي شد. پس از پايان قرارداد وي به سال 1306به دليل بيعلاقگي رضاشاه از ايران رفت. در دوره رضاشاه مسئله چندان چشمگيري در روابط پيش نيامد.
آغاز جنگ جهاني دوم فرصتي ديگر براي امريکا فراهم کرد. تلفات و خسارات جاني و مالي اروپا در اين جنگ چنان عظيم بود که قابل مقايسه با جنگ قبلي نبود. در اين جنگ واقعا بنيه اروپا نابود شد به اضافه اينکه دشمني خطرناک چون شوروي با ايدئولوژي خطرناکش نيمي از اروپا را تصرف کرد و چشم طمع به نيمه ديگر داشت. تنها کشوري که توانست يکه تنه به نجات اروپاي نابود شده بشتابد امريکا بود. بريتانياي کبير چنان فرسوده بود که حتي مستعمرات مهمش را هم در طول چند سال پس از جنگ نتوانست حفظ کند چه رسد کمک به ديگران.
طرح مارشال يکي از طرحهاي گريز و مقاومت کشورهاي مختلف جهان از چنگ شوروي بود. همين طرح به اروپا کمک زيادي کرد. ايران هم به عنوان خط اول جبهه مبارزه با کمونيزم از اين کمکها نصيبي برد. اولين سفر يک رئيس جمهور امريکا در خلال جنگ جهاني دوم اتفاق افتاد. البته نه به دعوت رسمي محمدرضا پهلوي بلکه به دعوت خودش. روزولت و چرچيل و استالين به ايران آمده بودند تا در تقسيم دنياي پس از جنگ تشريک مساعي کنند. در اين وسط شاه جوان چونان مهماني ناخوانده به حضور پذيرفته شد و غريبانه از وي پذيرايي شد. اين توهين سنگين تا سالها در ذهن شاه ادامه يافت و تا آخرين روزهاي سلطنتش نسبت به آنان يک نگاه شخصي منفي داشت.
در پايان دهه بيست شمسي در زمينه نفت مناقشاتي پيش آمد که در کل به نفع امريکا شد. ملي شدن صنعت نفت ايران و ضعف مفرط انگليس در جهان دست امريکا در ايران را بيشتر باز گذاشت. دولت دکتر مصدق که مانند پيشينيان به دنبال کمک از امريکا به عنوان کشوري بيطرف بود نه تنها از اين امر طرفي نبست بلکه در دام امريکا در کودتاي مشترک امريکا و انگليس افتاد؛ 28مرداد1332.
پس از کودتا امريکا با وارد شدن در قرارداد نفتي جديد وارد بازي نفتي ايران شد. که اين امر تا پيروزي انقلاب ادامه يافت. شاه پنج سال پيش از کودتاي 28مرداد به اولين سفر رسمي يک شاه ايراني به ينگه دنيا دست زد. سفري که چشم و گوش شاه را باز کرد و به وي فهماند که آينده از آن چه کشوري است. فضايي که کاملاً فضايش با اروپا تفاوت داشت و ديناي جديدي به جلو چشم شاه آورد.
در بهمن 1328شاه براي گرفتن کمک از امريکا براي تداوم اولين برنامه هفت ساله کشور به مدت 45 روز به اين سفر رفت. ترومن رئيس جمهور امريکا و بسياري مقامات امريکايي با شاه ديدار کردند و شاه هم از بسياري از کارخانهها و امکانات آنها ديدار کرد.
تصاوير اين شماره بهارستان مربوط به اولين سفر شاه به ينگه دنياست. سفري که پس از تبديل حکومت شاه به حکومتي اقتدارگرا و مطلقه در سالهاي بعد پي در پي ادامه يافت.
صفحه اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1. طلوعي، محمود. تاريخ پرماجراي روابط ايران و امريکا (حديث نيک و بد). تهران، علم، 1384.
2. ملک محمدي، حميدرضا. ژاندارم و ژنرال. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1385.
|