» زندانيان کاخنشين!
جلال فرهمند
بنده که تجربهاي ندارم ولي از کساني که تجربه داشتهاند ولو اينکه در حد چند روز باشد ظاهراً زندان و زنداني شدن بسيار سخت و جانفرساست. محصور بودن در فضايي تنگ و چند متري که اوقات به کندي در آن ميگذرد و حضور در کنار آدمهاي متفاوت با فرهنگها و رفتارهاي متضاد شايد از تنهايي هم دردناکتر باشد.
سابقه زندان و زنداني از همان آغاز پيدايش انسان با وي پيوند دارد. حتما نبايستي که يک چهارديواري و يک عده نگهبان را فرض کنيم بلکه همان محروم کردن انسان از برخي حقوق اجتماعي خود نوعي زندان است. با افزايش نفوس آدميان و ايجاد روابط نزديکتر و تاسيس شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روابط انساني گاه رفتارهايي ايجاد ميکرد که از نظر اکثر مردم خلاف به حساب ميآمد. و اين رفتارها ميبايستي به گونهاي کنترل ميشد که کمترين آسيب را به جامعه ميزد. بدين لحاظ اندک اندک از طرف حکام و با تاسيس مکانهايي محصور اين گونه افراد بزهکار در آن نگهداري شدند.
در قرون مختلف رفتار با اين زندانيان به تناسب پيشرفته بودن و يا عقب ماندگي جامعه متفاوت بود. در اروپاي قرون وسطي مجرم و زنداني هيچ حقي نداشت. بدترين جايگاه و نشيمن براي او بود. سياهچال و زندانهاي تاريک و نمور شکلي معمولي از زندانهاي آن دوره است. شايد بتوان گفت زندان باستيل فرانسه نماد اينگونه زندانهاي مخوف اينچنيني است. ولي شايد يکي از داستانهايي که همه خواندهاند يا به شکل فيلم و کارتون ديدهاند داستان کنت مونت کريستو باشد. که همه معمولاً آن را به عنوان يک زندان مخوف اروپايي ميشناسند. نويسنده اين کتاب الکساندر دوماي معروف است و قصه مردي به نام ادموند دانتس.
ادموند دانتس، دريانوردي زنداني و مسافري مرموز با چندين چهره، ميخواهد با ثروتهاي افسانهوار خود طبقه اشراف پاريس را به هم بريزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغين طرفداري از ناپلئون در بندر مارسي زنداني ميشود و بر اثر سعايت رقيب عشقياش، فرناند، و رقيب تجارياش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس ميماند و اين واقعه، در عين حال، به نفع مقاصد سياسي يک قاضي جوان و جاهطلب به نام ويلفور است که در زنداني شدن او دست دارد. در سياهچال پس از چندين سال از زنداني شدنش، متوجه ميشود که زنداني ديگري مشغول حفاري جهت فرار کردن از زندان است سرانجام او نيز مشغول به کار ميشود و متوجه ميشود که او آبه فاريا يک کشيش و دانشمند ايتاليايي است. آبه فاريا نقشه گنج سرشار جزيره مونت کريستو را در اختيار او ميگذارد. ولي درست قبل از اينکه بتوانند نقشه فرار خود را نهايي کنند آبه ميميرد. دانتس با طرح بسيار ماهرانهاي از زندان ميگريزد، گنج را به دست ميآورد، به پاريس ميرود و از سه دشمن خونخوار خود انتقام وحشتناکي ميگيرد. دانتس از حد همه قوانين انساني و الهي فراتر ميرود و مانند تقدير، بيرحم و تزلزلناپذير ميشود.
نحوه فرار قهرمان داستان چنان عجيب است که به نظر افسانه ميآيد. به هر روي اين داستان گوشهاي از واقعيت چگونگي برخورد با زندانيان بيچاره در قرن 18 را نشان ميدهد.
در ايران خودمان هم زندان مسئله مهمي بود. در دورههاي مختلف از آن به نامهاي گوناگون ياد شده است. بنديخانه، محبس، قيدخانه، سجن،... حتي در افواه عامه زندان چنان وحشتناک بود که هر جاي ترسناک و زيرزميني نمور و دلهرهآور را که ميديدند از آن به زندان ياد ميکردند، مانند زندان سکندر در يزد و زندان هارون در نزديکي طوس. بناهايي که فيالواقع به زندان نميخورد و کاربري آن بيشتر به خانقاه ميماند.
زندان در ادبيات ايراني چندان وجهه خوبي ندارد. و از قديمالايام در شعر و نثر از آن به نيکي ياد نميشود. چنانکه حافظ ميفرمايد:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سليمان بروم
يا اينکه زنداني معروف همه تاريخ ايران مسعود سعدسلمان که بسياري از عمرش را در زندان گذراند ميگويد:
قيري که بزد چرخ مرا پنهان زد زد چرخ مرا ليک در زندان زد
فردوسي که از همه متقدمتر است ميگويد:
به زندان بکشتندشان بيگناه بدانگه که برگشته شد بخت شاه
و شايد صدها مورد ديگر از چنين ابياتي بتوان در شعر قديم و جديد پارسي گويان يافت. و اين نشان از آن دارد که زندان هم در اين ولايت چندان با حقوق انساني سنخيتي نداشته و مورد نفرت و ترس آدميان بوده است. در ايران زندان جايي بود که بدترين نوع ساختمان و تاريکترين بخش آن متعلق به محکومين بود. هر حکومتي که فاسدتر و منحط تر بود زندان آن هم سختتر و بدتر بود. شايد يکي از بدترين آنها مربوط به دوره قاجار باشد زيرا دو شاخصه بالا را به خوبي ميتوان در آن ملاحظه کرد.
|
|
|
|
|
|
[4779- 1ع]
زندان قصر قجر در ابتداي تاسيس در دوره رضاشاه
|
[85- 124ط]
عکس يادگاري تعدادي از زندانيان دوره پهلوي اول و زندانبانانشان
|
|
|
|
|
|
|
|
[4806- 11ع]
تعدادي از زندانيان که گيوههاي نو به دست گرفتهاند
|
[7805- 7ع]
کارگاه نجاري زندان
|
|
|
|
|
|
|
|
[30- 118ص]
زندانيان قصر قجر به سال 1310با لباس ويژه اين زندان
|
[42- 118ص]
روحاني زندان، مجرمان را موعظه ميکند (1310)
|
[117- 118ص]
همان روحاني در همان صحنه
|
در اين دوره زندان مشخصي وجود نداشت. معمولاً تنبيه و شکنجه مقدم بر زندان بود. و حتي اگر زنداني هم بود، در خانه حکمران محلي ولايت و يا حتي خانه برخي شاهزادگان معتبر و قدرتمند قرار داشت.
مثلاً زنداني معروفي چون ميرزا رضا کرماني ضارب ناصرالدين شاه در زيرزمين عمارت سلطنتي نگهداري ميشد. در بدترين شرايط و با غل و زنجير. هر کسي از امراء و سرکردگان هم ميخواست به ديدن وي ميرفت و به هنگام ديدن با توجه به احساساتي شدن افراد مورد تف و لعن و ضرب و شتم قرار ميگرفت.
اولين کسي که ميتوان گفت به زندانهاي حکومتي نظم و نسقي داد و آئين نامهاي نوشت و حداقل قوانين را براي زندانيان مرعي داشت وستداهل سوئدي بود. وي که پس از مشروطه به ايران آمده بود تغييرات زيادي در نظميه ايجاد کرد از جمله آوردن شخصي به نام اشتدلبرگ که در سوئد زندانبان بود. شعبه انگشتنگاري و شعبه تنپيمايي از جمله شعب جديد زندان بود. هنگامي که سوئديها به ايران آمدند، زندان اصلي طهران زيرزمين اداره نظميه در ميدان توپخانه بود، که زندانيان بدون رعايت سن و نوع جرم، چون مشتي حيوان در آن زير زمينهاي مرطوب و عفن در هم ميلوليدند بدون آنکه هيچگونه حق قانوني داشته باشند. بسياري از آنان به علت طولاني شدن دادرسي، بدون گناه و يا بدون آنکه بدانند براي چه به زندان افتادهاند سالهايي از عمرشان را آنجا گذرانده بودند و چه بسا به علت فراهم نبودن شرايط زيستي همانجا ميمردند و فراموش ميشدند.
وستداهل شرايط آن روز زندان را خود به خوبي تشريح کرده است: «ما چهارصد زن و مرد زنداني داريم و پنج نفر زندانبان، به ناچار مجبوريم آنها را در سلولهاي دربسته و در زير زمينهاي مرطوب و عفن نگهداريم. بودجه زندان، براي همه چيز ماهيانه هفتصد تومان است. از اين مبلغ در ماه بيش از يک تومان براي خورد وخوراک زنداني نميتوان خرج کرد و بقيه ديگر براي مصرف زندان در نظر گرفته شده که متاسفانه اين مبلغ هم مرتب نميرسد».
نه اينکه وي انقلابي ايجاد کرده باشد ولي همين نوشتن قانوني که شايد بسياري مواقع اجرا نميشد از نبود قانون بهتر بود. ملاقات هفتگي براي زندانيان مهيا کرد، شماره براي هر زنداني مشخص کرد و ساعتي براي هواخوري آنان در طول روز!
اين حداقلها شکل زندگي حيواني و نباتي را از زندانيان دور کرد و اميدي را در دل زندانيان روشن گذارد. کار مهم ديگر وي برداشتن غل و زنجير از پا و گردن زندانيان بدبختي بود که علاوه بر درد زندان درد وزن زياده از حد زنجير را بايد تحمل ميکردند.
اين امور اوليه و به ظاهر ساده در حالي بود که دهها سال قبل از آن اصول اوليه زندانباني زندان در بسياري از جايهاي دنيا در حال اجرا بود ول به قول معروف کاچي بهتر از هيچي بود!
با سر کار آمدن رضاشاه و سقوط قاجار علاوه بر مقصران جنايي و عادي، مقصران جديدي هم پديد آمدند که به مقصران سياسي معروف شدند. مقصراني که بر ضد نظام ديکتاتوري حاکم بودند و شايد حتي منظورشان ساقط کردن آن نبود و فقط نيت اصلاح داشتند. وگاه حتي برخي به نام مقصر سياسي به زندان ميافتادند در حالي که اين بيچارگان نه مقصر سياسي بلکه زمينداراني بودند که شاه زمين دوست، به مال و اموال آنان چشم طمع دوخته بود و به اين نام آنها را به سياهچالهاي خود ميفرستاد. البته گروههاي چپ مانند گروه 53 نفر هم در ميان آنان يافت ميشد. در مراحل بعد اطرافيان شاه هم به اين جمع افزوده شدند که ميتوان به تيمورتاش و فرمانفرما نيز اشاره کرد.
|
|
|
[31- 4518ش]
عبدالله انتظام، اسدالله علم و حسين علاء در بازديد از زندان قصر (1335)
|
[36- 4518ش]
زندانيان شرکت کننده در همان مراسم قبل
|
[67- 4518ش]
بهرام آريانا و محسن مبصر در زندان قصر
|
|
|
|
|
|
|
[203- 142ص]
صمد صمديانپور قائم مقام شهرباني در حال بازديد از کارگاههاي زندان
|
[204- 142ص]
همان کارگاه
|
[571- 142ص]
تختهاي زندانيان
|
رژيم تازه بر سر کار آمده براي جمع کردن اين خيل جديد زندانيان مجبور به ايجاد جايي بود که آنان را در آن نگهداري کند. چه جايي بهتر از قصر قجر!
قصر قاجار که سابقهاي ديرين داشت و آن زمان در بيرون از تهران بود جهت رفاه و آسايش زندانيان در اختيار آنان قرار گرفت.
احمد هومن از دست اند کاران قضاوت و دادگستري در خصوص اين زندان و گسترش آن مينويسد:
مرکب از بنايي است که در سال 1306هجري شمسي در تهران ساخته شده و از هفت قسمت تشکيل شده است. زندان مرکزي به بندهاي مختلف تقسيم ميشود و در هر بند، عدهاي اطاق ساختهاند که متهمان را بدون هيچگونه طبقه بندي دراين اطاقها جا ميدهند. در بعضي از اين اطاقها تا 20نفر و بعضي اوقات بيشتر جا داده ميشوند. در اطاقها با قفل بسته شده و در دالانها پاسبانهايي که براي محافظت گماشته ميشوند، نگهباني ميدهند.
زندان قصر داراي برق و لولهکشي آب است. ولي گرم کردن اطاقها به وسيله بخاريهاي ذغال سنگي انجام ميگيرد که در زمستان کاملاً خطرناک است. حمامهاي دوش براي زندانيان ساختهاند که کفايت زندانيان را نميکند. ظاهراً زندانيان هفتهاي يک بار حمام بايد بگيرند، ولي در عمل اين اصل رعايت نميشود. زندان گنجايش 1000نفر را دارد و چون عده زندانيان هر سال فزوني مييابد، مجبور شدهاند زندان ديگري کنار آن بسازند که آن را شماره 1 مينامند. زندان شماره 1 که 8 سال پيش شروع به ساختن آن کردهاند و 2 سال پيش تمام شده، در شمال زندان قصر واقع شده و پايهاي سيماني دارد. اين زندان نيز داراي 4 قسمت است. يک قسمت براي بهداشت و حمام زندانيان تخصيص داده شده و ساير قسمتها به بندها و اطاقهاي مختلف تقسيم شده است. در اين زندان زمين ورزش و سالن کنفرانس و تئاتر نيز وجود دارد. معمولاً زندانيان سياسي را به اينجا ميفرستند و افسراني که از ارتش خارج شده، يا آنهايي که عليه دولت و حکومت توطئه کردهاند در اينجا جا ميدهند.
در سال 1332 زنداني ديگر را در قسمت جنوب شرقي زندان شماره 1ساختهاند که هنوز مجهز نيست. آشپزخانه و حمام ندارد، ولي داراي اطاقهايي است که در موقع ازدياد زندانيان شماره 1 عدهاي را به آنجا ميفرستند.
البته بايد در نظر داشت مطلبي که هومن مينويسد مربوط به دهه سي شمسي است و در دوره حکومت رضاشاه وضعيت اين زندان به مراتب بغرنجتر از اين بود که گفته شده است. پس از رفتن رضاشاه، اين زندان تا سال 57 تعداد زيادي از انقلابيون و زندانيان سياسي را در خود جا داد. زنداني که در کنار دستاورد جديد محمدرضا پهلوي يعني زندان اوين هل من مزيد ميگفت. تا چند سال پيش زندان قصر که در قلب تهران جاي داشت به کار خود ادامه داد تا اينکه از شکل زندان خارج شد و سال 91 به فرهنگسرايي در آن منطقه تبديل شد.
تصاوير اين شماره بهارستان به دگرگوني اين زندان از دوره رضاشاه تا اواخر محمدرضا پهلوي تعلق دارد که با هم نظاره ميکنيم.
|
|
|
[1288- 8ع]
تيمور بختيار به هنگام ملاقات سرهنگ علياکبر بهمنش از نظاميان تودهاي در بهداري زندان قصر
|
[895- 252م]
بند زنان زندان قصر
|
[1104- 252م]
بخش ملاقات زندان قصر
|
|
|
|
|
|
|
[1120- 252م]
صمد صمديانپور در کارگاه توليدي زندانيان
|
[1190- 252م]
کارگاه خياطي
|
[1769- 252م]
ملاقات با يک زنداني کهنسال
|
|
|
|
|
|
|
[1868- 252م]
سلولهاي زندان
|
[2066- 252م]
بند زنان
|
[28- 4518ش]
عکس يادگاري زندانيان زندان قصر
|
|
|
|
|
|
|
[37- 4518ش]
زندان قصر
|
|
[1210- 8ع]
آزادي آيتالله طالقاني از زندان قصر (1357)
|
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
ربيعي، ناصر؛ راهرو خواجه، احمد. تاريخ زندان. تهران، ققنوس، 1390.
گزارشي از : اداره کل زندانها، سال 1346. تهران، چاپخانه بنگاه تعاون و صنايع و زندانيان، بيتا.
|