» قانون لباس متحدالشکل
پريسا رضائي
يکسال از سلطنت رضاشاه بر ايران نگذشته بود که شاه قيچي به دست گرفت و افتاد به جون طرز و تيپ لباس پوشيدن مردم. هر چي هم از نظرش زيادي بود کوتاه کرد. سلطنت رضاشاه با شعار وحدت ملي شروع شده بود و حالا شاه وحدت ملي را از پوشش مردم شروع کرده بود. يک سري هم احمق و بيدين و چاپلوس هميشه کنارش بودند که هر چه شاه از دهانش ميپراند شروع به بَهبَه و چَهچَه ميکردند. شاه هم چشمانش را ميبست و به اين کارهايش ادامه ميداد.
يکي پيدا نشد که بگويد اين بيعقليها چي بر سر مردم و کشور خواهد آورد. شاه که حرف حساب توي گوشش نميرفت. هر کسي هم که زير بار لباس متحدالشکل نميرفت با زور به او ميفهماندند. خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو!
قانون رضاشاه به دست يک سري مأمور معذور اجرا شد که هر چي خواستند بر سر مردم آوردند. داد مردم بيچاره بلند شد، اما فريادرسي نبود.
ادارات دولتي به ناچار از اول فروردين 1309، لباس رسمي را بايد ميپوشيدند و لباس همه بايد يک جور باشد. يکي نبود به شاه بگويد که اي شاه قلدر، گيرم که مردم شهر تونستند يک جور لباس بپوشند، دهاتيهاي بيچاره که محتاج نون شبشون هستند از کجا بيارن که يک جور لباس رسمي بپوشند. مخصوصاً براي اهالي بومي خوزستان و شهرهاي ديگر، سخت بود که لباس محلي را که مانع آسيب رساندن سرما و گرما ميشد کنار گذاشته و لباس رسمي بپوشند. بلوچها هم با شجاعت جلوي زورگويي رضاشاه وايستادند اما شاه دستور داد بلوچها اگر لباس متحدالشکل و رسمي بر تن نکنند سرکوب بشوند.
|