ماهنامه شماره 3 - صفحه 10
 

 

 

» بوق زدن

 

ـ واژة بوق و ضرب المثل "بوق زدن" معاني متفاوتي داشته و دارد. در قرون ششم و هفتم بوق زدن در پي فتح و پيروزي مي آمده است. چنانكه لشكري جايي را فتح  مي كرد بوق مي زدند. تركيب عاميانة "بوق بزن برو جلو" ريشه در اين مفهوم دارد.

 

ـ بوق زدن همچنين مترادف بيكار بودن و كار بيهوده كردن نيز بوده است. چنانكه گفته اند: " كار نداره بوق مي زنه بخيه به آب دوغ مي زنه"

 

ـ در ابتدايي ترين مضمون بوق زدن عبارت از سروصدا كردن نيز بوده است:

 

" بوق نزن جوجه ها خوابند"

 

ـ " بوق كسي را زدن" مترادف كلك كسي را كندن است مانند "پوست خربزه زير پاي كسي گذاشتن" يا " آب توي كفش كسي ريختن". به طور كلي تركيب "بوق كسي را زدن" معاني: بركناري كسي از سمتي يا از حيز انتفاع ساقط ساختن كسي، مردن يا كشته شدن كسي را در بردارد.

 

ـ در شاهراههاي ايران بوق زنها اخبار و اطلاعات مهم را به صورت رمز به طرف مقابل اطلاع مي دادند.

ـ براي جمع آوري سپاهيان و تشويق و تحريض آنان بوق مي زده اند

ـ در جشنها و عروسيها به همراه سازهاي ديگر بوق نيز مي زده اند

ـ آسيابانها با نواختن بوق كشاورزان را براي آوردن گندمها به آسياب خبر مي كرده اند

ـ اگر كسي به هنگام شب از دار دنيا مي رفت به آهنگ عزا بوق مي زدند تا اهالي در تشييع جنازه شركت كنند.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org