» بوق زدن
ـ واژة بوق و ضرب المثل "بوق زدن" معاني متفاوتي داشته و دارد. در قرون ششم و هفتم بوق زدن در پي فتح و پيروزي مي آمده است. چنانكه لشكري جايي را فتح مي كرد بوق مي زدند. تركيب عاميانة "بوق بزن برو جلو" ريشه در اين مفهوم دارد.
ـ بوق زدن همچنين مترادف بيكار بودن و كار بيهوده كردن نيز بوده است. چنانكه گفته اند: " كار نداره بوق مي زنه بخيه به آب دوغ مي زنه"
ـ در ابتدايي ترين مضمون بوق زدن عبارت از سروصدا كردن نيز بوده است:
" بوق نزن جوجه ها خوابند"
ـ " بوق كسي را زدن" مترادف كلك كسي را كندن است مانند "پوست خربزه زير پاي كسي گذاشتن" يا " آب توي كفش كسي ريختن". به طور كلي تركيب "بوق كسي را زدن" معاني: بركناري كسي از سمتي يا از حيز انتفاع ساقط ساختن كسي، مردن يا كشته شدن كسي را در بردارد.
ـ در شاهراههاي ايران بوق زنها اخبار و اطلاعات مهم را به صورت رمز به طرف مقابل اطلاع مي دادند.
ـ براي جمع آوري سپاهيان و تشويق و تحريض آنان بوق مي زده اند
ـ در جشنها و عروسيها به همراه سازهاي ديگر بوق نيز مي زده اند
ـ آسيابانها با نواختن بوق كشاورزان را براي آوردن گندمها به آسياب خبر مي كرده اند
ـ اگر كسي به هنگام شب از دار دنيا مي رفت به آهنگ عزا بوق مي زدند تا اهالي در تشييع جنازه شركت كنند.