سعيد نفيسي اديب معروف که خود اواخر دوره قاجاري را به خوبي درک کرده از اوضاع اين خواجگان و سرنوشتشان چنين ياد ميکند:
پادشاهان قاجار تا محمدعليشاه زنان بسيارمتعدد داشتند و هر کدام از آنها عقدي يا صيغه قهرا يک عده کثير خدمتکار داشتهاند و ناچار در اندرون شاهي چند صد زن بودهاند. اداره کردن ايشان کار بسيار دشواري بود و به همين جهت اين خواجگان که قهرا به واسطه نقص خلقت خود يا نقصي که گرفتار آن شده بودند طبيعت شرور و بيرحم و سنگيندل پيدا ميکردند و در نتيجه حالت روحي مخصوصي، نسبت به زنان بدخواه و کينهجو بودند و هميشه ميخواستند از آنها انتقام بگيرند. بهترين وسيله تاديب و آزار رساندن به زنان حرم بودند و زنان را به چوب ميبستند و بدين گونه آنها را به کار وادار ميکردند و هميشه براي تنبيه و سياست حاضر بودند.
از عجايب اين است که من هر چه خواجه تاکنون ديدهام هيچيک قد و اندام متوسط نداشتند يا بسيار بلند و باريک و بي تناسب بودند يا بسيار کوتاه قد به اندازه پسربچه ده دوازده ساله. گاهي هم کسي که واقعا خواجه نبوده وارد جرگه آنها شده و پس از مدتي فسق او بروز کرده است. چنانکه در کوچه خانه پدري ما چهار در بالاتر از خانه ما يکي از همين گروه منزل داشت که به عيسيخان خواجه معروف بود و چندين سال در اندرون قاجاريه همين سمت را داشت و سپس معلوم شد که اين نقص را نداشته و از آنجا بيرون آمده و زن گرفت و فرزندان رشيدي پيدا کرد.
در آغاز که در وزارت معارف آن روز و وزارت فرهنگ امروز اداره مخصوصي به نام تعليمات نسوان تشکيل دادند و ناچار کارکنان آن زن بودند در پشت ساختمان مرکزي اين وزارتخانه در همانجا که اکنون هست حياط بزرگي هست که اين اداره را در آنجا [قرار] دادند و رفتن به آنجا براي مردان ممنوع بود. صديقالحرم خواجه دربار مظفرالدينشاه را استخدام کرده بودند که رابط بين آن اداره و ادارات ديگر وزارتخانه باشد و براي تفتيش و بازرسي به مدارس دخترانه ميرفت که در آن زمان مدارس نسوان ميگفتند و تا بود اين مقام را داشت و وي نيز زنگي بلند بسيار باريک بيتناسب اندامي بود....
در بعضي عکسهايي که ناصرالدين شاه با درباريان خود برداشته در رديف اول يکي از همين خواجههاي بسيار کوتاه قد ديده ميشود که پيداست نزد ناصرالدين شاه بسيار عزيز و مقرب بوده است.
در کل ميتوان گفت اين بردگان و کنيزان و خواجگان هر چند در دوره قاجار چندان زياد نبودند و بيشتر متعلق به طبقه اشراف بودند ولي با همه اين ايرانيان رفتاري پسنديده با آنان داشتند و کمتر ديده شده که رفتاري همچون بردگان سياهپوست شاغل در مزارع امريکا و يا دنياي غرب با آنان بشود. و حتي گاه پا از آن فراتر رفته و مثل عضوي از خانواده به آنان نگريسته ميشد. هر چند نميتوان انکار کرد که اصليترين شکل حيات هر انساني حق آزادي است که از غريبان دور از وطن گرفته شده بود.
خواجگان دربار حتي چنان مورد وثوق شاهان بودند که بسياري از کارهاي مهم دربار علاوه بر حرمسرا به آنان سپرده ميشد. در برگ حسابداري که ازسال 1318ق و دوره مظفري باقي مانده از 54 خواجه حرمسرا نام برده شده که حقوقي معادل 33000 تومان که مبلغي هنگفت است ميگرفتند. و البته بايد توجه کرد که اين تعداد مربوط به دوراني است که از شکوه و عظمت دربار قاجاريه به مقدار زيادي کاسته شده بود.
برخي از اين خواجهسرايان که به مال و منالي ميرسيدند در امور خير هم دستي داشتند مثل آغاکمال که کاروانسراي رباط کريم از بناهاي اوست با خيرات و مبراتي ديگر. و البته به هنگام مرگ چون عقبهاي نداشتند اموال هنگفتشان راحتالحلقوم شاه ميشد و پول از جيبي به جيب ديگر ميرفت!
در اين شماره بهارستان نگاهي به عکسهاي غلامان مياندازيم.
|
|
|
[10110- 3 ع]
آغاسليمان آغاباشي
|
[1/ 5276- 3ع]
دوستعليخان معيرالممالک به اتفاق مليجک و جمعي از خواجهها و غلامبچهها در کنار کيسههاي پول ديوانخانه به هنگام انتقال به خزانه دولتي
|
[331- 137ف]
يوسف مستوفيالممالک، آغارضا خواجه (خواجه مستوف) و فيروز ميرزا فيروز
|
|
|
|
|
|
|
[480- 2ع]
عکس حاجي عبداللهخان خواجه است که 1318انداخته شد (خواجه ظلالسلطان)
|
[2/ 509- 2ع]
خواجه عبدالله خان کذايي در کنار شکار اربابش
|
[7766- 3ع]
«صورت اکبرميرزا و حاجي عبدالله خان خواجه است. قدري حال نداشت در قمشلو انداخته شد»
|
|
|
|
|
|
|
[7704- 3ع]
«نوه من ناصرقلي خان است در بغل عبدالله خان خواجه عکس انداختهايم»
|
[7772- 3ع]
«اين دو قوچ را در قامشلو خودم ...زدم. گفتم عکسش را بيندازند. حاجي ياقوت خان ياور و سرايدارباشي فضولي کردهاند. تفنگي دست گرفته نشسته خودنمايي ميکند.»
|
[7771- 3ع]
«حاجي نصرتخان خواجه است. قوچي در قامشلو زدهام و به او بخشيدهام. با هم عکس آنها را انداختيم»
|
|
|
|
[10053- 3ع]
عکس توي عمارت قامشلو و منزل خواجههاست
|
[217- 6ع]
احمدشاه با محمدحسن ميرزا و خواجه قديمي دربار آغامحمد خواجه در جمع معلمين و پيشخدمتها
|
[1 /291- 124ط]
مجسمه آغامحمد خواجه در صاحبقرانيه
|
|
|
|
|
|
|
|
[250- 6ع]
حاجي فيروز خواجه معيرالممالک
|
|
صفحه اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرست منابع:
1. آذر، اميراسماعيل. عبرتگاه تاريخ. تهران، سخن، 1389.
2. پولاک، ادوارد. ايران و ايرانيان. ترجمه کيکاوس جهانداري. تهران، خوارزمي، 1361.
3. عضدالدوله. ناگفتههاي دربار فتحعلي شاه. تهران، آفرينه، 1379.
4. نفيسي، سعيد. خاطرات سياسي، ادبي، جواني. تهران، مرکز، 1381.
5. ويلس، چارلز. تاريخ اجتماعي ايران. ترجمه سيد عبدالله. تهران، زرين، 1363.
|