ماهنامه شماره 118 - صفحه 2
 

 

» قيام جنگل

    

صمدوردي

 

يکي از رويدادهاي مهم تاريخ ايران در سالهاي پاياني حکومت قاجار و دوران وزارت جنگ رضاخان، قيام جنگل به رهبري ميرزا کوچک‌ خان جنگلي بود.

 

يونس معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ در سال 1298ﻫ ق برابر با 1259ش در رشت متولد شد. در آغاز دوره جواني براي تحصيل علوم ديني قدم به مدارس مذهبي ‌گذاشت و با شروع نهضت مشروطه و سپس درگيري مشروطه‌خواهان با محمدعلي شاه وي در گيلان به صف مشروطه‌خواهان پيوست و روانه تهران شد. در ماجراي اتمام حجت (اولتيماتوم) روسيه که منجر به تعطيلي مجلس شد، ميرزا يکي از مخالفان قبول اتمام حجت بود و مدتي نيز بازداشت شد.

 

در دوران جنگ جهاني اول، در همان زمان که دسته‌اي از نمايندگان و رجال سياسي به مهاجرت دست زدند، ميرزا کوچک‌خان که اوضاع کشور را پريشان و در اشغال بيگانگان ديد، با گرويدن با انديشه اتحاد اسلام که سازماني بود با الهام از انديشه‌هاي متفکران و مصلحاني از قبيل سيد جمال‌الدين اسدآبادي و با هدف مبارزه با احکام مستبد و نفوذ بيگانگان در کشورهاي اسلامي ‌به منظور ايجاد اتحاد سياسي بين کشورها تشکيل شده بود درصدد برآمد که تشکيلات نظامي‌ را راه‌اندازي کند و به مبارزه عليه استبداد و استعمار و نجات کشور بپردازد.

 

ميرزا پس از آن، عازم گيلان شد و شروع به تهيه مقدمات قيام کرد، اما چون روسها او را قبلاَ از اين منطقه تبعيد کرده بودند، مجبور بود مخفيانه به فعاليت بپردازد.

 

با اين حال، در مدت زمان کوتاهي توانست عده‌اي از همفکرانش را به دور خود جمع کند و قيام را علني سازد.

 

 

[28- 8 ع]

از راست : اسماعيل جنگلي خواهرزاده ميرزا، ميرزا و حبيب الله خان

 

[487- 1 ع]

ديدار آذري نماينده دولت با ميرزا در گيلان

نهضت جنگل براي کشور استعمارگر انگليس که ماهيت اصيل و انقلابي ‌و ضد استعماري ميرزا کوچک‌خان را مي‌شناخت قابل تحمل نبود و انگليسيها براي خاموش کردن اين شعله در پي فرصت بودند.

 

در طي سالهاي جنگ جهاني اول، انگليسيها به دليل گرفتاري، عملا اقدام جدي عليه جنگليها نکردند. اما پس از پايان جنگ در صدد برآمدند که اين نهضت را به دست قزاقهاي ايراني از بين ببرند. پيش از ايجاد اختلاف و نفاق در ميان انقلابيون، نهضت از استحکامي ‌برخوردار بود که نيروهاي دولتي در سرکوب آن توفيق نيافتند.

 

سياست روسيه نسبت به نهضت جنگل نيز بسيار سودجويانه بود. جنگليها در دوران حکومت تزارها قيام خود را آغاز کردند و تا زماني که تزارها قدرت را در دست داشتند، به مبارزه و مخالفت با آنان ادامه دادند. اما در آغاز پيروزي انقلاب روسيه، روابط جنگليها با روسيه خوب بود.

 

نهضت جنگل، انقلاب روسيه را تأييد مي‌کرد و رهبران جديد روسيه نيز ميرزا را يک انقلابي‌ ضد استعمار مي‌دانستند. مدتي نگذشت که روسها اين سياست دوستانه خود را تغيير دادند و کم‌کم حمايت خود را از جنگل سلب کردند و سرانجام به آن خيانت کردند.

 

در ارديبهشت ماه 1299ﻫ ش نيروهاي ارتش سرخ به بهانه سرکوب عده‌اي ضد انقلاب که در شمال ايران کمين کرده بودند، وارد انزلي و غازيان شدند.

 

نهضت جنگل که حضور کشورهاي بيگانه را در خاک ايران مخالف با اصول سياست خود و به ضرر ايران مي‌ديد، به مخالفت با آنان برخاست و در نهايت در مذاکراتي که ميان ميرزا و فرماندهان روسي انجام گرفت، بر سر چند مسئله توافق کلي حاصل شد که از جمله آنها باقي ماندن تعدادي از نيروهاي ارتش سرخ در ايران بود.

 

پس از توافق جنگليها با روسها، سران نهضت به رشت آمدند و مدتي در اين شهر اعلام حکومت جمهوري کردند.

 

سران نهضت در رشت سرگرم تحکيم مباني جمهوري بودند که به تدريج اختلافاتي در ميانشان پيدا شد و همين امر به تدريج نهضت را به انحطاط و نابودي کشاند. پس از ورود ارتش سرخ به ايران، چند تن از اعضاي حزب کمونيست عدالت باکو از روسيه وارد گيلان شدند.

 

اين افراد در رشت حزب عدالت را تشکيل دادند و رفته رفته علاوه بر برگزاري سخنرانيها و گردهماييها، عملاً مواد مورد توافق جنگليها و روسها را زير پا گذاشتند و تبليغاتي را عليه ميرزا کوچک‌خان آغاز کردند.
 

 

 

 

[4668- 1ع]

ميرزا کوچک خان
 

[4667- 1ع]

ميرزا کوچک خان
 

ميرزا که اوضاع را چنين ديد، در تير ماه سال 1299 با اعتراض، رشت را ترک کرد و اعلام کرد تا زماني که حزب عدالت از کارهاي خلاف و حمله به اسلام و تبليغات کمونيسمي‌ دست برندارد به رشت بازنخواهد گشت.

 

به دنبال اين حادثه اعضاي حزب عدالت که بعضي از آنان همچون احسان‌الله‌خان و خالو قربان که قبلاَ از دوستان نزديک ميرزا بودند و اکنون با پيوستن به سوسياليسم، ميرزا را به اصطلاح مرتجع مي‌دانستند در صدد اجراي نقشه کودتايي برآمدند که از قبل آن را طرح‌ريزي کرده بودند. نقشه کودتا اين بود که ميرزا يا بايد دستگير شود يا کشته شود و يا از رهبري انقلاب کنار رود.

 

ميرزا که تا حدودي از اهداف اعضاي حزب و نقشه خائنانه آنها مطلع شده بود به جنگل رفت. در اين گيرو دار بسياري از جنگليها دستگير يا کشته شدند و سوسياليستها سلاح و مهمات آنان را به غارت بردند.

 

بعد از مدتي کمونيستها مجددا دست دوستي به سوي ميرزا دراز کردند و ميرزا با حسن نيتي که داشت و نمي‌خواست اختلافات داخلي باعث نابودي نهضت گردد، پيشنهاد اتحاد و دوستي با آنان را پذيرفت و هر دو طرف موقتاً وحدت را از سر گرفتند.

 

پس از توافقي که به طور موقت ميان افراد حزب عدالت و ميرزا حاصل گشت، کميته انقلابي‌ جديدي تشکيل شد. از آنجايي که در اين کميته احسان‌الله‌خان هيچ سمتي نداشت جاه‌طلبي، وي را وا داشت که در راس نيروهاي تحت فرمان خويش به خيال خود به اقدامي‌ انقلابي ‌دست زند و تهران را فتح بکند.  او در راس 3 هزار سرباز ايراني و روسي به سوي تهران حرکت کرد، اما از نيروهاي قزاق شکست خورد و يکي از دلايل شکست او، تغيير سياست شوروي نسبت به جنگل بود. شوروي که قبلاَ ادعاي حمايت از انقلاب جهاني را داشت، پس از هشتمين کنگره حزب کمونيست اتحاد شوروي سياست خارجي خود را تغيير داد.

 

استالين در اين کنگره دو اصل اساسي را بناي سياست خارجي شوروي قلمداد کرد. وي گفت: سياست خارجي ما واضح و روشن است و هدف آن حفظ صلح و توسعه دايره روابط تجاري با تمام کشورها است اعلام چنين روشي در سياست خارجي، چيزي جز اعلام عدم حمايت از نهضتهاي رهايي‌بخش نبود.

 

پس از آشکار شدن سياست شوروي نسبت به نهضت جنگل، خالو قربان که عامل آن کشور بود. تسليم نيروهاي دولتي شد. با تسليم شدن خالو قربان به سردار جنگليها به نتيجه نرسيد، در شرايطي که افراد نهضت به دليل مشاهده خيانتهاي مکرر در بدترين وضع روحي قرار داشتند، نيروهاي دولتي به تعقيب جنگليها پرداختند.

 

بخشي از نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و از آنجايي که مذاکرات براي صلح با جنگليها به نتيجه نرسيده، در شرايطي که افراد نهضت به دليل مشاهده خيانتهاي مکرر در بدترين وضع روحي قرار داشتند، نيروهاي دولتي به تعقيب جنگليها پرداختند. بخشي از نيروها متفرق و برخي تسليم و تعدادي هم کشته شدند. در چنين اوضاع سخت و دردناکي ميرزا در سرماي شديد زمستان در اعماق جنگلها عقب نشست تا بلکه بتواند نيروهاي پراکنده را در فرصتي مناسب جمع‌آوري کند و بار ديگر آنان را سامان دهد. اما سرماي سخت به او امان نداد و براي هميشه خاموش شد.

 

دشمنان ميرزا پس از يافتن جنازه او، سرش را از بدن جدا کردند و مدتي در محافل عمومي ‌به نمايش گذاشتند. سرانجام خالو قربان کودتاچي معروف و کمونيست دو آتيشه خائن، بي‌شرمانه سر ميرزا را براي رضاخان به ارمغان برد تا نوکري خود را اثبات کند.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org