ماهنامه شماره 117 - صفحه 3
 

» غليان قليان

 

جلال فرهمند

 

هنگامي که کريستف کلمب به دنياي جديد پاي گذاشت نمي‌دانست اولين سوقاتيش به دنياي متمدن آن زمان دود و آتش است!

 

وي که بوميان امريکا را در حال فرو دادن دودي سفيد به حلقشان ديد تعجب کرده و با آنان تشريک مساعي کرد و اولين سرفه‌هاي متمدنانه توتون‌کشان عصر جديد را از سينه سر داد! از اين زمان به بعد پاي اين تفريح مضر به جهان متمدن و اروپايي باز شد. شايد به نوعي انتقام بوميان قاره جديد بود از قاره کهن.

 

انگليسيان اولين توتون‌کشان چپقي جهان بودند و قرن شانزدهم سرآغاز آن. البته اين عمل ناشناخته در نظر اروپاييان آن روز چندان مطلوب نبود ولي پس از مدتي چنان گسترش يافت که به اشکال مختلف و جايهاي همگاني استفاده مي‌شد. از جمله در پاي چوبه دار و به هنگام مرگ. البته در فيلمهاي زيادي ديده‌ايم که محکومان به مرگ در آخرين لحظات با دود سيگار به ديار باقي مي‌شتافتند. صحنه جالبي که همه ديده‌ايم در فيلم کمال‌الملک است هنگامي که دزد قلابي جواهر تخت سلطنتي پس از خوردن غذايي مکفي با قليان تمام کرد و سپس سر باخت.

 

طبعا اولين کشور شرقي که با اين پديده آشنا شد عثماني بود که سايه به سايه اروپا داشت. و اين دستاورد بشري را به خود راه داد. هر چند برخي از خلفاي عثماني همانند سلطان‌ مراد که از اين عمل بدش مي‌آمد با مثله کردن افراد توتوني و چپقي درس عبرتي به ديگران مي‌داد. ولي کو گوش شنوا و ديده بينا. اگر تاثير داشت که الان ريشه اين ماده کنده شده بود.

 

ولي اين قساوت ديري نپاييد و بسياري از شهروندان عثماني و از جمله بابعالي گرفتار آن شدند. قهوخانه‌هاي شهري و آبدارخانه شاهي خود مروج عمل دودکشي شدند.

 

دودکشي ايرانيان مي‌بايستي از همين همسايه به ما رسيده باشد چون در سرزمينهاي شرقي ايران اين کار سابقه نداشته است. در دوره صفويه توتون وارد ايران شد. دربار خود جايي بود براي ترويج اين عمل. ظاهر اخبار بر اين حکايت دارد که در زمان شاه‌ عباس ‌اول در دربار رواج تام تمامي داشته و از آنجا بين مردم انتشار يافت. الناس علي دين ملوکهم! هر چند برخي از شاهان صفوي به مبارزه با آن پرداختند ولي پول و سودي که از ماليات توتون به دست مي‌آمد چنان اغواکننده بود که به اين مبارزه نمي‌ارزيد. مگر الان مي‌ارزد!

 

تاورنيه سياح فرانسوي يکي از اين تنبيهات را ذکر کرده است. وي مي‌نويسد: «هنگامي که شاه صفي از توتون‌کشي به جلوگيري برخاسته بود و دليلش دانسته نشد. بازجويان در شهر مي‌گرديدند تا کسي دود مي‌کشد يا نه. به کاروانسراي هندي‌ها ديدند دو تن بازرگان آبرومند هندي دود مي‌کشد. در زمان گرفته با زنجير به دربار بردند و شاه فرمان داد بردند به ميدان و سرب گداخته به گلوهاشان ريختند که با آن شکنجه جان سپردند».

 

تا آنجا که مي‌دانيم و در منابع مختلفه آمده به طور يقين دستگاه قليان که قبلا به صورت غليان نوشته مي‌شد ساخت وطن است. دانشمندان ايراني! با مطالعات زياد توانستند دستگاهي بسازند و پيوندي دهند بين آب و آتش. دستگاهي که الان هم واقعا در نوع خودش عجيب است. درست گفته‌اند که هنر نزد ايرانيان است و بس!

 

دستگاهي که هر چند جمع و جور کردن و آماده نمودنش دردسرزاست ولي کيفش هميشه کوک است. اروپاييان در سفر محمدرضا بيک سفير شاه ‌سلطان ‌حسين به دربار لويي چهاردهم با اين وسيله انقلابي آشنا شدند. وي که اهل حال بود در دربار فرانسه دستگاه را روشن کرد و غربيان همانند ما که روزي با تعجب به ماشين نگاه مي‌کرديم به غل غل قليان گوش کردند و سپس برخلاف ما که از ماشين فرار کرديم با جان و دل لوله را به دهان گرفتند و معتاد شدند.

 

با عمومي شدن مصرف تنباکو و قليان به شکل عمومي‌تر در قهوه‌خانه‌ها کشيدن آن باب شد. يعني قهوخانه بدون قليان امکان نداشت. در دوره قاجار واقعا قليان جزو ضروريات زندگي شده بود و علاوه بر آقايان که به شکل آشکار از آن استفاده مي‌کردند بانوان هم در منزل بدون اينکه احساس بدي داشته باشند به آن پکي مي‌زدند. نسل ما که خاطراتي از گذشته دارد حتما مادربزرگي و يا پيري را به ياد مي‌آورد که دستگاهش هميشه آماده بود. البته اين وسيله به وسايل پذيرايي هم تغيير ماهيت داد و مانند نقل و نبات با چاي سرو مي‌شد. عين‌السلطنه در سفري به الموت در ذکر خاطره‌اي از يکي از همراهانش به نام جناب شدت وابستگي به اين وسيله را چنين مي‌نويسد: جناب را حساب کرديم، در چهار ساعت و نيم توقف صبح تا ناهار و شب چهارده قليان کشيده بود و تمام را مي‌گفت آن را به عجله کشيدم، آن را بد چاق کرده بود، اين يکي آبش کم بود و آن يکي آبش زياد. دو قليان را گفت خوب بود که به هر کدام پکي زدم[!]

 

قليان حتي در مراسم رسمي سلام شاهاه قاجار هم راه يافت و تبديل به يکي از وسايل ضروري اين مراسم بود. چنانکه شاهان قاجار به گاه سلام قلياني الماس‌نشان بدون دود و آتش و فقط با تظاهر به استفاده از آن در پيش روي قرار مي‌دادند و خنده‌دار اين بود که همين کار به ظاهر ساده سرقفلي داشت و چه دعواها که نمي‌شد. و البته بايد حساب مداخل اين کار را در نظر گرفت. عين‌السلطنه فوق‌الذکر در باب اولين سلام مظفري به همين دعوا سر قليان اشاراتي مي‌کند: «بعد از موزيک غليان سلام را حکيم‌الملک طبيب مخصوص و پيشخدمت خودشان آورد. قضا را صبح بين والي و برادرش حاجي‌آقا نزاع بود. والي مي‌گفت اين کار من بوده مدتي به تو رجوع کردم، حالا نمي‌خواهم. خودم بايد قليان را ببرم. والي گفت شان شما نيست، بگذاريد حالا من ببرم. به جايي نرسيد. ديگري برد...قليان سلام خيلي قيمتي است. جواهرهاي خوب دارد. دود نمي‌دهد. آتش ندارد. همان قليان سلام است».

   

[1317- 3ع]
وسايل جواهرنشان فتحعلي ‌شاه که قليان در آن بين هويدا است
[5397- 1ع]
قليان‌کشي در حين سواري! کاري که الان در پيکان، پرايد، پژو، ال90، بنز و... مي‌کنند!
[2556- 1ع]
يکي از باغهاي اطراف طهران و ناصرالدين شاه در حال تفنن در جمع احباب
     

[3247- 1ع]
قليان‌کشي در تپه‌هاي دوشان تپه در حالي که شاه قوچي زير پاي دارد
[656- 124ط]
استراحت زير پوش سلطنتي در سفري به اطراف طهران
[108- 124ط]
امين‌السلطان در جمع ياران

 

[2854- 1ع]
اتابک قليان مي‌کشد و دوستان شطرنج مي‌کنند

[969- 1ع] 
عده‌اي از قاجاريان در باغي جهت تفريح و استراحت جمع شده‌اند

[4378- 7ع]
ستارخان و فرزندش يدالله

 

اما ميان مردم کوچه و بازار هم قليان همين اهميت را داشت وبراي خود آداب و رسومي يافت:

 

             قليان يکي از اسباب پذيرايي هر صاحب‌خانه يا هر صاحب مجلس از مهمانان و واردان بود و بدون آن مجلس، مجلس به تمام نمي‌توانست باشد. در مهماني، در روضه‌خواني، در شب‌نشيني، در آشتي‌کنان، همه و همه بايد بعد از اولين چاي که جلو افراد نهاده مي‌شود قليان وارد مجلس بشود و در قهوخانه‌ها که رعايت حرمت مشتريان توسط قهوه‌چي (سر چاق‌کن) با قليان نشان داده بشود. در هر قهوه‌خانه محلي به قليان و کارهاي او اختصاص داده شده بود. از تغار بزرگي که قليانها در آب آن خوابانده بشود، چه قليان بايد ميانه‌اش چوبي و موقع گرفتن اشکان يعني آب‌چکان بوده، موقع بردن و دادن به دست مشتري از آن آب بچکد و جز آن (جنب) ناميده مي‌شد که به قليان‌کش احترام گذاشته نشده بود. رسمي که در هر جا بايد رعايت شده تا آنجا که در منازلي که قليان گاه‌بگاه و فقط بخاطر مهمان آماده مي‌شد قاعده غير‌ جنب بودنش حفظ شده تا آخر آب چکان بوده رطوبت داشته باشد، روي چوب ميانه قليان را با سليقه خاص جوراب خوش رنگ يا پارچه شکيل کشيده پست و بلند ابزار کاريهايش را نخ‌پيچي و گلدوزي قشنگ مي‌کردند.

 

توتون و تنباکو و قليان چنان در زندگي و اقتصاد و فرهنگ ايرانيان نفوذ يافت که حتي در منازعات سياسي هم جايي براي خود باز کرد و سري بين سرها درآورد. هنگامي که طي قرادادي با رژي کل توتون مملکت محروسه به ثمن‌ بخس به شرکتي انگليسي داده شد پيري کهنسال از سامرا پيامي چنين صادر کرد که: «اليوم استعمال تنباکو و توتون باي نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است».

 

همين پيام يک خطي بلايي سر قليانها آورد کارستان. قليانها در معابرعام شکسته شد و حتي در حريم خصوصي سلطان ‌صاحبقران زنانش جلو چشمان گردشده شاه قليانهاي گرانقيمت را بر زمين زدند و شاه با سرافکندگي و با خسارتي زياد قرارداد را ملغي کرد.

 

برخي اعتقاد دارند همين مخالفت مدني مردم با شاه 11سال بعد زمينه‌ساز انقلاب بزرگتري شده مشروطه نام. علي‌ايحال قليان را چون با زندگي اجتماعي و فرهنگ عامه پيوند خورده نبايد دست کم گرفت.

 

در ضرب‌المثلها و متلها وارد شد و مردم در صحبتهاي دوستانه و براي زيبايي کلام از الفاظي چون: مثل ني قليان، قليان بکشم يا خجالت، آدم قلياني براي مقداري دود خودش را به آب وآتش مي‌زند و قس عليهذا.

 

هر چند در دهه‌هاي اخير استعمال اين وسيله کم و کمتر شد و به جاي آن را سيگار غربي گرفت ولي مجددا در اين پنج شش سال اخير به علتي که معلوم نيست از کنج زيرزمينها خانه مادربزرگها بيرون آمده و وسيله تفريحي زن و مرد و کوچک بزرگ شده است. شل کن و سفت‌کنهاي دستوري و بگير و ببندهاي انتظامي و غير انتظامي نيز نتوانسته جلو اين دود را بگيرد. و شايد همين امر در گسترده شده اين پديده و دادن انگيزه بيشتر بي تاثير نبوده. الانسان حريص علي مامنع.

 

دوستان چيني ما هم (که خدا خيرشان دهاد) که هميشه در فکر آسايش و راحتي ما هستند قليان وطني را با فناوري جديد مجهز کرده‌اند و با استفاده از فندک ماشين قلياني بدون آتش خطرناک و سوزنده تحويل داده‌اند که بتوانيم با خيال آسوده حتي در اتومبيل شخصي مکهاي عميق نماييم. سعيشان مشکور باد!

 

به هر حال نه اينکه بخواهيم قليان‌کشي را باب ميل خود بدانيم ولي اين کار هم مانند بسياري ازعادات بيهوده ديگرمان مثل سيگار کشيدن که رسما و بدون ترس انجام مي‌شود توفيري به حال کسي ندارد. فقط شايد علني شدن آن در طول اين چند سال به خيليها بربخورد.

 

در آخر اين مطلب شعري کوچه بازاري و با لهجه تهراني به عرض مي‌رسانيم که شاعري بي نام و نشان مي‌گويد:

 

قليان چه خوش است گاهگاهي بکشي    ني از سرشب تا به صباحي بکشي

دودش ضرر و خاصيتش تنگ نفس            کي گفته خدا که اين بلا را بکشي؟!

 

در پايان هم تعدادي از تصاوير قليان‌کشان عصر قديم و جديد را با هم مي‌بينيم جهت عبرت‌اندوزي.

 

 

 

 

[2327- 3ع]
بانويي اشرافي با قليان چيني گران قيمتش
[4492- 1ع]
عباس پشمي سردسته اراذل اصفهان با تعدادي از دارودسته خلاف کارش، شمع و گل و بليل و پروانه همه جمعند!

[2196- 3ع]
صحنه‌اي عادي در معبر عام

     

 

 

 

[61542- 275م]
درويشي جلنبر با قليان کدوحلوايي‌اش
[1337- 124ط]
  کلفت خانه اعيان هم از مزاياي خانه استفاده مي‌کرد
[3493- 4ع]
آقا اسماعيل روضه‌خوان و وردستش در آتليه هنري بازار لب خندق با فيگوري منورالفکرانه!
     

 

 

 

[2870- 1ع]
عليقلي سرداراسعد با عده‌اي از همراهان؛ چپق دسته بلند يکي از همراهان جالب توجه است
[3838- 1ع]
کارگاه توليدي قليان
[341- 111ي]
يکي از کارمندان ادارات دولتي همراه با عيال مربوطه

 

 

 

[947- 8ع]
ابراهيم حکيم‌الملک (حکيمي)
[2965- 11ع]
سيد محمدکاظم عصار
[654- 132د]
قهوه‌خانه سنتي مدرن شده
     

 

 

 

 
[160- 119خ]
عطاءالله خسرواني
 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

فهرست منابع:

1. شهري، جعفر. قند و نمک. تهران، معين، 1384.

2. شهري، جعفر. تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم. تهران، رسا، 1368. ج 6.

3. کسروي، احمد. تاريخچه چبوق و قليان. تهران، فردوس، 1378.

4. قهرمان ميرزا سالور. روزنامه خاطرات عين‌السلطنه. تهران، اساطير، 1374 و 1376. جلدهاي 1 و 2.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org