زنان هنرمند
فصل بهارخانم
آسیه آل احمد
فصل بهارخانم ملقب به ایرانالدوله و متخلص به جنت، از زنان شاعر و هنرمند قرن سیزده دربار قاجار است. او در سال 1295ق متولد شد، پدرش سلطان حسین میرزا نیرالدوله از نوادگان فتحلی شاه و مادرش ازنوادگان عباس میرزا قاجاربودند. تحصیلات فصل بهار خانم در منزل زیر نظرمعلمان خانگی صورت گرفت و طبق عرف زمان در سن سیزده سالگی با مصطفی قلی خان دولو قاجار (حاجب الدوله) ازدواج کرد. همسر او مردی صاحب نفوذ در دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار بود و علاقه وافری به شعر و شاعری و هنر داشت. 1
ایرانالدوله که دارای ذوق ادبی بود، علاوه بر خواندن اشعار بزرگان، خود نیز شعر میسرود و تحت حمایت و تشویقهای همسرش توانست در محافل شعرای عصر خود وارد شود، خصوصاً با آزادی نسبی که در دوره مشروطه آغاز شده بود و محافل ادبی، سیاسی و اجتماعی رونقی گرفته بودند. فصل بهار خانم در این کانونها شرکت میکرد و منزل او و همسرش یکی از این محافل بود. شعرا و نویسندگان مهم آن دوره ازجمله ملکالشعرا بهار، شاهزاده محمدهاشم خان افسر، شمسالشعرا ملکآرا، میرزاده عشقی و میرزا علیاکبرخان شیدا و... در منزلش جمع میشدند و به مشاعره و مناظره میپرداختند. در همین محافل بود که اشعار ایرانالدوله مورد توجه قرارگرفت و سرودههایش در بعضی از مجلات آن دوره از جمله ارمغان و گل زرد به چاپ رسید. دیوان اشعار او " بهارجنت" که حدود شش هزار بیت شعر از انواع قصیده، غزل، رباعی میباشد در سال 1356ش منتشر شد. 2 فضلالله گرکانی معتقد است که این دیوان اسما به ایرانالدوله تعلق دارد و اشعار آن را علی اکبرخان شیدا سروده است. او در توجیه این ادعای خود به دورهای اشاره دارد که علیاکبر خان شیدا در اواخر عمر در منزل ایرانالدوله اقامت داشته و دچارجنون شده بود. 3 ایرانالدوله علاوه بر سرودن شعر، نقاشی هم میکرد و از شاگردان کمالالملک بود وموفق به گرفتن گواهینامه از هنرستان صنایع مستظرفه شد. 4 تابلوهای رنگ و روغن به جا مانده از وی توسط فرزندانش نگهداری میشود. 5 فصل بهارخانم در هنر موسیقی و آواز نیز تبحر داشت، پیانو و تار را خوب مینواخت، چند صفحه از او به جا مانده که در یکی از آنها آوازی در بیات ترک خوانده است. 6 از وی علاوه بر دیوان اشعار، کتاب آشپزی وخانهداری به جا مانده است. ایرانالدوله در سال 1318 ش /1359ق فوت کرد و بنابه وصیتش در قم دفن شد.
بیت زیر را فصل بهارخانم برای وجه تسمیه نامش سروده :
ز طفلی اشک ریزی بوده کارم از آن فصل بهارم خوانده مادر
نمونهای از یک رباعی و یک غزل ایرانالدوله :
میگفت یکی بلبل شوریده چو من گر فصل بهار است و سرور است و چمن
پس لاله چرا داغ بدل رسته ز خاک پوشیده بنفشه رخت ماتم بر تن
٭
ای خداوند، یکی یار جفاکارش ده دلبر سنگدلی، سرکش وخونخوارش ده
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن با طبیبان جفاکار، سروکارش ده
تا بداند که شب یار، چسان میگذرد دولت وصل، تو در مجلس اغیارش ده
از پی چیدن یک گل ز گلستان وصال همچو آن بلبل شوریده دوصد خارش ده
تا بداند، که جفا شرط وفاداری نیست یاربد خوی جفا جوی ستمکارش ده
چونکه پروای منش نیست، چو پروانه مدام ز آتش روی بتی، شعله شرربارش ده
صبح امید مرا، چونکه شب تار نمود بستان روشنی روز و شب تارش ده
دل پاکیزۀ او، گر به مثل آیینه است ز آه عشاق بر آن آیینه زنگارش ده
مه عقرب صفت ودلبراژدرخطراست همدم افعی ویاربترازمارش ده
تا که از درد دل خسته، خبردار شود همچو "جنت" دل افسردۀ افکارش ده
|
ميرزاده عشقي
|
|
|
محمدتقي ملکالشعراي بهار
|
|
|
علياکبر خان شيدا
|
|
___________________________
1.علیاکبر مشیرسلیمی، زنان سخنور، تهران، علمی، 1335، ج1، ص154 .
2. محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی، تهران، سروش، 1374، ص63 .
3. فضلالله گرکانی، تهمت شاعری، تهران، روزنه، 2536، ص113 .
4. دایرةالمعارف زن ایرانی، تهران، بنیاد داشنامه بزرگ فارسی، ریاست جمهوری، مرکز امور مشارکت زنان، 1382، ج2، ص 738 .
5. روحانگیز کراچی، اندیشهنگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهراء، 1380، ص 102.
6. حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران، تهران، سیمرغ، 1373، ج 2، ص690.