ArticlesStatesmenPublicationsWoman e-zineO.HistoryًRestorationViewpoints and untold events
IICHS English Website
» مقالات » طغيـان دادشـاه در بـلوچسـتان (صفحه ۳)
کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات
88

 

نام کتاب:

نسیمی از دفتر ایام، خاطرات علیرضا

مظفری زاده

نویسنده :

علیرضا

مظفری زاده

تعداد صفحات: 434

بها: 5000 تومان

 

 

نام کتاب:

خاطرات

سعداله خان درویش

 به کوشش:

جهانگیر درویش

تعداد صفحات: 275

بها: 3000 تومان

 

 

کتابشناسي جريان بابيت و بهائيت »  روزشمار جريان بابيت و بهائيت »  قائم موعود اسلام (عج)، و مدعيان مهدويت »  ميرزا علي‌محمد باب؛ از چالشهاي فرارو تا توبه و تکذيب ادعا »  کتاب اقدس » خاتميت؛ ريزشها و بحرانهاي مداوم... »  بيت‌العدل اعظم بهائيت؛ بن‌بست مشروعيت »  بابيت و بهائيت؛ نماي دور، نماي نزديک »  بهائيت در ادعا؛ بهائيت در عمل »  وعده‌هاي بي بنياد، پيشگوييهاي معکوس ...  

 

 

 

روس تزاري؛ امپراتوري فزونخواه و تجاوزگر »   بهائيت، پيوند عميق و همه‌جانبه با امپرياليسم تزاري »  سران برجسته بهائيت، خادمان روس تزاري... » پيوند ديرين و ديرپاي حسينعلي بهاء با استعمار تزاري » با استعمار بريتانيا آشنا شويم » همکاري بهائيان با مؤسسات وابسته به انگليس در ايران » عباس افندي و مافياي  »  بهائي / انگليسي»  دوستان «انگلو ـ صهيون» عباس افندي » بهائيت و اسرائيل؛ پيوند ديرين و فزاينده ...

 

 

 

 

با امپرياليسم آمريکا آشنا شويم» امپرياليسم آمريکا و بهائيت؛ پيوند ديرين و همه جانبه» قديم‌ترين ردّ پاي پيوند ميان فرقه و حاکميت آمريکا» بهائيان در انجمنهاي ماسوني و شبه ماسوني » تعامل آمريکا با بهائيان در ايران » امپرياليسم خبري و بهائيت  » تبليغ در خدمت نظام سلطۀ جهاني » بهائيت و رژيم پهلوي » ماه عسل رژيم پهلوي و بهائيان » امام خميني و بهائيت» دربار پهلوي و بهائيان» ...

 

 

 

 

لوح تاریخ معاصر ایران

برنده تندیس زرین

دومین جشنواره ملی رسانه‌های دیجیتال

 

 

 

طغيـان دادشـاه در بـلوچسـتان (صفحه ۳) 

 

اوج ماجراي دادشاه (1336 )

تا قبل از سال 1336دولت قضيه دادشاه را به طور جدي دنبال نمي کرد. تا اينکه در اوايل سال1336مأمورين آمريکايي و ايراني "اصل چهار"1 در تنگ سرحه توسط گروه دادشاه کشته شدند. اين امر منجر به واکنش شديد دولت مرکزي شد. به سبب ناکامي ژاندارمري در سرکوبي دادشاه، دولت با اتحاد خوانين و خيانت آنان به دادشاه توانست او را از پاي درآورد. (همان: 205 ) اينک به بررسي دقيقتر ماجرا مي پردازيم : اين هيئت که بعد از ظهر روز يکشنبه4 فروردين ماه برابر با 24مارس 1957براي انجام مأموريت خود عازم چابهار شد مرکب از آقاي کويين کارول رئيس اداره اصل چهار کرمان، خانم آنيتا کارول و آقاي برستيل ويلسن، مشاور حوزه عمران بمپوراز اتباع کشور آمريکا و آقايان مهندس محسن شمس (معاون ايراني ويلسن ) و هراند خاکچيان، راننده جيب استيشن از اتباع کشور ايران بود که هنگام عبور از "تنگ سرحه" همگي به دست دادشاه و يارانش به قتل رسيدند (افشار، 415:1371 ). اما مسئله اين است که چرا دادشاه گروه اصل چهار را کشت؟ آنچه مسلم است اينکه او از سوي عوامل دولت به طور غيرمستقيم حمايت مي شد، به خصوص از سوي دارو دسته علم، تا اينکه طي توطئه اي حساب شده و با طرحي انگليسي به منظور ناامن جلوه دادن بلوچستان در رقابت انگليس با آمريکا، در منطقه به منظور ملغي شدن اصل چهار (يافتن نفت از سوي آمريکاييها ) اين گروه را در تنگ سرحه به قتل رسانيد. بدين ترتيب سال 1336اصل چهار از سوي گريگوري (رئيس اصل چهار )متوقف مي شود و انگليسيها موفق مي گردند از باز شدن جاي پاي آمريکا در بلوچستان جلوگيري کنند (نيکبختي:164).

 

پس از اين ماجرا گروههاي تعقيب با سرعت و شدت فراواني به تعقيب دادشاه و افرادش پرداختند. سرانجام در 14 فروردين 1336درگيري شديدي بين طرفين در مرز پاکستان رخ داد. علي رغم وارد شدن صدمات رياد به گروه دادشاه، آنان موفق شدند به خاک پاکستان وارد شوند. در همين روز دکتر منوچهر اقبال مأمور تشکيل کابينه شد. در پاکستان بين دادشاه و برادرش احمدشاه اختلاف عقيده بروز مي کند زيرا دادشاه معتقد است که زنان و کودکان بايد در پاکستان بمانند و خودشان به ايران برگردند و به انتقامجويي از مخالفان محلي و نيروهاي دولتي بپردازند. در حالي که احمدشاه معتقد است که با زنان و کودکان به دولت پاکستان پناهنده شود و دادشاه و افرادش در "اپسي کهن" مخفي شوند. سرانجام احمدشاه اين کار را انجام داد، اما دولت پاکستان آنها را دستگير کرد و به عنوان يک ژست سياسي به دولت ايران تحويل داد (شه بخش:  114ـ113).

 

پايان ماجراي دادشاه

دولت به سبب ناکامي ژاندارمري در سرکوبي دادشاه از سرداران بلوچ کمک خواست و آنان را براي مذاکره به تهران دعوت کرد از جمله مهيم خان لاشاري و عيسي خان مبارکي له دادشاه را به خوبي مي شناختند اما مايل نبودند که وي به جنايات خود ادامه دهد2 (افشار:425 ).

 

 در اين بين سروان خداداد خان ريگي (فرمانده ژاندارمري ني ريز ) پس از قتل آمريکاييها، داوطلبانه به بلوچستان آمد و با سرداران مذکور همکاري نمود. دادشاه به مهيم خان احترام مي گذاشت و به همين جهت مهيم خان به او پيغام داد که از شاه براي تو و همراهانت تأمين گرفته ام، از کوه پايين بيا و با نماينده ارتش که همراه من است، مذاکره کن. دادشاه قبول کرد و قرار ملاقات ميان آنان گذاشت، در وقت تعيين شده دادشاه از کوه پايين آمد و به محل قرار رفت، در همين هنگام مهيم خان ، عيسي خان، سروان ريگي و چند تفنگچي بلوچ به همراه استواري که ملبس به لباس سرهنگي بود و ظاهرا نماينده ارتش محسوب مي شد به سوي محلي که قرار گذاشته بودند، رفتند. دادشاه با ديدن مهيم خان خود را نمايان مي کند و به استقبال سردار لاشاري مي رود. مهيم خان به او مي گويد اگر تسليم شوي تو و يارانت را مي بخشند. دادشاه مي گويد تا برادرم را از زندان آزاد نکنند، تسليم نمي شوم.

 

در همين حال مهيم خان گلوله اي را به سينه دادشاه شليک مي کند، برادرش محمدشاه که مراقب اوضاع بود به تلافي برادر مهيم خان را مي کشد (افشار:425 ). محلي که دادشاه به دام مي افتد و از پاي درمي آيد در سه فرسنگي "آبگاه" و ده فرسنگي "هيچان" در دامنه هفت کوه بوده است (غراب :34 ). جسد دادشاه و برادرش به ايرانشهر حمل شد و پس از انگشت نگاري توسط مأمورين آمريکايي و اطمينان از اينکه دادشاه و برادرش واقعا کشته شده اند در قبرستان عمومي ايرانشهر به خاک سپرده شدند (شه بخش : 142 ). اما سرانجام ِ احمدشاه اينگونه بود: دولت ايران علي رغم قولي که به هنگام تحويل احمدشاه برادر دادشاه از دولت پاکستان مبني بر محاکمه نامبرده داده بود، در تاريخ 22بهمن سال 1336بدون هيچ گونه اطلاع قبلي از دادگاه بدوي و تجديدنظر نامبرده با انتشار اطلاعيه اي از سوي دادستان ارتش، خبر تيرباران احمدشاه را اعلام کرد ( افشار :428 ).

 

در اين بين نقش خوانين را در پايان دادن به ماجراي دادشاه نبايد ناديده گرفت. دادشاه در آن وقت عامل و ابزار آنها بود (ميرلاشاريها و مبارکيها ). به تحريک آنان منافع خوانين مخالف را به خطر مي انداخت (به ويژه شيرانيها ). در چنين شرايطي، ديگر بود و نبود دادشاه برايشان فرقي نداشت، به طوري که با کشته شدن او توانستند به دولت مرکزي نزديک شوند و در بازار سياست ملي نيز مطرح گردند، و تا حدودي اختلافات خود را کنار گذاشتند (شه بخش :156 ) . تاثير ديگر واقعه دادشاه در ساختارهاي اجتماعي و سياسي بلوچستان کاسته شدن از ابهت و اعتبار خوانين بين بلوچها بود (همان :159 ).

 

دادشاه و ناسيوناليستهاي بلوچ

از نتايج مهم ماجراي دادشاه سمبليک شدن دادشاه از سوي ناسيوناليستهاي بلوچ بود. اولين گردهمايي و به عبارتي تشکيل نخستين گروه سياسي بلوچهاي ايران پيرامون مسئله دادشاه و با هدف کمک به او همزمان با اوج ماجرايش در سال 1336به نام "جنبش دادشاه" بود. اين جنبش که جمعه خان بلوچ در رأس آن قرار داشت، بعدها به "جنبش آزاديبخش بلوچ" تغيير نام داد. طرفداران آن دادشاه را اولين شهيد راه اهداف ناسيوناليستي مي دانند و او را تا مقام يک رهبر ملي بالا مي برند.

 

مسئله دادشاه اولين موردي بود که پس از تقسيم بلوچستان و مرزبنديهاي جديد، تمامي بلوچها را با هم پيوند مي داد. چون جرقه طغيان دادشاه توهين ناموسي و هتک حرمت وي توسط خوانيني بود که دولت مرکزي از آنها حمايت مي‌کرد، بنابراين همه بلوچها آن را مسئله خود مي دانستند و روزنامه‌هاي بلوچ زبان با نوشتن مقالات آتشين و با حمله به رژيم پهلوي و خوانين اشاره مي کردند که قهرمان ملي آنان به طور مظلومانه و با حيله و مکر خوانين و دولت از پاي درآمده است (همان:161ـ160 ).

 

دادشاه و ادبيات بلوچ

نتيجه احساسات قومي و ملي بلوچها درباره دادشاه در اشعاري که بعدها سروده شده ترسيم شده است، بنابراين ماجراي دادشاه تأثير فراواني بر شعرا و نويسندگان بلوچ گذاشت. خوانندگان و نوازندگان بلوچ در مجالس بلوچي (عروسي، جشن تولد و ...) رشادت و شجاعت قومي را با قصه دادشاه بيان مي کنند. از اشعار معروف درباره دادشاه مي توان به اشعار ملا ابابکر کلمتي، ملا جان محمد، ملا محمود ويدادي، عبدالله روانبدپيشيني، و شعر لال بخش اشاره کرد. از معروفترين خوانندگان اين اشعار مي توان به کمالان، شهداد جدگال و غلام قادر اشاره کرد. لازم به ذکر است که اين اشعار به صورت حماسي، به شرح ماجراي دادشاه مي پردازند (همان:162ـ161).

 

دادشاه و اسطوره (تاريخ شفاهي)

درباره انتقامجويان و ياغيان در سراسر دنيا همواره سخناني اسطوره وار که ريشه در واقعيتها دارند، ساخته و پرداخته مي شود. به ويژه پس از مرگشان اين امر شدت مي يابد. اسطوره رابطه بسيار نزديکي با تاريخ دارد و زماني که مدتي از وقايع مي گذرد و واقعيتها اندکي فراموش مي گردد، اسطوره شکل مي گيرد. اين اسطوره‌ها مفاهيمي در بردارند، مانند خوبي و بدي، ظلم و عدل، ترس و شجاعت، آشوب و امنيت و ...  همچنين هميشه اين اسطورهها براي معتقدان به آنها حقيقت محض هستند. اين سخنان به صورت طنز، لطيفه، شعر و داستان مسائل گوناگوني را بيان مي‌کنند. براي آگاه شدن از اين مسائل بايد به فرهنگ عاميانه مناطق و حوزه اقدام اين افراد مراجعه کرد. همچنين براي تجزيه و تحليل آنها بايد حداقل به طور نسبي از واقعيت ماجرا باخبر بود. بنابراين در مورد دادشاه چه در زمان حياتش و چه بعد از مرگش سخناني به صورت لطيفه، شعر، داستان، ضرب المثل در قالبهاي طنز و شوخي و گاه جدي گفته شده است. براي مثال مي توان به داستانهايي که در مورد زمان تولد دادشاه بيان کرده‌اند، اشاره کرد . وي در شنبه شب شانزدهم برج عقرب متولد شد و با توجه به اعتقادات محل سرنوشتش را از دو حال خارج ندانستند : نيکي يا بدي، خير يا شر . پس مي توان گفت که طغيان دادشاه تأثير فراواني بر تاريخ شفاهي بلوچها گذاشته است (همان:199ـ198 ).

 

حاکميت اقتصاد معيشتي و نظام اجتماعي ارباب ـ رعيتي در طول تاريخ ايران و به ويژه در بلوچستان همواره زمينه ساز حاکميت عده اي معدود ولي قدرتمند به نام ارباب، سردار، فئودال و ... بوده است. در اين مناطق به علت اوضاع خاصشان (دور بودن از قانون، حکومت مرکزي، صعب العبور بودن ) حکومتهاي محلي خودمختاري حکمفرما بوده است. در نتيجۀ ظلم و ستم اين حکومتها است که هر از چندگاهي افرادي به صورت معترض برمي خيزند. عمده ترين خيزش اين افراد معمولاَ تحقير رواني است که از سوي اقليت حاکم بر آنان وارد مي شود. با توجه به حاکميت سرداران و خوانين در چنين مناطقي و درگيريهاي مداوم اين خوانين و سردارن براي کسب نفوذ و قدرت، افرادي که برعليه وضع موجود قيام مي کنند خواسته يا ناخواسته وارد جريانات اين خوانين مي شوند. البته اين خوانين براساس اهداف و منافع خود ممکن است از اين افراد و قيامشان بهره برداري يا با آن برخورد کنند. طبيعي است که در چنين جوامعي مردمش براي بقاي خود وابسته و حافظ منافع يکي از اين خوانين باشند. دادشاه نيز در چنين جامعه اي طغيان کرد. طغيان او در واقع براثر اختلافات خوانين با هم و وابستگي طايفه دادشاه به يکي از خوانين و در نهايت دستاويز قرار گرفتن بهانه ناموسي بود. در جامعه سنتي بلوچستان دو چيز بسيار مهم است : سلاح و ناموس فرد و اگر به يکي از اين دو خدشه اي وارد شود ديگر اعتباري در بين جامعه خود ندارد. از دست دادن ابزار قدرت (سلاح ) و هتک حرمت ناموس فرد، با توجه به حاکميت نظام عشيره‌اي تنها به معناي از دست رفتن آبرو و اعتبار فرد نيست بلکه به معني بي آبرويي عشيره است. چون در چنين جوامعي تعصب قومي مطرح است. دادشاه در چنين شرايطي براي دفاع از آبرو و حيثيت طايفه اش قيام کرد. در اين بين برخي از خوانين بلوچستان از جمله ميرلاشاريها و مبارکيها از قيام او در جهت منافع خود بهره برداري کردند. برخي مانند شيرانيها با چنين قيامي برخورد کردند. در واقع دادشاه براي حفط خود ناچار به همکاري با آنان شد. لازم به ذکر است که قيام او يک قيام هدفمند و از پيش تعيين شده نبود بلکه شرايطي که برايش پيش آمد منجر به قيام او شد. پس نمي توان او را به عنوان يک فرد انقلابي معرفي کرد که داراي جهان بيني و ايدئولوژي خاصي است. او در ساختار همان سنتهاي حاکم بر جامعه‌اش قيام کرد. در اين بين وارد يک سري جريانات شد که اين جريانات جنبه محلي، ملي و حتي بين المللي داشت. بيش از همه خوانين از قيام او در جهت پيشبرد اهداف خود استفاده کردند. همين خوانين زماني که دريافتند دادشاه براي آنان ديگر ارزشي ندارد و براي آنان به يک مهره سوخته تبديل شده است او را قرباني منافع خود کردند. آنچه از افرادي مانند دادشاه و جنبشهايشان باقي مي ماند تنها ياد و خاطره آنان است. همان طور که اشاره شد اين طغيانها در جوامع سنتي رخ مي دهد، بنابراين توسعه همه جانبه در جوامع سنتي اين پديده‌ها را مي تواند محدود کند، چون منجر به تمرکز سياسي ـ اداري و سهل العبور بودن راههاي ارتباطي مي گردد، تمام نقاط تحت تسلط دولت مرکزي درمي آيد و اقتدار قدرتهاي محلي کاهش مي‌يابد.  در نتيجه قيام دادشاه پايان دوران سنتي شورش و ياغيگري است.

 

صفحه 1

صفحه 2

 

منابع و مآخذ

1ـ شه بخش، عظيم. پژوهشي در تازيخ معاصر بلوچستان.  شيراز: چ اول، 1373.

2ـ ناصح، ذبيح الله. بلوچستان. بي جا: ابن سينا، 1345.

3ـ همت، محمود. تاريخ بلوچستان. تهران: گلي، 1370.

4ـ جهانباني، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهاي آن. بي جا: بي نا، 1338.

5ـ نيکبختي، سعيد. آهنگ بلوچستان. بي جا: هامون، 1374.  

6ـ غراب، کمال الدين. بلوچستان يادگار قرون مطرود. تهران: کيهان، چ دوم، 1364.

7ـ افشار (سيستاني)، ايرج. بلوچستان و تمدن ديرينه آن. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371.

 

___________________________________________

 

1.  اصل چهارم (POINT FOUR ) چهارمين ماده از مواد اصلي نطق ترومن رئيس جمهور آمريکا در ژانويه 1949که در آن وي پيشنهاد مي کرد که کشور آمريکا با تأمين کمکهاي فني در کشورهاي توسعه نيافته جهان، نقش رهبري را در اين کشورها به دست گيرد.اجراي اصل چهارم در ايران بر اساس مقاوله نامه سال 1951بين سپهبد علي رزم آرا (نخست وزير ) و دکتر گريدي (سفير کبير آمريکا در ايران ) بود که منجر به تأسيس کميسيون مشترک براي بهبود امور روستايي گرديد.... (غراب:34 )

2. با توجه به مطالب بيان شده در کتاب آقاي شه بخش مي توان گفت همين سرداران بر اثر اختلاف با خوانين محلي و حفظ منافع خود، دادشاه را بر عليه خوانين مخالف تحريک و حمايت کرده بودند، بنابراين آنها نفع خود را در همکاري با دولت مي ديدند نه اينکه مايل به ادامه جنايت دادشاه نبودند.




نام:                
پست الکترونیک:
موضوع :
نظر شما :


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
طراحی شده توسط شرکت رايان کاوه


 
www.iichs.org