ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventsForeign Policy Studieswith caravan of history(photo)conferenceswith caravan of history(doc)
» تاريخ شفاهي » ساختار ارتش و ساواك و ناكارآمدي رژيم پهلوي (صفحه ۲)
اثر ارزشمند " انقلاب علمی در غرب و ایران" نوشته محمد مهدی صدر فراتی بزودی به زیور طبع آراسته خواهد شد«

بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

 

 

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 نشریه الکترونیکی بهارستان

122

 

التحولات السیاسیه فی ایران - الدین و الحداثه و دورهما فی تشکیل الهویه الوطنیه

التحولات السیاسیه فی ایران

الدین و الحداثه و دورهما فی تشکیل الهویه الوطنیه

 

اخبارNEWS

 اسفند 1391- به منظور ارتقاي کادر پژوهشي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، گارگاه آموزشي پژوهشي تاريخ اجتماعي و اقتصادي ايران در دوران قاجاريه و پهلوي طي 23 جلسه و به مدت 46 ساعت...   » ادامه خبر
 

---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ---------- N E W S ----------

 

مهر 1391- مدیر روابط عمومی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، از انتشار 8 عنوان کتاب از سوی این موسسه خبر داد و اظهار کرد: «تحلیل بر مواضع سیاسی ...  » ادامه خبر

 

 

جوان و تاریخ

 

 

همایش بین المللی کالبد شکافی سیاست بریتانیا در ایران

 

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 59

 

 

 

کتابفروشی سرای تاریخ

 

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

ساختار ارتش و ساواك و ناكارآمدي رژيم پهلوي (صفحه ۲) 

به نظر مي‏رسد در خارج از ايران هم شاه به جاي توجه به گزارشهاي مامورين سياسي بيشتر به گزارشهاي ماموران امنيتي و ساواك اهميت مي‏داده است. فعاليت ساواك در كشورهاي ديگر چگونه بود؟

كاملاً درست است زماني من در مورد امام موسي صدر مطالعه مي‏كردم و به نتايج جالبي دست يافتم سالها قبل من ايشان را براي شركت در كنفرانس اديان و صلح در پاريس از طرف يونسكو دعوت كردم. امام موسي صدر در فرانسه با من درد دل كرد كه اين آقاي قدر 5 رئيس سازمان امنيت در لبنان چگونه رابطة او را با شاه به هم زده و اينكه شاه به او وعده داده بود كه پول كافي به او بدهد تا براي شيعيان لبنان بيمارستان بسازد. امام صدر به من گفت كه با شاه صحبت كردم و گفتم كه عربها به اهل سنت، اروپاييها و آمريكاييها به مسيحيان لبنان كمك مالي مي‏كنند و شيعيان سرشان بي كلاه است. شاه به او گفته بود هر چه بگوييد انجام مي‏دهم. به شاه گفتم اگر پول بدهيد براي شيعيان بيمارستان مي‏سازيم تا اينكه مقدمات اولية تشكيل دانشكدة پزشكي و بعد يك دانشگاه براي شيعيان ايجاد شود. اين پيشنهاد خيلي معقول بود اما قدر سعي كرد اين برنامه را منحرف كند و به هم بزند. او در برابر اقدامات امام موسي صدر تصميم گرفت به جاي بيمارستان چند درمانگاه بسازد. ضمناً اصرار داشت كه اسم شاه را روي آنها بگذارد. امام موسي صدر مخالف بود و اينگونه استدلال ‏كرد كه كدام يك از كمكهاي خارجي اينگونه است؟! معني ندارد كه اسم شاه روي بيمارستان يا درمانگاه گذاشته شود. اين درست نيست. قدر از اين مسئله سوءاستفاده كرد و همه را براي صدر پرونده ‏سازي كرد. من تعجب كردم كه صدر چگونه تلاش كرد و رفت 5 سفير را در آن منطقه ديد. من خودم با عباس نيري و احمدعلي بهرامي كه هر دو مدتي سفير ايران در مراكش، شاپور بهرامي در مصر و فريدون موثقي در اردن صحبت كردم. بنده ديدم كه صدر رفته با هر 5 سفير در سنوات مختلف صحبت كرده و همين حرف را زده است. اول رفته پيش شاپور بهرامي و او هم متعاقب اين ديدار به شاه نامه و گزارش داده است. شاپور بهرامي در صحبت با من اين ديدار را به طور كامل وصف كرد امام موسي با ديگر سفرا هم اين كار را كرد ولي تعجب من اين است كه شاه به گزارش هيچ كدام از سفرا ترتيب اثر نداد و تحت تاثير قدر بود. كنجكاوي خود  را دنبال كردم و با بسياري از رجال در لبنان و اروپا كه روزي در سفارتخانه‏ هاي ما در منطقه بودند صحبت كردم. همة سفرا اظهارات امام موسي صدر را در مورد قدر تاييد كردند. حتي يك بار با اردشير زاهدي كه مدتها وزير امور خارجه بود در اين مورد صحبت كردم. او هم ضمن اشاره به ويژگيهاي زشت قدر، نظر سفرا در اين مورد را تصديق كرد. پس از تحقيقات به اين نتيجه رسيدم قدر يك فرد ناقلا، بي پرنسيب ولي حقه ‏باز و باهوشي بوده كه در اتاق كارش يك مامور ساواك گذاشته كه تمام اخبار ايران را گوش مي‏داده و هر جا اسم اعليحضرت بوده آن را يادداشت كرده و فردا به قدر مي‏داده. مثلاً اعليحضرت در مسافرت به زنجان در ملاقات با مسئولين گفته بود شما براي سوخت نانواييها چرا از گازوئيل استفاده نمي‏كنيد. بلافاصله روز بعد قدر به شاه گزارش مي‏داد كه قربان طبق تحقيقاتي كه من در مورد كشورهاي ديگر كرده‏ام اين كشورها همه از گازوئيل استفاده مي‏كنند و نكته ‏سنجي اعليحضرت چقدر بجاست. در هر موضوع ديگر كه باز شاه صحبت مي‏كرد، به همين ترتيب آناً قاپ شاه را مي‏دزديده است و به اين صورت اعتماد شاه را نسبت به خود جلب مي‏كرده است. ضمناً قدر با يك خانوادة شيعي زد و بند زيادي داشته و با استفاده از روابطي كه داشته و زدوبندي كه با لبنانيها داشت يكي از افراد آن خانواده را به عنوان سفير راهي تهران مي‏كند. افراد آن خانواده (پدر و پسر) هر دو فاسد، اهل معامله و زدوبند و حقه ‏بازي بودند. “ سفير در تهران دو خواهر داشت كه هر دو از وجاهت برخوردار بودند. او خواهران خود را به طور مرتب براي آقاي علم مي‏فرستاد و علم هم كه خوش ذوق و اهل عشرت بود به اين كارها مشغول شد به اين ترتيب از طريق زن قاپ علم را هم دزديد. اين هم اقدام ديگري بود كه قدر استفاده كرد تا نظر شاه را نسبت به خود جلب كند. قدر اول مامور ساواك بود. پس از مدتي به سمت سفير ايران در اردن منصوب شد. سپس روابطي با علم و ديگران به هم زد و آنان را تحريك كرد تا براي سفارت لبنان اقدام كنند. معاونان خلعتبري برايم تعريف مي‏كردند كه خلعتبري در ملاقاتي به شاه گفته بود لبنان موقعيت خاصي دارد و در خاورميانه حكم چهارراه را دارد پيشنهاد مي‏كنيم كه قدر را به لبنان بفرستيد. شاه گفته بود آن اندازه مهم است كه مي‏خواهيد قدر را بفرستيد. او با حقه ‏بازي توانست قاپ شاه و علم و خيلي ديگر از مقامهاي بالاي كشور را بدزدد. بنده اعتقاد دارم كه شاه پس از سال 42 كلية امور مربوط به روحانيون قم را به ساواك سپرد. همچنين امور مربوط به كشورهاي مصر، سوريه، عراق، اردن و لبنان را هم به ساواك سپرد و كلية گزارشهاي مربوط به اين كشورها كه از سوي وزارت خارجه تهيه مي‏شد مي‏بايست از طريق همين قدر و ساواك رسيدگي مي‏شد.

 

در مورد بي توجهي شاه نسبت به گزارشهاي ماموران سياسي وزارت خارجه در مقايسه با گزارشهاي ساواك مي‏توان موضوع را از اين زاويه هم ديد كه شاه پس از 28 مرداد و بعد از پشت كردن دو سفير، يكي مظفر اعلم در بغداد و ديگري خواجه‏ نوري در رم اعتماد خود را نسبت به ماموران سياسي از دست داد و نسبت به آنان بدبين شد. از اين تاريخ به نظر مي‏رسد بدش نمي‏آمد كه مقامات وزارت خارجه را تحقير كند. از اين نظر انتصاب اردشير زاهدي به عنوان وزير خارجه انتقامي بود كه شاه مي‏خواست از كارمندان وزارت خارجه بگيرد. نظر شما در اين مورد چيست؟

 كاملاً درست است. براي همين هم بود كه وقتي اردشير زاهدي به احمد اقبال مي‏گفت « ديوپ» شاه خوشحال مي‏شد و ساواك را كه جاسوسي كارمندان وزارت خارجه را مي‏كرد قبول داشت. دوگانگي زيادي بين وزارت خارجه و ساواك وجود داشت. همان سالي كه انور سادات به ايران سفر كرد، خسرواني در قاهره سفير و نوذر رزم‏ آرا (فرزند سپهبد رزم ‏آرا) هم مسئول ساواك آنجا بود. رزم ‏آرا با آنكه هر روز خسرواني را مي‏ديد و دقيقاً از سفر سادات به تهران اطلاع داشت اما سفير را در جريان اين سفر قرار نداد و خسرواني خبر اين موضوع را در روزنامه خواند. يك روز صبح هم در روزنامه اعلام شد كه سفير به تهران احضار شده و بايد به ايران برگردد. اين جور دوگانگي بين مامور سياسي وزارت خارجه و ساواك طبيعي بود.

 

 به طور كلي من به اين نكته در سالهاي بعد از انقلاب پي بردم كه ساواك آن دستگاه اطلاعاتي كه مي‏گويند و مورد انتظار بود، نبوده است. ما در گذشته سفيري به نام احمدعلي بهرامي در چين داشتيم. او اهل ذوق و قلم بود و به همت خود يك بولتن ماهيانه در پكن منتشر مي‏كرد كه خيلي جالب بود. يك روز سفير سابق فرانسه در چين را در يونسكو ديدم. او با رنه مائو مديركل يونسكو ارتباط داشت و اطلاعات خوبي هم از اوضاع چين داشت. وقتي از او پرسيدم اين همه اطلاعات را از كجا به دست آورده است گفت: اگر به شما بگويم تعجب خواهيد كرد. مي‏گفت: از بولتن سفارت شما به دست آوردم به اين ترتيب كه بهرامي ماه به ماه بولتني راجع به حوادث چين منتشر مي‏كرد، تعجب كردم. بعدها از احمدعلي بهرامي كه در پاريس بود در ديداري پرسيدم اين گزارشها را چگونه تهيه مي‏كردي. گفت به تنهايي اطلاعات را از اين طرف و آن طرف به دست مي‏آوردم و خودم گزارشها را از ابتدا تا پايان مي‏نوشتم. از او پرسيدم آيا ساواك در اين كار به تو كمك نمي‏كرد؟ خنديد و گفت: برعكس، كار ما در پكن اين بود كه خرابكاريهاي ساواك را عليه كارمندان وزارت خارجه خنثي كنيم. كار ساواك فقط تهيه گزارش عليه اعضاي سفارتخانه بود. گفتم: در مورد جنبشهاي داخلي چين شما با همكاري ساواك گزارشي تهيه نمي‏گرديد؟ گفت: اصلاً ساواكيها وارد اين قبيل مقولات نمي‏شدند. ساواك كلية فعاليتهاي خود را تهيه گزارش حول فعاليتها و امور شخصي كارمندان بود و فقط به شاه گزارش مي‏داد كه فلاني وفاداري دارد يا نه. بنابر اين كارمندان ساواك هيچ وقت كار تحقيقاتي در امور سياسي نمي‏كردند و برخلاف تصور عموم دستگاهي كه در مورد توطئه‏ ها و جريانهاي سياسي كشور مطالعه كند وجود نداشت و دستگاه ساواك تنها دستگاه خبرچيني براي شاه شده بود. مي‏توان گفت: مزاج تملق ‏پسند شاه و سوءظني كه نسبت به افراد داشت ساواك را به اين سمت و مسير سوق داد. البته نمي‏توان انكار كرد كه مشاوران آمريكايي او گاهي اوقات رهنمودهايي به او مي‏دادند ولي قدر مسلم اينست كه دستگاه ساواك در مسير ديگري حركت مي‏كرد.

 

 بعد از واقعة 17 شهريور 1357 وقتي براي بار اول روبه ‏روي شاه نشستم او به من گفت: بحران فعلي از كجا ناشي شده و سبب چه بوده، باني آن كيست؟! گفتم: قربان اعليحضرت! شايد شاه پنجاه درصد فكر كرد كه مي‏خواهم بگويم فكر و نقشة او در همة امور همانند انقلاب سفيد باعث اين هيجانات شده، با كنجكاوي خواست تا بيشتر توضيح دهم. گفت: چطور! مگر ما چه    كرديم؟ گفتم سالها قبل وقتي شما به قم تشريف برديد و سخنان تحريك ‏آميزي عليه روحانيون بيان كرديد باعث شد روحانيون راه مبارزه را پيش گيرند. فراموش كرديد كه سنت شيعه در طول تاريخ، اعتراض عليه حكومتها بوده و رفتار شما آنان را بيشتر مخالف حكومت كرد. بعد به شريعتي اشاره كردم و گفتم؛ شريعتي از مذهب شيعه بيشترين استفاده را در جهت مبارزه با رژيم كرد. مدت يك ساعت حرف زدم و شاه به دقت گوش داد. حرفم كه تمام شد گفت: اين مطالب كه شما مي‏گوئيد مگر ساواك نمي ‏فهميد. گفتم: قربان ساواك كه وظيفه ‏اش مطالعه و تحقيق نبود، ساواك دائماً خبرچيني مي‏كرد.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نخستين رئيس ساواك، سپهبد تيمور بختيار بود كه كار خود را در واقع پس از 28 مرداد 1332 به عنوان فرماندار نظامي تهران شروع كرد و تا تاسيس ساواك به همراه پرسنل تابع خود قريب به 5/3 سال تجربة عملي توام با خشونت شديد داشت. اين تيم، كه هستة اوليه ساواك را تشكيل داد طي اين سالها عمليات مهمي مانند كشف سازمان نظامي حزب توده و دستگيري و كشف جمعيت فدائيان اسلام و قلع و قمع آنان را انجام داد. بختيار تا اسفند 1339 رئيس ساواك بود و پاكروان معاون يكم (عملياتي) و حسن علوي‏ كيا معاون دوم (اداري) ا. از اسفند 1339 پاكروان رئيس ساواك شد.

2. سفر شاه به لندن و ديدار با ملكة انگلستان در ارديبهشت 1338 بود.

3. وزير كشاورزي در كابينة هويدا

4. متولد 1293 و فرزند حسينقلي اسعدالدوله (ملاك)، پس از اخذ ليسانس در رشتة حقوق در سال 1319 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. در جواني دختر سيد مصطفي خان منصورالسلطنة عدل را به عقد خود درآورد. نمايندة زنجان در دوره ‏هاي 15 و 16 و 17 مجلس شوراي ملي، عضو كميسيون ويژة نفت در كابينة منصورالملك و رزم‏ آرا (1329)، عضو كميسيون مختلط نفت در سال 1331، معاون پارلماني نخست ‏وزير (حسين علاء و دكتر اقبال) از سال 1334 تا 1339 و وزير مشاور در كابينة دكتر علي اميني، نامبرده مدتي نيز شهردار تهران بود.

5. منصور قدر فرزند كاظم، متولد 1302، پس از اخذ ديپلم متوسطه وارد دانشكدة افسري شد. در سال 1337 با درجة سرهنگي به ساواك منتقل شد و در ادارة كل دوم (اطلاعات خارجي) به كار پرداخت، سپس از سوي ساواك به كنسولگري ايران در دمشق اعزام شد. در 1339 به عنوان دبير اول به سفارت ايران در بيروت رفت. در سال 1340 رئيس ادارة خاورميانه در سازمان اطلاعات خارجي ساواك بود. در سال 1341 مديركل دوم ساواك (اطلاعات خارجي) شد. در شهريور 1342 با عنوان رايزن درجة 2 سفارت ايران مجدداً عازم لبنان شد و همزمان مسئوليت ساواك در سوريه را نيز به عهده گرفت. در سال 1345 به رايزني درجة يك وزارت خارجه ارتقاء يافت و سپس كاردار سفارت ايران در لبنان شد. در خرداد 1346 سفير ايران در اردن شد و تا ارديبهشت 1352 در اين سمت بود. در مرداد 1352 سفير ايران در لينان شد و در همين ماموريت به درجة سرلشكري رسيد و در دي ماه 1357 پس از بركنار شدن، بيروت را به مقصد لندن ترك كرد.




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org