ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » جلوه‌هاي مقاومت نهاد مرجعيت در برابر استعمارگران

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

جلوه‌هاي مقاومت نهاد مرجعيت در برابر استعمارگران 

بررسي موردي تقابل عالمان شيعه با بريتانيا

 
صفاءالدين تبرّائيان
 
درآمد
              تالار علامه اميني دانشگاه تهران طي روزهاي 7 و 8 آبان ‌ماه 1392 ناظر برپايي «همايش بين‌المللي کالبدشکافي سياست انگليسيها در ايران (2012-1800م)» بود. در اين هم‌انديشي شماري از دانشوران ايراني و خارجي مبادرت به واکاوي و بازخواني رويه و رويکرد استعمار بريتانيا در دو سده اخير در ايران‌ زمين نمودند. اين همايش به همت «مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران» برگزار شد.
              آنچه در پي مي‌آيد متن سخنراني اختتاميه همايش است که توسط صفاءالدين تبرّائيان ايراد گرديده است و در آن نمونه‌هاي برجسته ايستادگي روحانيت طراز اول جهان تشيع در مواجهه با تعديات و زياده‌خواهيهاي استعمار انگليس و ايادي منطقه‌اي آنان مورد بررسي واقع شده است و بدان اميد که مورد بهره‌وري قرار گيرد ايفاد حضور مي‌شود.
***
بسم‌الله ‌الرحمن ‌الرحيم والعاقبه لأهل التقوي واليقين
سلام ‌عليکم ... بحث خود را در نه محور و با رعايت ترادف تاريخي به حضور سروران گرامي شرکت‌کننده در اين هم‌انديشي علمي تقديم مي‌کنم. همايشي که در برهه حساسي، شجاعانه بر اثر تکاپوي شايسته تحسين نسل جوان و بصير تاريخنگار انقلاب اسلامي کليد خورد و درصدد پرتوافشاني به زواياي تاريک و ناشناخته تاريخ سياسي معاصر اين مرز و بوم است.
 
پايندگي مرجعيت رشيده
مرجعيت در نظرگاه اسلامي امتداد امامت است. مراجع از منظر شيعيان نواب پيشوايان معصوم و ملجأ و پناهگاه مردم به‌شمار مي‌آيند. عالماني که افزون بر «حوزه شريعت» در «دايره سياست» نيز صاحبنظرند. همين سيادت علمي و اجتماعي، بسط قلمرو اختيارات آنان به امور عمومي و سلطاني را موجب آمد.
 
بي‌ترديد اين نوع نگاه به مجتهدان و مسئوليتها و انتظارات از آنان باعث پويايي، بالندگي نشاط و تحرک شيعه، به‌ويژه در دو سده اخير، شده است. اين سرزندگي منحصر به فرد مرهون اجتهاد، زمان‌شناسي، آمادگي، ظرفيت بالا و گاه انعطاف در رويارويي با مستحدثات و واقعات اتفاقيه است.
 
البته و بدون شک مرجعيت تنها بهره‌مندي از قدرت استنباط حکم شرعي و دانش کار آيند براي مسئله‌گويي و پاسخ‌دهي به پرسشها و ارائه راهکارهاي فکري و فرهنگي نيست و برخورداري از بصيرت و بينش اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ابراز واکنش بجا و بهنگام و تصميم‌سازيهاي سنجيده و البته فهم پديده‌هاي امروزين در مرجعيت زعيمي و نه فقط فتوايي، جهاني و نه فقط محلي، رسالتي و نه فقط رساله‌اي، اصلي بنيادي و رکني رکين و اساسي محسوب مي‌شود. مرجعيتي که پيوسته ضمن حفاظت و صيانت از مکتب، با ديدگان تيزبين مراقب حرکتهاي مشکوک بوده در برابر زورگويي و زياده‌خواهي پايمردي نشان داده است.
 
ايستادگي در برابر جريان تکفيري، وهابي
بيشترين رويارويي اساتيد حوزه و فقاهت در ازمنه اخير با استعمار انگليس، همي، فرقه‌ها و گرايشهاي برکشيده و دست‌پرورده آن بوده است. توجه داشته باشيم که فرقه وهابيت در زمانه تا حدودي ضعف دو دولت اسلامي صفويه در اصفهان و عثماني در استانبول برآمد تا با وارد آوردن ضربه به هر دو باعث پيدايي شکاف در جهان اسلام شود.
 
انگليسيها در آن فضا براي حفظ مستعمرات و توسعه آن مبادرت به تکوين جريانهاي انحرافي نمودند تا با سرگرم‌سازيهاي فرعي موفق به بر هم زدن موازنه سياسي آن روزگار شوند. با خط‌دهي کارگزاران سياسي و عناصر امنيتي انگليس، فتاواي شيخ محمدبن عبدالوهاب مبني بر وجوب تخريب بسياري از قبور در مکه، مدينه، و عتبات، صادر شد.
 
پيش‌درآمد يورشهاي نظامي وهابيان حملات به ظاهر ايدئولوژيک بود. شبيخون به اين سو و آن سو و کاروان حجاج با اين مستمسک صورت گرفت که نبي اعظم(ص) نيز مسير مال‌التجاره‌ها را قطع مي‌کرد تا موجبات تقويت اسلام و جامعه مسلمين فراهم آيد؛ و اين سرآغاز تفکر و مشي انحرافي جماعتي است که خود را همسنگ مسلمانان صدر اسلام پنداشته، به خود رخصت حمله و قتل و غارت به قصد به اصطلاح تقويت اسلام داد.
 
اين راهزنان مزدور و علي‌الظاهر مسلمان از تهاجم به مدينه و چپاول و سپس فروش ذخاير روضه نبوي نيز دريغ نورزيدند، هر چند توجه آنان از نجد معطوف به عراق بود، جايي که سرمايه‌گذاري کلان نادرشاه افشار به منظور توسعه و عمران اعتاب مقدسه کربلا و نجف، انگيزه يورش و غارت بقاع متبرک و شريف را در آنها برانگيخت؛ و البته در ميان چند تجاوز وحشيانه آنها، فاجعه کربلا چيز ديگري بود.
 
شاخه سياسي ـ اقتصادي وهابيان براي تسکين شاخه عقيدتي‌شان، شبيخون به اعتاب مقدسه را تدارک ديد. وهابيان در پي رايزني رسمي با حکومت بريتانيا دست به کار شد. سپاه جهل و خرافه نو سفيانيان، روز عيد غدير (18 ذي‌حجه) 1216ق را به عنوان زمان هجوم وحشيانه به کربلاي معلي برگزيد. شب قبل از حمله، شماري از نفرات آنها با دستاويز شرکت در جشنواره غدير، با پوشاک زنانه به شهر نفوذ کردند.
 
يکي از امراي وهابي شخصاً‌ فرماندهي دوازده هزار تن از قواي خود را عهده‌دار بود. ظرف مدت نيم روز با نعره‌هاي «اقتلوا المشرکين و اذبحوا الکافرين»، دستها بسته، پاها شکسته، تيغها کشيده، و سرهاي پنج هزار نفر از اهالي کربلا، زوّار،‌ علما و فضلا را بريده و سينه‌هاشان در خانه‌ها، کوچه‌ها، بازارها و ميادين شهر به طرز فجيعي دريده شد. بنابه آنچه در برخي منابع تاريخي آمده، حدود پانصد نفر در صحن حسيني و پنجاه تن در کنار مضجع حضرت سيدالشهداء(ع) به شهادت رسيدند. درهاي مراقد مطهر، ورقهاي طلا، ضريح و صندوق مقدس روي تربت، نسخه‌هاي خطي و مصاحف شريف، همگي مورد دستبرد اشقياء قرار گرفت.
 
اين کشتار جنايتکارانه و قتل‌عام طايفي و فتنه‌جويانه به امر انگليس و تشکل برساخته‌شان مصداق بارز يک نسل‌کشي تمام‌عيار بود که دويست و دوازده سال پيش رخ داد. ستيزه‌جويان ارهابي وهابي با تحريک و ترغيب کارگزاران بريتانيايي دو مرتبه تا پشت دروازه‌هاي نجف‌اشرف پيشروي کردند ليک هر دو بار با مقاومت نيروهاي مردمي و رزم‌آوران عشاير، به رهبري روحانيت آگاه و حاضر در صحنه، يک مرتبه حسب فراخوان علامه شيخ جعفر کاشف‌الغطاء، و بار ديگر به درخواست آيتين شيخ محمدحسين غروي ‌نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني، همي، حضرت شيخ محمدمهدي خالصي، موفق به بسيج عده و عُده و عقب راندن آنها به طرف بيابانهاي منتهي به گستره حجاز شدند. با اين حال، جيش و حوش تکفيري ارعابي، ضمن تاراج محصولات کشاورزي مردم بين‌النهرين و چپاول سرمايه روستاييان در مسير مراجعت، از انهدام قبور معاريفي چون طلحه، حسن بصري، و تخريب گنبدهاي افراشته شهداي غزوه اُحد دريغ نورزيد.
 
خاموشي دکان دخان اجنبي
ديري نپاييد در سنوات پسين شاهد ظهور و تبلور جلوه‌هاي ديگر از جايگاه بلندمرتبه و نفوذ کلمه عالمان دين هستيم. نهاد مرجعيت (المؤسسه الدينيه) با «شم‌الفقاهه و السياسه» نه تنها وقايع اتفاقيه را هوشمندانه تعقيب و رصد مي‌کرد بلکه به جريان‌شناسي رخدادها نيز مي‌پرداخت و سر نخ بسي امور را پس پرده دنبال مي‌نمود و افق ديد خود را به دوردستها مي‌دوخت و مناطقي را در پهنا و چشم‌انداز عملياتي خويش ژرف‌بينانه مورد ارزيابي قرار مي‌داد که کم‌سابقه بود.
 
در بزنگاه رويداد تنباکو، نگاه مردم به منظور دريافت نسخه برونرفت از بحران به عالمان ثقه بود تا با فهم لمسهاي خطرزا، دافع تهديدات موريانه‌وار باشند. لازم به ذکر است که پس‌لرزه هاي ضداستعمار (انگليس)ي ماجراي رژي بيش از جلوه ضداستبداد (ناصري) آن است.
 
ورود علانيه و اجتناب‌ناپذير مرجع نامدار مقيم سامراء در قضيه «دخانيه» امري فراتر از به چالش کشيدن مشروعيت عرفي پادشاه مقتدر يگانه کشور شيعه جهان است. نهيب کم‌سابقه مرجعيت به سلطنت، حرکتي جهت‌دار، هدفمند و در خدمت منافع ملي با نشانه روي به سيبل انگليسي است. ناگاه به مختصر دستخطي، شاه ظل‌الله و اسلام‌پناه در معرض محاربه با امام زمان(ع) قرار مي‌گيرد. ميرزاي شيرازي بزرگ، کل نمايشنامه ساخته و پرداخته انگليس را به صلّابه مي‌کشد.
 
ضربه مؤثر و کاري‌تر ميرزا فراتر از دربار قجر به تصميم‌سازان سياسي، اقتصادي انگليس بود. حکم رفع يد فرنگي لطمه‌اي سنگين به حيثيت و اعتبار بريتانياي کبير وارد آورد. آنان از اين برهه به گفته آيت‌الله شهيد سيد حسن مدرس تکاپوي خود را در طرح‌ريزي نقشه‌هاي شوم براي مقابله با روحانيت، که مورد غضبشان قرار گرفته بود، مضاعف ساختند. مرجع مجدد و بي‌بديل جهان اسلام حضرت امام خميني (قدس‌الله نفسه الزکيه) با اشاره به رخداد تحريم تنباکو تأکيد مي‌کنند که استعمارگران «از آن روز درس خود را براي هميشه خواندند و فهميدند با نفوذ اينها نمي‌شود معادن ثروت اين ممالک را برد. ناچار با تمام قوا و تدبيرات عملي، با دست خود ايرانيان مشغول شدند که هرچه ممکن است زودتر قوه روحانيت را از بين ببرند يا دست‌کم از نفوذ آنان بکاهند.» از اين رو، رويداد تحريم يک هيجان زودگذر و اعتراض ساده ضداستبدادي نيست بلکه نقره داغ شدن حساب شده قدرت استعمار کهنه‌کار وقت است.
 
جنبش جهاد
ديري نپاييد به گاه تهاجم و تجاوز حکومتهاي استعمارگر به بلاد اسلامي در سال 1911م، شاهد عکس‌العمل قاطع و فراگير مراجع هستيم. علماي اعلام نسبت به صدور احکام جهاد بر ضد متجاوزان به بلاد اسلامي و وجوب دفاع از سرزمين مسلمانان در برابر کافران حربي، کمترين ترديدي به خود راه ندادند. چگونگي مواجهه مراجع و روحانيون عاليقدر دقيقاً‌ مانند آنچه سه سال بعد در حمله متجاسران بريتانيايي به فاو اتفاق افتاد، بود. مجتهدان نامور تنها به فراخوان و بسيج مردم و تهييج آنها براي مقابله با متجاوزان بسنده نکردند بلکه خود پيشاپيش صفوف رزمندگان رهسپار جبهه‌هاي نبرد شده و ماهها با اشغالگران بريتانيايي در محورهاي عملياتي جنگيدند.
 
حضور مراجع والامقام و حضرات آيات نام و نشان دار مانند سيد محمد سعيد حبوبي، سيد مهدي حيدري، شيخ فتح‌الله شيخ‌‌الشريعه اصفهاني، سيد مصطفي کاشاني، شيخ محمدمهدي خالصي، شيخ عبدالکريم جزايري، سيد محسن حکيم، سيد علي داماد، سيد محمدعلي هبت‌الدين شهرستاني، سيد شهاب‌الدين مرعشي و برخي آقازاده‌هاي مراجع نامدار، گواه آن است که عالمان هوشمند شيعه به‌رغم نارضايتي از مشي سياسي و اجتماعي عثمانيان و تعدياتي که نسبت به اتباع اهل بيت (عليهم‌السلام) در بين‌النهرين روا داشتند، ليک در حمايت لساني و پشتيباني عملي از حاکميت اسلامي، به‌رغم ماهيت اشرافي و بيگانگي آن با اسلام اصيل و بي‌توجهي به مطالبات به حق مردم، از هيچ تلاش و کوششي فروگذار نکردند.
 
بازخيزي اسلام سياسي در دوران معاصر
قرن گذشته را بايد سده بيداري فکري ملل مسلمان و نوزايي و بازخيزي اسلام سياسي دانست که با لشکرکشي قشون انگليس در رخداد جنگ جهاني اول به عراق در 1914م، سرگيجه و خماري را زدود و صفوف مسلمانان را بسامان و متحد ساخت. وحدت و همبستگي و انسجام ملي و اسلامي که در مطلع سده بيستم ميلادي با وجود برخي اختلافات رخداده و آشکار شده‌اي که در نهضت مشروطيت ايران دستخوش آسيب شده بود، ترميم يافت و فازي تازه و مرحله نويني از جنبش روحانيت شيعه در عرصه سياست و رويارويي با دسيسه‌هاي استعماري آغاز شد که تحول بي‌سابقه‌اي را ارمغان آورد.
 
سه سال بعد، دو تن از عالمان سرشناس، آيات سيد محمدعلي بحرالعلوم و شيخ محمدجواد جزايري،‌ مبادرت به تأسيس تشکلي مخفي نامبردار به «جمعيت نهضت اسلامي» در ديار علوي نمودند. قصد اين گروه اخراج انگليسيها در آغاز از عتبات عاليات و پس از آن از سرزمين عراق بود. جمعيت يک سال بعد با ترور فرماندار انگليسي شهر نجف قيام مسلحانه خود را آغاز کرد. نظاميان انگليسي بي‌درنگ پايتخت شيعيان جهان را محاصره و شرايط دشواري را براي رفع حصر شهروندان نجفي و زوّار اعلام کردند.
 
در خلال محاصره ‌چهل‌ و شش روزه شهر، مرجع اعلي، سيد محمدکاظم طباطبائي ‌يزدي (صاحب عروه) ــ با رعايت احتياط و حفظ جان مجاوران ديار علوي و زايران، سعي نمود بحران را کنترل نمايد. در مدت يک ماه و نيم بر اثر شليک توپخانه انگليس، بخشهايي از گنبد و گلدسته حرم امام علي(ع) تخريب شد. گرسنگي و تشنگي، بسياري از مردم بي‌گناه و زائران مظلوم را از پاي درآورد. سرانجام، قيام نجفيان با يورش وحشيانه متجاوزان انگليسي به شهر، جان باختن عده زيادي از مردم، بازداشت صدها نفر، تبعيد يکصد و بيست نفر به خارج از عراق، دريافت غرامت از مردم و به دار آويختن يازده تن از رهبران جنبش سرکوب گرديد و محاصره چونان «خندق» و «شعب ابي‌طالب» نجف اشرف خاتمه يافت و دست آخر نجفيان غرامت مالي سنگيني را که از سوي انگليسيها بر آنها تحميل شده بود ناگزير تأديه کردند.
 
قيام نجف هيبت استعمار انگليس در عراق را شکست. در جريان محاصره کانون تشيع، انگليسيها بارها به حضرات آيات سيد يزدي و شيخ الشريعه پيشنهاد خروج خود و خانواده‌شان از شهر را دادند. پاسخ قاطع حضرت يزدي دست رد بر سينه نامحرم بود که: «اهالي نجف جملگي اعضاي خانواده مرا تشکيل مي‌دهند. اگر بنا باشد از شهر خارج شوم با همه آنها خارج مي‌شوم».
 
شگفتا هفتاد و سه سال بعد، در ايام قلع و قمع عراقيان و سرکوب خونين انتفاضه شعبانيه، در پي چراغ سبز آمريکا و انگليس و همدستي ارتجاع عرب، آنگاه که بعثيان خونخوار تا بن دندان مسلح با شعار «لاشيعه بعد اليوم» به نجف يورش بردند، در برهه‌اي که برخي به مرجع اعلي و زعيم حوزه حضرت سيد ابوالقاسم موسوي خوئي پيشنهاد خارج شدني از نجف و عزيمت به خارج از کشور ــ از جمله ايران ــ دادند، ايشان فرمود: «تحت هيچ شرايطي نجف را ترک نمي‌کنم و هرگز مردم را در رنج و محنت تنها نخواهم گذاشت. چگونه مي‌توانم جواب سرور و مولايم امير مؤمنان(ع) را بدهم که شهر مقدس او را از بيم وقايع ناگوار و مصائب آل‌يعقوب که در راه است، ترک کردم».



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org