ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» نکته ها وناگفته ها » سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران 
سروها در باد
آخرین روزهای شاه در تهران
به تقریر امیراصلان افشار
تهیه و تنظیم محمود ستایش
نشر البرز، 1378 
 
 

» طرح فرماندهان نظامي براي بمباران شهرها و تأسيسات حياتي کشور

 » شاهي که هيچگاه مردمش را نديد و نشناخت

 
 
 
فرهاد قليزاده
 
 
طرح اويسي و افسران ارشد
زمان به کندي مي‌گذشت. همه در کاخ نياوران سرگشته و پريشان بودند. قيافه‌ها گرفته و عبوس بود و هيچ‌کس نمي‌دانست چه سرنوشتي در انتظارش است.
 
 در اين روز، بدون آگاهي بختيار نخست‌وزير نشستي با شرکت سران نظامي رده بالا و با حضور اعليحضرت در کاخ نياوران تشکيل شد. هدف از تشکيل اين نشست، بررسي طرح ويژه‌اي بود که بر اساس آن، در صورت بالا گرفتن جنبش بر ضد رژيم، مشخص مي‌شد چه بايد کرد.
 
يکي از سران نظامي بدره‌اي پيشنهاد کرد در صورتي که دامنۀ تظاهرات بالا گيرد و وضع از اين بدتر شود، بي‌درنگ نيروي هوايي پا به ميدان گذارد و شهرها و تأسيسات مهم را بمباران کند.
 
نخستين ‌بار، در روز 12 آبانماه که تهران آتش گرفت، انهدام تأسيسات حياتي کشور را ارتشبد اويسي، فرماندار نظامي، به اعليحضرت پيشنهاد کرد. همچنين به موجب اين طرح که جنبۀ محرمانه داشت، قرار بود کليۀ جاده‌هايي که شهرها را به هم متصل مي‌کند، سدها، نيروگاههاي برق، پايگاههاي موشکي، مراکز بي‌سيم، مخابرات، شبکه تلفني را منهدم کنند.
 
اويسي اين طرح را با مشورت چند تن از سران نظامي، تهيه کرده بود و آنان به توفيق اين طرح خيلي اطمينان داشتند. اما آنچه باعث نگراني آنان بود، واکنش احتمالي قدرتهاي خارجي بود که سبب ترديد آنان در به اجرا در آوردن اين عمليات مي‌شد. در آخرين روزي که اعليحضرت قصد داشتند تهران را ترک کنند، يک بار ديگر با فرماندهان مورد اعتمادشان طرح عمليات ياد شده را از نظر گذراندند و دستورهاي لازم را به فرماندهان دادند. در پايان يکي از حاضران خطاب به اعليحضرت گفت: «اگر هنگام مسافرت بختيار در برابر مخالفان به طور يکجانبه اعلام جمهوري کند تکليف چه خواهد شد؟»
 
اعليحضرت گفتند: «ما مي‌دانيم که او چندان علاقه‌مند به تاج و تخت ما نيست. حتي در مذاکراتي که با او داشتيم موضوع کشته شدن پدرش را پيش کشيد و چنين وانمود مي‌کرد که دارد گذشت مي‌کند و براي نجات مملکت آمده است نه به خاطر سلطنت. ولي من مطمئنم با وجود فرماندهاني مانند شما بختيار فکر احمقانه‌اي نخواهد کرد. اگر راه درست رفت و خيال براندازي نداشت کمکش کنيد، ولي اگر سستي نشان داد و فهميديد راهي به پاريس دارد، وارد عمل شويد.» 1
 
اعليحضرت آنگاه به خسروداد و رحيمي رو کردند و گفتند: «در اين ميان اميد من بيشتر به شما و رحيمي است.»
خسروداد در پاسخ گفت: «خاطر اعليحضرت آسوده باشد، جان‌نثار و افراد هوانيروز آماده‌ايم که در هر لحظه ضروري باشد در تمام نقاط کشور نيرو پياده کنيم و از کشور شاهنشاهي محافظت کنيم.»
 
پس از خسروداد، مقدم گفت: «قربان بر اساس گزارشي که مأموران نفوذي ما از پاريس فرستاده‌اند، احتمال مي‌رود پس از عزيمت اعليحضرت، آيت‌الله خميني به ايران بيايند. ما حساب کرده‌ايم در صورت بازگشت آيت‌الله خميني وضع بسيار بحراني خواهد شد و احتمال مي‌رود يک انقلاب عمومي در سطح کشور به وجود آيد که جلوگيري از آن باعث از بين رفتن هزاران تن از مردم کشور خواهد شد.»
 
اعليحضرت، مثل اينکه نکته‌اي به نظرشان رسيده باشد، به قره‌باغي رو کردند، و پرسيدند: «راستي، پيک شما چه کار کرد؟ مثل اينکه خيلي به او اميدوار بوديد!»
 
ارتشبد قره‌باغي با لحني آرام گفت: «قربان پيک توانسته است، از طريق يک واسطه، ملاقاتي با يکي از نزديکان آيت‌الله خميني انجام دهد. متأسفانه حرفها همان حرفهاي سابق است، ولي به گفتۀ همين پيک، اگر اعليحضرت خودشان به پاريس بروند و ملاقاتي با آيت‌الله بکنند، گمان مي‌رود به نتيجۀ مطلوبي دست يابيم.»
 
اعليحضرت در حالي که صدايشان مي‌لرزيد با عصبانيت گفتند: «ما تلاش کرديم، ملک حسين هم خيلي کوشيد تا مقدمات اين کار را فراهم کند، ولي موفق نشديم. شايد در هنگام اقامت در مصر بتوانيم با کمک شيخ الازهر اين اقدام را انجام دهيم».
 
پس از اين گفت‌و‌گو بار ديگر اعليحضرت متوجه سپهبد مقدم شد و گفت: «گفتيد آيت‌الله ممکن است به ايران باز گردد؟ گمان مي‌کنم، اگر لازم باشد بايد فرودگاه را ببنديم و اجازه ندهيم هواپيماي آيت‌الله خميني در فرودگاه مهرآباد به زمين بنشيند.»
 
تيمسار رحيمي، فرماندار نظامي تهران گفت: «علاوه بر طرحهاي فوق يک طرح ويژه با کمک همقطاران تهيه کرده‌ايم که در صورت به خطر افتادن موقعيت کشور در مدت دو ساعت آن را به اجرا در مي‌آوريم».
 
اعليحضرت با کنجکاوي گفتند: «توضيح بيشتري بدهيد.»
 
در اين هنگام رحيمي از کيف خود نقشه‌اي بيرون آورد و آن را بر روي ميز پهن کرد. سپس، در حالي که اعضاي شوراي امنيت ملي به رحيمي نگاه مي‌کردند، گفت: «در اين نقشه نقاط حساس پايتخت، از قبيل فرودگاهها، پادگانها، مخابرات و ستاد ارتش مشخص شده است. در صورتي که دامنۀ تظاهرات بالا بگيرد، ساعت حکومت نظامي را هر اندازه لازم باشد جلو مي‌کشيم و اين نقاط را تصرف مي‌کنيم. 2
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يکي از کساني که در دورۀ رضاشاه مورد غضب واقع و سربه‌نيست شد، سردار اسعد بختيار، پدر شاپور بختيار بود. دليل سربه‌نيست کردن وي آن بود که رضا افشار، فرماندار اصفهان، به رضاشاه خبري داد مبني بر اينکه از سوي خوانين بختياريها و با اطلاع سردار اسعد بختياري، وزير جنگ توطئه‌اي ترتيب داده شده است. به اين ترتيب که هنگام سفر رضاشاه به شمال در پاييز 1312 از طريق جادۀ چالوس، کارگراني که بختياري و مسلح‌اند به يکي از پلهاي چالوس گسيل شوند تا اتومبيل وي را هنگام بيرون آمدن از يک تونل هدف گلوله قرار دهند.
رضاشاه ضمن سفر به شمال دستور دستگيري تفنگداران بختياري را که با لباس کارگري در جاده چالوس مستقر شده بودند داد.
پس از اينکه دو ستون، يکي فرستاده شده از تيپ مستقل گيلان و ديگري گسيل شده از سوي تيپ رضاپور، مستقر در ساري از دو طرف تفنگداران بختياري را محاصره و دستگير کردند و گزارش تلگرافي را به شاه دادند. شاه از همان‌جا دستور بازداشت سردار اسعد بختياري را صادر کرد.
نکتۀ درخور توجه ارتباط تنگاتنگ پروندۀ تيمورتاش و سردار اسعد است که هر دو به قضيۀ نفت مربوط مي‌شود. هر دو در زندان قصر به وسيلۀ پزشک احمدي با آمپول هوا به ديار نيستي فرستاده شدند. منتهي از سردار اسعد بازجويي به عمل آمد. جالب توجه اينکه سردار اسعد در تمام جلسات بازجويي، وفاداري و اعتقاد خود را به رضاشاه و سلطنت او ابراز داشت. ولي او ضمن بازجويي در پاسخ به پرسشهاي بازجو جواب منطقي مي‌داد و حتي ارتباط خود را با نمايندگان شرکت نفت ايران و انگليس تکذيب نمي‌کرد و دخالت خود را به دليل حق‌السهم داشتن در سرمايۀ شرکت و محافظت از لوله‌هاي نفت به وسيلۀ تفنگداران بختياري عادي مي‌داند.
سردار اسعد دوم، پدر شاپور بختيار، سالها وزير جنگ کابينه‌هاي رضاشاه بود تا اينکه در پاييز سال 1312 رضاشاه دستور بازداشت او را صادر کرد. وي را با وضع خفت‌باري به تهران آوردند و با خوراندن غذاي مسموم به آهستگي جانش را گرفته و در پايان هم پزشک احمدي به قتلش رساند.
2. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 109ـ113.
وزير اقتصاد آلمان اضافه کرد، «بر اين باورم که حکومت ايران قادر است بر ناآرامي‌هاي جاري و بحراني که کشور را فرا گرفته است، فايق آيد و اين مشکلات را حل کند. سي و شش شرکت آلماني در ايران مشغول به کارند که به هيچوجه قصد ندارند ايران را ترک کنند.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اميراصلان افشار، سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران، به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص81 تا 82.

 

 

» شاهي که هيچگاه مردمش را نديد و نشناخت  

[آ30 آذر 1357]
ملاقات سفير انگليس
سفير انگليس، پس از بازگشت از مرخصي ساليانه، تقاضاي شرفيابي کرد و اعليحضرت که ميل داشتند از نظر او و غربيها آگاه شوند، به وي وقت ملاقات دادند.  
 
آنتوني پارسونز، سفير انگليس، که عينک ضخيمش حالت پرفسوري دلپذير به او مي‌داد، از کارشناسان مسايل جهان غرب بود. او که از سال 1974 در ايران انجام وظيفه مي‌کرد، بارها به من گفته بود که اعليحضرت مرا دوست دارند. هروقت پارسونز نزد شاه مي‌آمد ناچار بود اول به پرسش اعليحضرت پاسخ دهد. پرسش اين بود: «چرا مردم بر ضد او قيام کرده‌اند»
 
گاهي اوقات سفير آمريکا و انگليس با هم احضار مي‌شدند. يادم مي‌آيد در اوايل مهرماه 1357 در يکي از اين ديدارها اعليحضرت عقده‌ها را گشودند. تقريباً تمام حوادث و ناآراميهاي چند ماهۀ اخير را برشمردند و معتقد بودند تقريباً تمامي حوادث و ناآراميهاي چند ماهه اخير به قدري پيچيده است که بايد نتيجه توطئه‌اي خارجي بر ضد ايشان باشد.
 
اعليحضرت معتقد بودند روحانيان و ملّي‌گرايان قادر به هماهنگ کردن چنين تظاهراتي نيستند. و دست ک. گ.ب يا انگليسيها در کار است. پارسونز سعي کرد اعليحضرت را آرام سازد. پارسونز متوجه شد که اعليحضرت هيچ‌کس را ندارند که با او صحبت کنند، از اين رو فقط با همسرشان صحبت مي‌کنند.  1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 107ـ108.
 

 

 

 
صفحه

1

2

3

4

5

6

7

8

 9

10

   
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org