مرتضي رسوليپور
سيد مصطفي فاضلي يکي از چهرههاي درخشان و خدمتگزاران عرصه سازندگي در احداث مراکز درماني، بيمارستانها و درمانگاههاي سراسر کشور بود که در آسمان آزادگي و وارستگي، همچون ستارهاي زيبا درخشيد. مردي که با عزت و شرف تا پاي جان در راه اعتلا و آباداني ايران زمين، مردانه کوشيد تا نام ايران و ايراني در عرصه گيتي همچنان استوار بماند.
او که در 1307 از يک خانواده روحاني در همدان چشم به جهان گشود، در حالي که بيشتر از نُه سال نداشت، پدرش را از دست داد و پس از آن به همراهي خانواده راهي تهران شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدارس همايون و دارالفنون به پايان رساند.
آغاز جواني او با سالهاي پس از اشغال ايران توسط متفقين همزمان شد و اوضاع زمانه، او را بهسوي طرفداري از جريانات ملي و مذهبي و همراهي با رهبران نهضت ملي شدن نفت کشاند.
از سوي ديگر به دليل علاقهاي که به کارهاي طراحي و معماري داشت پس از گذراندن دروس مقدماتي معماري، مدتي در اداره مهندسي ارتش فعاليت کرد و پس از پايان خدمت سربازي، تقدير او را در معرض کاري قرار داد تا در نخستين نهاد مدني و غيرحکومتي ايران يعني جمعيت شير و خورشيد سابق (هلال احمر کنوني) به فعاليت مشغول گردد. علاقه و جديت او در کارها به تدريج مورد توجه مسئولان وقت جمعيت قرار گرفت بهطوريکه پس از ايجاد بخش ساختماني جمعيت، نخستين طرح بزرگ مربوط به ساختمان بيمارستان فاتح در کرج را ارائه نمود. پس از آن طرح و اجراي ساختمان بيمارستان اروميه را دنبال کرد.
در سال 1340 پس از زلزلهاي که در شهرستان لار در استان فارس پيش آمد و خرابيهاي بسياري بهجا گذاشت، مرحوم فاضلي در ساختن شهر جديد لار و ايجاد مراکز مختلف و بيمارستان اين شهر مشارکت فعال داشت. کسانيکه وقايع آن زمان را بهياد دارند، هنوز با احترام از اين مرد و خدمات عمراني او در آن سالها ياد ميکنند. خدمات او در ايجاد و گسترش بيمارستانها و درمانگاهها در شهرهاي بندر لنگه، بستک، بندرعباس، شيراز، مهاباد، گلپايگان، مشهد، کردستان، بناب، تبريز، مرند، ماکو، خوي و بسياري ديگر از مناطق و شهرهاي ايران ستودني است. اما فعاليتهاي او تنها به ساختن مراکز درماني خلاصه نميشد بلکه همکاري صميمانه او با سازمان عمران جنوب موجب شد تا در استانهاي خوزستان و هرمزگان 700 کيلومتر جاده ساحلي ساخته شود و مردم محروم و زحمتکش خطه جنوب از آن بهرهمند گردند.
افزون بر اين او موفق گرديد در ساختن بيمارستان و مراکز درماني دبي، عجمان و فجيره نيز مشارکت فعال داشته باشد. اقدامات او و همکارانش در جمعيت شير و خورشيد و ارائه خدمات درماني در شهرهاي مختلف ايران موجب شد تا جمعيت آبرو و جايگاه مناسب با شأن و منزلت ايران بهدست آورد.
او در تمام مدت خدمات اداري از پشت ميزنشيني پرهيز کرد و همواره در بيابانهاي گرم و کويري ايران در جنوب و ساير نواحي به فعاليتهاي عمراني پرداخت. همين دور بودن از مرکز و عشق و پشتکاري که در خدمت به مناطق محروم داشت موجب گرديد تا نه تنها خود، بلکه همسر و فرزندانش در بيشتر اوقات، از لذت در کنار هم بودن محروم باشند.
فاضلي با آنکه در حوزه کار خود امکانات نسبتاً وسيعي در اختيار داشت همواره به اندک اکتفا ميکرد و قلندروار خشت زير سر و به تارم هفت اختر پاي داشت. رندانه بر فلک ناز و بر ستاره حکم ميکرد. آنچه را به زبان ميگفت، به دل باور داشت از آنرو همکارانش به او ايمان داشتند و سخنانش را آويزه گوش ميساختند.
اينجانب به پاس 15 سال مصاحبت نزديک با ايشان و در پاسداشت مقام او به يادآوري اين نکته ناگزيرم که در مدت يک دهۀ گذشته، او بدون کمترين چشمداشتي، واحد تاريخ شفاهي مؤسسه را با افراد زيادي از صاحبمنصبان پيشين در گوشه و کنار کشور آشنا و زمينۀ لازم براي گفتوگو با آنان را فراهم نمود و بهرغم کهولت و بيماري، در بيشتر سفرها و مأموريتها اين بنده را تا اقصي نقاط شهرها و روستاهاي ايران در استانهاي فارس، هرمزگان، کرمان، يزد، اصفهان، مرکزي، آذربايجان شرقي و غربي، خراسان، اردبيل، سمنان، قزوين، زنجان و گيلان در مسافتي نزديک به 50 هزار کيلومتر همراهي کرد که شرح هر کدام از اين سفرها و دستاوردهاي آن موضوع جداگانهاي است.
بيگمان شرح خدمات انسانهايي که به انگيزه خدمت به همنوعان و با قصدي بيغل و غش دل به دريا زده و با چشمپوشي از همه تمتعات زندگي خطر ميکنند و مسئوليت ميپذيرند تا مصداق سخن سعدي باشند که "بنيآدم اعضاي يک پيکرند"، ضمن آنکه واجد جنبه آموزندگي است، به مثابه الگوي رفتاري است تا ديگران هم ترغيب شوند و با امکانات خود دست غريقي را بگيرند و از گرداب هائل برهانند.
وارستگاني همچون زندهياد مهندس فاضلي، اگر در جغرافياي ديگري زاده شده بودند، اکنون نامشان بر بنايي رفيع و مجسمههاشان بر مکاني بلند بود. بر ماست که به چنين قدردانيها خود را سامان داده و بسازيم، ورنه او و امثال مهندس فاضلي رفتهاند و خبر از اين عالمشان نيست. او و همه کسانيکه به همت بلند بهجايي رسيدهاند همواره به ما ميآموزند که بزرگترين سرمايه بشر، مشکلات اوست.
آخرالامر سيد مصطفي فاتح در تاريخ بيست و دوم خرداد ماه 1392 ديده از جهان فروبست.