ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» رجال » زندگاني فرزند برومند اسلام عبدخدايي

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

زندگاني فرزند برومند اسلام عبدخدايي 

عباس غله‏زاري

 

از دامان يك تربيت عميق اسلامي تا زندان ظلماني شهرباني1

اكنون بيش از [...؟] توقيف عبدخدايي، فرزند برومند و پاكيزه‏دل اسلام، مي‏گذرد. عبدخدايي، امروز برخلاف سنن و قوانين و تنها به امر و ميل بيگانه و مزدوران بيگانه، در گوشه زندان مجرد به بندگي خدا مشغول است. در اين مدت كه اين جوان غيرتمند، به جرم خداشناسي، از استفاده از هواي آزاد و نور خورشيد و مجالست با مردم با شرف محروم است، روزنامه‏هاي داخلي و خارجي، براي معرفي او، مطالب زيادي نوشتند؛ ولي چون هيچ‏كدام اطلاعاتشان كامل نبود، نتوانستند زندگاني گذشته او را كاملاً تشريح نمايند. اكنون يك نفر از دوستان نزديك عبدخدايي، به نام عباس غله‏زاري، خصوصيات زندگي ايشان را براي خوانندگان بشردوست به رشته تحرير درآورده است كه در زير براي اطلاع عموم، عيناً درج مي‏شود:

 
يك پدر روحاني
آقاي محمدمهدي عبدخدايي، فرزند حجت‏الاسلام آقاي حاج شيخ غلامحسين تبريزي مي‏باشند كه معظم‏له از علماي فعال و مبارز عصر حاضر بوده سوابق مبارزات ايشان در دوره بيست ساله ديكتاتوري نشان مي‏دهد كه اين مرد دانشمند، در خطرناك‏ترين مواقع، بيباكانه مبارزه نموده و تا حدود امكان از نفوذ و توسعه بيديني كاسته‏اند. نامبرده در مدت توقف در تبريز، مجالس تبليغي مؤثري داشته و شاگرداني كه تربيت كرده‏اند اغلب كسبه بازار هستند كه هر كدام آنها در اثر تلمذ و استفاده از محضر درس اين دانشمند، به نام [ : اين دانشمندِ بنام،] صلاحيت و شايستگي مباحثه و مناظره با مبلغين مسيحي، يهودي، بهايي و ساير فرق را حائز شده‏اند.
 
معظم‏له، در نتيجه مخالفت با جريان كشف حجاب، بيست سال قبل تبعيدوار به مشهد رفته، در همانجا نيز به نورافشاني خود ادامه داده و، علاوه بر مجالس تبليغي، در حوزه علميه مشهد نيز، به تدريس طلاب علوم دينيه اشتغال داشته و دارند. بديهي است، چنين شخصيتي كه ضربات مهلكي بر پيكر بيديني وارد نموده، به مفاد (و مَنْ شابَهْ اَباهُ فَما ظُلِمْ) بايستي مانند محمدمهدي فرزندي تحويل اجتماع بدهد كه با قيام مردانه خود، شكم گنديده كثيف‏ترين عضو هيئت حاكمه فاسد را متلاشي نموده، به اين وسيله، به دلهاي داغديده آن مردم مظلوم و ستمديده‏اي كه از مظالم هيئت حاكمه به ستوه آمده‏اند، مرهمي بگذارد.
 
مادر مهدي
مهدي، در سن يك سالگي، يعني در آن هنگامي كه مقارن با دوره شدت فشار كشف حجاب بود، مادر خود را از دست داد. مادر او، موقعي كه از حمام مراجعت مي‏كرده، در چند قدمي منزل، پاسبان اداره ثبت به وي حمله مي‏كند كه چادر را از سرش بردارد و او بلافاصله خود را به درون خانه رسانيده، غش مي‏كند و سقط جنين مي‏نمايد و، پس از شانزده روز، جان مي‏سپارد. مهدي، از اينكه مادر او قرباني كشف حجاب شده، بي‏اندازه متأثر است و، به قرار اطلاع، در يكي از بازجوئيها هنگامي كه از او مي‏پرسند، به چه علت به اين كار قيام و اقدام كردي؟ جواب مي‏دهد، من با اين عمل، انتقام خون مادر [مادرم] و هزاران نفر ديگري كه قرباني خرابكاري هيئت حاكمه شده‏اند، گرفتم.
 
تحصيلات مهدي
فرزندي كه از چنين پدر و مادري به دنيا بيايد، معلوم است كه وارث چه حرارت ديني و سجاياي اخلاقي[اي] خواهد بود. مهدي، كه از نعمت اين پدر و مادر برخوردار بود، روحيه خروشاني داشت. طبع بلندپرواز او مانع از اين بود كه با ساير رفقاي همسن خود بسازد و، روي هم‏رفته، همت والاي او از ساير همسالانش متمايز بوده سنخيتي با آنها نداشت و به همين سبب، در كلاس درس نيز از مجالست با ديگران، كه با او قابل قياس نبودند، رنج مي‏برد و اين خود يكي از نواقص فرهنگ ماست كه، در ترتيب كلاس، استعدادها به طور دقيق دسته‏بندي نمي‏شود و چه‏بسا دانش‏آموزي كه مي‏تواند درس ساليانه را در دو ماه تمام كند؛ ولي، به تبعيت از قانون پوسيده فرهنگ، ناچار است استعداد خدادادي خود را راكد بگذارد و با آنهايي كه در طي يك سال به زحمت قبول مي‏شوند، در يك صف قرار گيرد و يا آنكه اصولاً از تحصيل منزجر بشود.
 
مهدي نيز، به همين سبب، كلاس درس را براي تأمين روحيه [تأمين نيازهاي روحي] خود كافي نديده پس از چهار سال كلاس را ترك گفت و، در محضر والد ماجدش، به كسب فضيلت پرداخت و در سفري كه والد ايشان به مكه معظمه مي‏رفتند، در خدمت پدر، به تهران آمد و همانجا مسكن گزيد و در اين اواخر، روزها، پس از فراغت از كار، نزد اين‏جانب، به تحصيل علوم قديمه مي‏پرداخت.
 
ساير خصوصيات زندگي مهدي
محمدمهدي چند ماهي به دستفروشي اشتغال داشت و، از شما چه پنهان، درآمد خوبي هم به دست مي‏آورد؛ ولي به «مفاد قرار در كف آزادگان نگيرد مال»، چيزي به سرمايه‏اش نمي‏افزود و غالب درآمد خود را در امور خيريه صرف مي‏كرد. پس از چند ماه، براي اينكه به رموز تجارت آشنايي پيدا كند، در يك تجارتخانه ميخ‏فروشي مشغول كار شد و، تا آخرين روز، با صداقت و امانت و حرارت مخصوص، انجام وظيفه مي‏نمود كه مورد اعجاب اطرافيان و ناظرين مي‏گرديد. صاحب تجارتخانه نيز، در بازجويي، رضايت خود را از طرز كار مهدي ابراز كرد.
 
مهدي در اجتماعات
همانطور كه اشاره شد، طبع خروشان و حرارت ديني مهدي، مانع از اين بود كه به امور دنيا خود را سرگرم سازد. او مي‏خواست در امور اجتماعي، وارد فعاليت شده، به نوبه خود، در مبارزه با مفاسد، منشأ اثري بشود و به اين جهت، در جست و جوي يك مجمع ديني مورد نظر [خود] ، به اين در و آن در مي‏زد.
 
در بهار سال گذشته، رهبر يكي از جمعيتهاي، به اصطلاح، ديني كه از طرز فعاليتهاي ديني مهدي اطلاع پيدا كرده بود، مهدي را احضار و به عضويت جمعيت خود دعوت نمود. مهدي نيز حاضر شد در امور خيريه با آنها همكاري نمايد. بلافاصله سوگندنامه‏اي به دستش دادند كه از روي آن سوگند ياد كند كه نسبت به خدا و ميهن و جناب آقاي دكتر مصدق وفادار باشد. مهدي گفت: «به خدا سوگند كه من نسبت به خدا و ميهن وفادار بوده و درباره مصدق، هر وقت از اجراي احكام اسلام امتناع كرد، مخالفت خواهم نمود» و چون حاضر نبود از روي سوگندنامه آنها قسم ياد كند، عذرش را خواستند. مهدي، درباره جمعيتهاي ديني مطالعه مي‏نمود، تا اينكه به جمعيت فدائيان اسلام برخورد كرد و مجذوب اين جمعيت گرديد.
 
مهدي، در جلسه علني فدائيان اسلام
در يكي از جلسات علني، حجت‏الاسلام آقاي آقاسيد هاشم حسيني، از سستي مسلمين و عدم توجه آنان به وظايف خود، صحبت كرده، در پايان، خطاب به حضار، اظهار داشتند: «اي مردم، فرداي قيامت شما جواب خدا را چه مي‏دهيد، اگر از شما بازخواست كند كه چرا ساكت نشستيد و از دين خدا حمايت نكرديد؟»
 
در اين هنگام يك نفر اخلالگر، به قصد بر هم زدن جلسه گفت: «ما سرسپرده مراجع تقليد هستيم و هر وقت آنها دستور بفرمايند، اطاعت خواهيم كرد».
 
با اين ترتيب، مي‏خواست خلط مبحث نموده چنين وانمود كند كه مراجع تقليد ما را به امر به معروف و قيام عليه مفاسد توصيه ننموده‏اند. در اين وقت، محمدمهدي عبدخدايي از جا برخاسته خطاب به آن اخلالگر گفت: «اگر واقعاً شما راست مي‏گوييد، چرا ريش خودتان را تراشيده‏ايد؟ آيا شما در اين موضوع دستور مراجع تقليد را اجرا كرده‏ايد؟» اخلالگر، كه نمي‏توانست موضوع ريش‏تراشي خود را نديده بگيرد، سر به زير انداخت.
 
اولين ملاقات من با مهدي
بعد از ختم جلسه، من تصميم گرفتم با مهدي عبدخدايي، كه تا آن وقت او را نمي‏شناختم، تماس گرفته و اين طفل پانزده ساله را، كه با يك حرف حسابي، آرزوي حريف را در دلش باقي گذاشت، بشناسم و بالاخره، در همان شب، وي را ملاقات نمودم و اين ملاقات، مقدمه آشنايي من با او گرديد.
 
مهدي، در خطيره‌القدس [ : حظيره‌القدس]
قهرمان گفتار ما، آقاي محمدمهدي عبدخدايي، گاه و بيگاه مزاحم دكه دين‏سازي بهاييها نيز مي‏شد و همه هفته غروبهاي جمعه به خطيره‌القدس [: حظيره‌القدس] مي‏رفت و موقع اذان جنب در مي‏ايستاد و با صداي غرّايي اذان مي‏گفت. مردم كه مي‏ديدند يك جوان خردسال با شهامت مخصوص اذان مي‏گويد، دور او جمع مي‏شدند و محمدمهدي پس از پايان اذان، آيه‏اي را عنوان نموده سخنراني مي‏كرد.
 
سخنراني مهدي
محمدمهدي عبدخدايي يك شب پس از اذان، آيه‏اي را عنوان نمود و بعد از مقدمه‏اي درباره مضرات بي‏ديني و لزوم جلوگيري از نفوذ اجانب، اظهار داشت: «اي مردم! آنجايي كه دفاع از اسلام منجر به زنداني شدن و تبعيد شدن و كشته ما مي‏شود، در صف اول مي‏ايستيم و آن خطرات را به خاطر دفاع از دين تحمل مي‏كنيم. به ياري خدا آنقدر در اين راه مقاومت مي‏كنيم تا شربت شهادت بنوشيم و جان ناقابل خود را در راه دين خداوند جان‏آفرين فدا كنيم. ما براي انجام وظايف مهم همه وقت آماده‏ايم و به ياري خدا اين لانه‏هاي جاسوسي و فساد (اشاره به خطيره‌القدس) را ويران و به روي سرنشينانش خراب خواهيم كرد؛ و از شما حضار محترم انتظار داريم كه با ما تشريك مساعي كنيد و همه‏روزه در اين مكان اذان بگوئيد و بدانيد كه در برابر قدرت حق، تمام قدرتها محكوم مي‏باشند.
 
مهدي، در زندان آگاهي
محيط اداره آگاهي تاكنون شخصيتي نظير محمدمهدي عبدخدايي، با اين سن و سال و اين همه رشادت و شهامت و خونسردي به خود نديده بود. دستگاه عريض و طويل اداره آگاهي در روحيه مقتدر عبدخدايي، كوچك‏ترين تأثيري نكرد و در حالت عالي او اندك تغييري نداد. مهدي، همان‏طور كه در محيط خارج امر به معروف و نهي از منكر مي‏نمود، در محيط آگاهي نيز به اين دو وظيفه ديني توجه مخصوصي داشت؛ مثلاً هنگامي كه متوجه مي‏شد كه يك كارمند مرتكب عملي خلاف دستور اسلام گرديده، بدون اينكه كمترين اهميتي به موقعيت خود بدهد يا آنكه مقام و درجه مرتكب را ملاحظه نمايد، به وظيفه تبليغي خود اقدام مي‏نمود و او را به ترك خلافكاري خود وادار مي‏كرد.
 
يك روز موقع بازجويي ملاحظه كرد كه يك كارمند عالي‏رتبه انگشتر طلا در دست دارد. بلافاصله وي را مخاطب ساخته گفت «انگشتر طلا براي مرد جايز نيست» و او را وادار كرد كه انگشتر طلا را از دستش درآورد. مهدي، در يكي از بازجوئيهاي خود، متوجه شد كه كسوف اتفاق افتاده، بلافاصله از جواب بقيه سؤالات بازپرس خودداري نموده، اظهار داشت كه «بايد بروم نماز آيات بخوانم». بازپرس هر قدر اصرار كرد كه به بقيه سؤالات وي جواب بدهد، مورد قبول مهدي واقع نشد. ناچار او را به زندان آگاهي منتقل نمودند و اين عمل مهدي، با اينكه يك وظيفه عادي ديني بود، در جرايد با اهميت مخصوص تلقي شد.
 
مهدي اين مأمور خلافكار را تنبيه كرد
يك روز در سالن زندان آگاهي، يكي از مأمورين نسبت به فدائيان اسلام اسائه ادب نمود. مهدي، كه در آنجا حضور داشت، بي‏درنگ به وي حمله كرده چند سيلي جانانه به صورت آن مأمور نواخت و بلافاصله اعتصاب غذا نموده گفت: تا اين مأمور خاطي تنبيه نشود به اعتصاب خود ادامه خواهم داد. مأمور مرموز [ : مزبور] ، چون احساس كرد كه برايش مسئوليتي ايجاد شده، به دست و پا افتاده و در ظرف چهار ساعت با التماس و عذرخواهي از مهدي رضايت گرفت.
 
مهدي، اين پاسبان را تشويق كرد
مهدي، هنگامي كه از بازجويي مراجعت مي‏كرد، جنب زندان آگاهي، به پاسباني برخورد كرد كه با لحن مؤثر و صوت غرايي قرآن مي‏خواند. مهدي، پس از تقدير از نامبرده، قرآن كوچك جيبي خود را به وي داد. چند روز بعد، اقوامش متوجه شدند كه مهدي قرآن ندارد، برايش از بيرون قرآن فرستادند.
 
اعتصاب غذاي مهدي
بعد از آنكه سي نفر از بازداشت‏شدگان فدائيان اسلام، براي تعيين تكليف قطعي خود، اعتصاب غذا نمودند، دو روز بعد محمدمهدي از جريان مستحضر شد و به عنوان همدردي با ساير برادران خود، اعتصاب غذا نمود و با اين عمل ثابت كرد كه در شديدترين و پرمشقت‏ترين مراحل، با فاقد بودن كليه وسايل و محروميت از شرايط عادي، مع‏ذلك از وفاداري نسبت به برادران خود كوتاهي نكرده وظايف ديني و اخلاقي خود را به خوبي انجام مي‏دهد.
 
وضع كنوني مهدي
از وضع مهدي و طرز رفتار مأمورين با وي، اطلاعات دلخراش ديگري در دست است و نشان مي‏دهد كه عناصر ناپاك، براي ايجاد محدوديتهاي بيشتري، دائماً در تلاش مذبوحانه هستند؛ من‏جمله چندي قبل متصدي زندان مربوطه به تحريك دستهاي مرموزي خواست دو روز ملاقات مهدي را به يك روز تقليل دهد. اقوام مهدي پس از استحضار، به رئيس زندان موقت مراجعه كردند. نامبرده، مهدي را احضار و متصدي زندان را نيز جلب نمود و دستور داد كه ملاقات كماكان دو روز در هفته باشد. متصدي مربوطه، كه نقشه خود را در خطر ديد، بيشتر سماجت نمود. ناگهان مهدي از جا برخاسته و مشت خود را گره كرده محكم روي ميز كوبيد و گفت: «مرا از اين‏گونه محدوديتها و فشارها نمي‏توانيد بترسانيد. من از مرگ نترسيدم و اگر اين‏گونه خلافكاريها ادامه پيدا كند، به وظيفه ديني و شرعي خود اقدام خواهم نمود».
 
متصدي زندان رنگ و روي خود را باخت و نقشه‏اش نقش بر آب شد. آقاي عبدخدايي غذاي زندان مصرف نمي‏كند و جيره زندان را نيز دريافت نمي‏نمايد و اوقات خود را غالباً به عبادت خدا مي‏گذراند و طبق برنامه معيني چند ساعت از روز را به مطالعه كتبي كه از خارج برايش مي‏فرستند، اختصاص مي‏دهند.
 
اين بود شرح مختصري از احوال گذشته و فعلي آقاي محمدمهدي عبدخدايي كه براي اطلاع عموم به روزنامه نبرد ملت، تقديم مي‏شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . عباس غله‏زارى، «از دامان يك تربيت عميق اسلامى تا زندان ظلمانى شهربانى»، نبرد ملت، 1331، ش 58، 22 خرداد.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org