ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » جامعه‏شناسي نظام استبدادي و جامعه مستبد

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

جامعه‏شناسي نظام استبدادي و جامعه مستبد  

مظفر نامدار طالشاني

 

حاج‏آقا نورالله، در تاريخ معاصر ايران مظهر روشن مبارزات مقدس ملت ايران براي دست‏يابي به استقلال، آزادي و نظام مبتني بر عدالت اسلامي است که سرانجام، جان خود را فداي آزاديخواهي ملت ايران کرد. اما جفاي تاريخي که از ديرباز تاکنون گريبانگير برجستگان ملي ما بوده است امثال حاج آقا نورالله را هم بي‏نصيب نگذاشته است. هم نهضت سياسي ـ اجتماعي حاج‏آقا نورالله در اصفهان و هم آثار نظري او درباره بنيادهاي فلسفه سياسي اسلام (به ويژه در رساله مقيم و مسافر) در زمره بزرگ‏ترين پديده‏هاي علمي و عملي تاريخ سياسي عصر مشروطه است که متأسفانه در سير تاريخ‏نگاري معاصر ايران مورد غفلت و کوتاهي قرار گرفته است اين مقاله به بهانه چهارم دي‏ماه سالگرد شهادت آن اسوه تاريخي به بازشناسي بنيادهاي نظريه سياسي او پرداخته است که قسمت اول آن تقديم علاقه‏مندان مي‏شود.

 
حاج‏آقا نورالله، غيرت اسلام و شوکت ايران (مقدمه)
حاج‏آقا نورالله غرب را مي‏شناخت بي‏آنکه آن را به ديده ستايش بنگرد. حاج‏آقا نورالله مي‏گفت: «نه مذهب استدلالي اگوست کنت و نه ايده‏آليسم آلمان و نه مکانيسم انگلوساکسن‏ها، تشنگي روح ايراني را سيراب نمي‏کند.» (موريس پرتو مستشرق فرانسوي) 1 گرايش‏هاي ديني در انقلاب مشروطيت ايران اگرچه از جنبه سياسي تحت تأثير رهبري‏هاي مرحوم آخوند خراساني است، اما از جهت نظري و تئوريک تحت تأثير متفکريني چون ميرزاي نائيني، حاج شيخ فضل‏الله نوري و حاج‏آقا نورالله اصفهاني است. تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران در عصر مشروطيت به دلايل زيادي به گونه‏اي با افکار و انديشه‏هاي دو متفکر بزرگ اين گرايش‏ها، يعني شهيد شيخ فضل‏الله نوري و ميرزاي نائيني کم و بيش آشناست؛ اما با وجود اهميت افکار و انديشه‏هاي حاج‏آقا نورالله اصفهاني در شکل‏گيري ارکان و عناصر اساسي نظريه مشروطه مشروعه، متأسفانه تاريخ‏نگاري‏هاي معاصر، جفاي غيرقابل بخششي را نسبت به اين متفکر مرتکب شده‏اند.
 
او در گستره وسيعي از افق تحولات سياسي ايران، از دوران جنبش تحريم تا حکومت ديکتاتوري رضاخان، تجسم بارز مبارزات ملت ايران براي رسيدن به استقلال، آزادي و نظام سياسي مبتني بر باورها و اعتقادات ديني بود. در پايان اين مبارزه شورانگيز، عارفانه جان شيرينش را فداي آزادي‏خواهي ملت ايران کرد. آنچنان از تاريخ تحولات سياسي اجتماعي ايران حذف شد که به جرأت مي‏توان ادعا کرد اگر به برکت پيروزي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران نبود، شايد نسل حاضر و نسل‏هاي آينده ايران ديگر هيچ‏گاه نام و يادي به نام حاج‏آقا نورالله اصفهاني نمي‏شنيدند.
 
گرانقدرترين اثري که غبار غربت را از چهره اين عالم مجاهد تا حدودي زدود، کتاب محققانه «انديشه سياسي و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج‏آقا نورالله اصفهاني» نوشته محقق تواناي تاريخ معاصر ايران آقاي دکتر موسي نجفي است؛ اما وسعت افکار بلند و روح آزاديخواه اين عالم متفکر گسترده‏تر از آن است که با يک يا دو اثر، حق مبارزات او را در تأسيس نظام مردم‏سالار ديني و مبارزه با مظاهر استيلاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي تفکر غربي و از همه مهم‏ترحذف نظام استبدادي از تاريخ ايران، بتوان ادا کرد.
 
قبل از اثر ذکر شده، مرحوم حسين مکي هم در جلد چهار تاريخ بيست ساله ايران2 با اختصاص صفحاتي به نقش تعيين‏کننده حاج‏آقا نورالله، در مقابله با استبداد مطلقه مدرن رضاشاه، تلاش کرده بود ياد فراموش شده او را در سه دوره پرتلاطم و سرنوشت‏ساز تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي ايران زنده نگه دارد؛ اما سلطه جريان غرب‏گرايي بر تار و پود نوشته‏هاي تاريخي ايران در عصر مشروطه، و سرمستي اين جريان از کسب امتياز انحصاري تاريخ‏نگاري براي نسل‏هاي آينده، جرأت و جسارت انديشه کردن خارج از چارچوب‏هاي از پيش تعيين شده و ابطال‏ناپذير را زنده کرد. تا اغلب مورخين، در سايه اسطوره‏ها و اساطير نظام شاهنشاهي به پيشينه تاريخي و تکريم و تقديس نظام استبدادي مطلقه مدرن بپردازند و کساني که خارج از اين چارچوب فکر مي‏کنند، يا لب فرو بندند و يا قلم بشکنند.
 
قبل از حسين مکي، مرحوم سيد اسدالله رسا روزنامه‏نگار مبارز و مقطوع‏النسل شده استبداد رضاخاني، پس از سقوط ديکتاتوري بيست ساله، در سال 1324ه . ش در روزنامه عرفان اصفهان، بخشي از خاطرات خود درباره جنبش بيدارگرانه حاج‏آقا نورالله اصفهاني را به رشته تحرير درمي‏آورد. 3 او تحت عنوان «حاج‏آقا نورالله، روحاني بزرگ اسلام و ايران را چطور کشتند؟» مدعي مي‏شود براي اين‏که تاريخ، تاريک نماند، هر حقيقتي به پايان نرسد و چاپلوسان حقيقت حوادث تاريخي را به گونه‏اي ديگر ترسيم نکنند، سياه را سپيد، ستمگر را عادل، نادان را دانشمند، دانا و خائن را خدمتگزار و خادم معرفي نکنند و نويسندگان و شعراي درباري به خيال جلب رضايت عناصر قدرت و ارباب اقتدار و ايجاد هرج و مرج تاريخي و بوسه بر رکاب قزل ارسلان‏ها، وارونه‏نويسي تاريخي نکنند، موضوع قتل تأثرخيز مرحوم آيت‏الله حاج‏آقا نورالله را (که از نظر او پس از مرحوم مدرس مقام دومين شخص ممتاز سياسي و روحاني شهرستان کهنسال و تاريخي اصفهان و ايران را داراست) به رشته تحرير درآورده است.
 
پس از تلاش‏هاي مرحوم رسا و مرحوم حسين مکي تا عصر انقلاب اسلامي، جامعه ايران از درک بخش مهمي از تاريخ خود محروم شد. هم از اين رو و هم به دليل اهميت انقلاب مشروطه در پيشينه تاريخي تحولات سياسي ـ اجتماعي دوران معاصر، در افکار و انديشه‏هاي سياسي او کنکاشي خواهيم کرد. بخش مهمي از اين افکار به صورت مدون در رساله سياسي، اجتماعي مکالمات مقيم و مسافر آن مرحوم در اختيار است.
 
رساله مکالمات مقيم و مسافر که در اوج مجادلات فقهي، کلامي، سياسي موج دوم انقلاب مشروطه نوشته شده است، از اين جنبه اهميت دارد که پيشينه‏هاي تاريخي و تفکرات سياسي مجتهدان شيعه را در تأسيس يک نظام سياسي مبتني بر شريعت در دوران معاصر، به خوبي نشان مي‏دهد. رساله و افکار مرحوم حاج‏آقا نورالله اصفهاني در کنار ده‏ها رساله سياسي ديگر، بخشي از تلاش‏هاي فکري متفکران مسلمان در مبارزه با نظام استبدادي و رژيم شاهنشاهي است و براي تأسيس يک نظام سياسي مبتني بر باورها و اعتقادات مردم ايران مفيد واقع بوده است.
 
اهميت اين رساله وقتي بيشتر آشکار مي‏شود که متوجه باشيم در همين دوران، مبارزات فکري و سياسي جريان‏هاي داخل انقلاب مشروطه توجيهات متضاد و متناقضي از مفهوم تجدد و ترقي، آزادي و برابري، عدالت و مساوات و ده‏ها مفهوم ديگر به جامعه القا مي‏کردند.
 
در يک طرف جرياني قرار داشت که وابسته به نظام قبيله‏اي، اشرافي و استبدادي قاجاريه بوده و به عنوان فرزندان خوانين، اربابان ايالتي، کارگزاران حکومتي، سفرا، خاندان‏هاي اليگارشيک و کساني که ارکان نظام قاجاريه را اداره مي‏کردند، نزديک به چند دهه، تجدد و ترقي ايران را مترادف با گسستن از فرهنگ ديني و تعطيلي عقل ايراني در مقابل مصنوعات عقل فرنگي مي‏دانستند. آنها معتقد بودند ايران و ايراني براي رسيدن به تجدد و ترقي بايد دربست خود را تسليم آداب و عادات فرنگي کند.
 
در انديشه‏ها و باورهاي اين جريان، نظام مشروطه فرزند روحاني انگلستان بوده و بايد چشم مردم ايران به جزيره بريتانياي کبير دوخته شود و به ياد آن مهرباني‏هاي سابقه، منتظر معاونت آن ملت نجيب و آن دولت ليبرال باشند4 تا کي گوشه‏چشمي نشان داده و در «سفارتخانه‏ها و کونسولگري‏هاي انگليس در ايران که يک قطعه خاک آزاد بودند، سنگ اساس حريت ايران گذاشته شد و ملت ايران را تا روز قيامت زير منت تاريخي خود ببرد مشروطيت را فرزند روحاني خود قرار دهد».5
 
مروجان اين گرايش معتقد بودند: «مشروطيت را در جاهاي ديگر دنيا با زحمات چندين ساله اختراح کردند و اگر قرار باشد هر چيز اختراعي را از مأخذش بگيريم، بايد با تمام جزئيات و آلات آن برداريم و گرنه کارآمد نخواهد بود. 6 لذا دخالت عقل ايراني را در اساس و ارکان نظامي که امتحان خودش را در جاهاي ديگر دنيا پس داده بود، جايز نمي‏دانستند.
     در رأس اين جريا و پيشينه‏هاي تاريخي آن افرادي چون آخوندزاده، ميرزا ملکم‏خان، ميرزا آقاخان کرماني، و بعدها در انقلاب مشروطه کساني چون تقي‏زاده، دولت‏آبادي، سيد جمال واعظ‏اصفهاني، ميرزا نصرالله ملک‏المتکلمين و بخش اعظمي از درباريان اروپا رفته، روزنامه‏نگاران، سفرا و فرستادگان حکومت قاجاري به اروپا، کارگزاران، خوانين بزرگ و ذي‏نفوذ در ولايات و ايالات و فرنگي‏مابان آن دوره قرار دارند. اينها بعدها پيکره اصلي رژيم مشروطه در پايان دوره قاجاريه و رژيم پهلوي را تشکيل مي‏دادند. و اين، همان جرياني است که دستاوردهاي انقلاب مشروطه را تقديم نظام استبدادي مطلقه مدرن رضاخاني کرد.
 
در مقابل اين جريان، گروهي ديگر از متفکران مسلمان قرار داشتند که معتقد بودند: «مشروطه لباسي است به قامت فرنگستان دوخته که اغلب، طبيعي مذهب و خارج از قانون الهي و کتاب آسماني هستند. اين فرقه از فرنگيان که سپاس دين آيين ندارند. قهرا و بالضروره ناگزير از تأسيس... قانوني خواهند بود که اساس مملکت‏داري و سياست‏گذاري و تنظيمات ملکيه و انتظامات کليه و حفظ حقوق و نفوس‏شان، تحت آن قانون... باشند؛ والا حيات و زندگاني صورت نبندد بلکه مجبور از مشروطيت نيز خواهند بود. چرا که قانونشان و امر به احکام الهي و تبليغ شخص مقدس رسالت پناهي نيست».7
 
لذا معتقد بودند که پذيرش چنين مشروطه‏اي در ايران و بازتابي جز گسست نظام فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران نداشته و نتايج مطلوبي به بار نخواهد آورد. در رأس اين جريان مرحوم حاج شيخ فضل‏الله نوري قرار داشت.
 
شيخ فضل‏الله جدي‏ترين نقاد انديشه مدرن و نظام سياسي مشروطه در تاريخ تفکر دوران معاصر ايران است، معتقد بود که آزادي، استقلال، رشد و ترقي فقط در سايه اجراي احکام ديني که ريشه در اعتقادات، باورها و عادات مردم داشت، ممکن است. او نه تنها تعطيلي عقل ايراني و تسليم مطلق در برابر محصولات عقل فرنگي را خارج از دايره انصاف مي‏ديد، بلکه به دنبال اين بود که با تفسير سياسي شريعت، يک روايت کاملاً ديني از انقلاب مردم ايران ارائه دهد.
 
مرحوم شيخ فضل‏الله نوري و جريان همراه او، معتقد بودند که انقلاب ايران يک انقلاب ديني و به «کوشش علماي اسلام و نواب عام امام زمان به وجود آمده است. بنابراين ممکن نيست که آثار پارلمنت پاريس و انگليس بر آن مرتبت شود و قانون آزادي عقايد... و تغيير شرايع و احکام را از آن گرفت».8
 
از ديدگاه او به دليل فقدان ريشه تاريخي در غذاي مشروطه اروپا دردي است بي‏دوا و جراحتي است فوق جراح9 لذا او چنين نظامي را افسد بر نظام فاسد شاهنشاهي مي‏دانست. به عبارت ديگر مرحوم شيخ فضل‏الله نوري نظام مشروطه را نظام استعماري‏اي مي‏ديد که از ديگ پلوي سفارت انگليس بيرون آمده بود و در آن شرايط جامعه ايران، خطرناک‏تر از يک نظام استبدادي بود. بنابراين او نظام مشروطه را نظام افسد، و نظام شاهنشاهي را نظام فاسد مي‏دانست و مدعي بود که به دليل شرايط خاص تاريخي ايران، تبديل يک نظام فاسد به يک نظام افسد به هيچ‏وجه عاقلانه نيست.
 
نبايد تصور کرد که اين جريان با انقلاب مشروطه مخالف بود، بلکه از ديدگاه آنها آنچه به نام نظام مشروطه داشت جايگزين نظام استبدادي قاجاريه مي‏شد، چيزي نبود که خواست عمومي مردم مسلمان ايران و تأمين‏کننده آرزوهاي جامعه ايراني در آن شرايط حساس باشد. مرحوم شيخ و جريان وابسته به او در تفسير تاريخي خودشان بين انقلاب که مرحله از هم‏پاشي نظم کهنه و نظام انقلابي که تأسيس نظم جديد بود، تفاوت قائل بودند. آنها با از هم‏پاشي نظام کهنه نه تنها مخالفتي نداشتند، بلکه خود از رهبران انقلاب بودند. با اين حال اعتقاد داشتند که نظم جديد بايد مبتني بر باورها و ارزش‏هاي پذيرفته شده جامعه باشد. و چون نظام مشروطه را مغاير با اين ارزش‏ها مي‏ديدند، معتقد بودند که از هم‏پاشي نظم کهنه و جايگزيني اين نظام جديد، دفع فاسد به افسد است. در هر صورت مرحوم شيخ فضل‏الله با دلائلي که ذکر شد، به نقد ارکان نظام مشرطه پرداخت و در اين نقد، جرياني را پايه‏ريزي کرد که در تاريخ به جريان مشروعه شهرت دارد.
 
در کنار اين دو جريان يعني مشروطه‏خواهان فرنگي‏مآب و مشروطه‏خواهان شريعت‏گرا، جريان سومي داريم که از اساس راه وسطي ميان دو جريان غرب‏گرا و شريعت‏گرا بودند. در رأس اين جريان مرحوم آخوندخراساني قرار داشت که تحکيم نظام مشروطه مديون حمايت‏ها و رهبري‏هاي اوست. انقلاب مشروطه در کنار رهبري‏هاي سياسي آخوندخراساني دو نظريه‏پرداز برجسته ديگر هم دارد. يکي مرحوم ميرزاي نائيني و ديگري حاج‏آقا نورالله اصفهاني است. نقش اين دو نظريه‏پرداز از حيث سياسي يکسان نيست، زيرا در آن دوران مرحوم ميرزاي نائيني در حلقه ياران آخوندخراساني وزنه سياسي مطرحي نبود، ولي بعدها يکي از فقهاي بزرگ ايران مي‏شود؛ اما حاج‏آقا نورالله اصفهاني عالم جاافتاده‏اي است که کوله‏بار سال‏ها مبارزه سياسي، اجتماعي و اقتصادي ــ از جنبش تحريم ميرزاي شيرازي تا انقلاب مشروطه ــ را در يکي از مراکز سياسي فرهنگي ايران يعني اصفهان برعهده دارد. بررسي جريان سوم، و نقش حاج‏آقا نورالله از اين جنبه اهميت دارد که نظام پيشنهادي آنها براي انقلاب مشروطه نه يک نظام مشروطه فرنگي است و نه يک نظام مبتني بر حاکميت فقها در کليه ارکان يک نظام سياسي. نظام پيشنهادي اين جريان يک نظام قدر مقدور در عصر غيبت است. اين نظام معروف به نظام مشروطه مشروعه است. نظام قدر مقدور يا مشروطه مشروعه، نوعي تلاش براي همسازي دستاوردهاي سياسي غرب با شريعت اسلامي است. اين‏که اين نظام تا چه حد توانست در جامعه ايران تحقق پيدا کند، چندان مورد مجادله اين مقاله نيست. آنچه که اهميت دارد ارکان نظام مشروطه مشروعه به عنوان يکي از پيشينه‏هاي تاريخي نظام جمهوري اسلامي و نقش حاج‏آقا نورالله در نظريه‏پردازي اين نظام است.
 
حاج‏آقا نورالله و «نظريه دولت قدر مقدور» و نظام مشروطه مشروعه
بخش اعظمي از افکار و انديشه‏هاي نظريه «دولت قدر و مقدور» و نظام مشروطه مشروعه را بايد در دو رساله سياسي عصر مشروطه جست و جو کرد. يکي رساله «تنبيه‏الامه و تنزيه‏المله» ميرزاي نائيني و ديگري رساله مکالمات «مقيم و مسافر» حاج‏آقا نورالله اصفهاني. اگرچه در تاريخ معاصر ايران به رساله مکالمات مقيم و مسافر توجه زيادي نشد و مورخين، رساله ميرزاي نائيني را اولين تلاش علمي و منسجم فقهاي شيعه در حوزه سياست دانسته‏اند، اما به جرأت مي‏توان ادعا کرد که رساله مکالمات مقيم و مسافر حاج‏آقا نورالله از زواياي سياسي و اجتماعي، مزيت‏هايي بر کتاب تنبيه‏الامه و تنزيه‏المله دارد که ضرورت بازشناسي آن به غناي پيشينه تاريخي حکومت ديني در ايران مي‏افزايد:
 
1. تقدم تاريخي: تاريخ نگارش و چاپ رساله مکالمات مقيم و مسافر بر اساس، شواهد تاريخي بر رساله تنبيه‏الامه... تقدم دارد. رساله مکالمات با توجه به مفاد آن، در ماه محرم سال 1327ه . ق به نگارش درآمد و در همين ماه نيز به چاپ رسيد و در اختيار مردم قرار گرفت. در حالي که رساله تنبيه‏الامه در ماه ربيع‏الاول سال 1327ه . ق به نگارش درآمد و ما اطلاع دقيقي نداريم که آيا در همان ماه يا ماه‏هاي بعد از زير چاپ خارج شد يا خير.
 
2. ساده‏نويسي: زبان مقاله تنبيه‏الامه زباني ثقيل و پر از تکلف است و فهم آن جز براي اهل علم و اهل فن براي مردم عامي بسيار مشکل است. در حالي که رساله مکالمات مقيم و مسافر به زبان فارسي سليس و ساده و عامه‏فهم نوشته شده است.
 
3. استعاره زباني جذاب: استعاره زباني رساله تنبيه‏الامه، مبتني بر استعارات فقهي و کلامي، پيچيده و سنگين است و خوانند به راحتي از پس فهم اين زبان و رابطه با متن برنمي‏آيد. در حالي که ادبيات و استعارات زبان رساله مکالمات مقيم و مسافر، مبتني بر ادبيات و استعارات داستاني و جذاب و خارج از تکلفات ادبي است و خواننده به راحتي با متن رابطه برقرار مي‏کند.
 
4. حضور تاريخي در مجادلات سياسي: نويسنده رساله مکالمات مقيم و مسافر شخصيتي است که سال‏ها در کوران مبارزات سياسي ايران حضور فعالي داشته و به صورت مستقيم با افکار و انديشه‏هاي متناقض و مجادلات فقهي، کلامي، سياسي از يک طرف و تنش‏هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي موجود در ايران آن دوره از طرف ديگر آشناست. در حالي که نويسنده کتاب تنبيه‏الامه نه تنها در ضميمه‏هاي سياسي، اجتماعي ايران حضر مستقيم ندارد، بلکه سالهاست از صحنه اجتماعي و تحولات فرهنگي ايران نيز خارج شده است. بنابراين ما در رساله حاج‏آقا نورالله با مباحث عيني‏تري سر و کار داريم. يعني نظام قدر مقدور حاج‏آقا نورالله يک نظام عيني و حقيقي است ذهني و انضمامي نيست، مبتني بر تحولاتي است که او آن را از نزديک لمس مي‏کند.
 
با اين تفاصيل مي‏توان گفت که اهميت حاج‏آقا نورالله و افکار و انديشه‏هاي وي از آن جنبه نيست که او مانند ميرزاي نائيني رساله‏اي در دفاع از نظام مشروطه مشروعه يا دولت قدر مقدور نوشته است، زيرا در اين دوره ده‏ها رساله در دفاع از مشروطيت يا مخالفت با آن نوشته و مي‏توان گفت که انقلاب مشروطه از اين جنبه با توجه به شرايط فکري، سطح سواد اجتماعي، بافت سياسي و فرهنگي جامعه و از همه مهم‏تر وضعيت نامناسب صنعت چاپ در نوع خود بي‏نظر است.
 
آيت‏الله حاج‏آقا نورالله اصفهاني از آن جنبه اهميت دارد که به عنوان مجتهدي مسلم و فقيهي سياستمدار با سال‏ها تجربه سياسي، ارکان و عناصر يک نظام سياسي مبتني بر شريعت را نوشته و با نگاهي فيلسوفانه و جامعه‏شناسانه ساخت و بافت جامعه و نظام استبدادي را موشکافانه نقادي کرده است.
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org