در اين رده در سال 1321ﻫ. ش تشکيلات زنان ايران (سازمان دموکراتيک زنان ايران)، وابسته به حزب توده تشکيل و اساس برنامه خود را چنين اعلام کرد:
زنان و مردان بايد امکانات برابر در زندگي داشته باشند و هرگز يکديگر را نيز زير فشار قرار ندهند. اگر ميخواهيد يک ملت را بهتر بشناسيد و ببينيد، تا چه اندازه پيشرفت کرده است، به وضعيت زنان آن نگاه کنيد، پيشرفت زنان، نشانه پيشرفت ملتهاست. 55
اين سازمان در سال 1327ﻫ . ش. به فدراسيون بينالمللي زنان پيوست. 56
مرامنامه اين جمعيت که در يازده بند تنظيم شده بود، تقريباً تشريح اصل ششم حزب کمونيست، با اين موارد بود:
الف ـ کوشش در توسعه حقوق اجتماعي و برقراري حقوق سياسي
ب ـ بهبودي اوضاع مادي زنان
پ ـ تأسيس و افزايش مؤسسات حمايت از مادران بيبضاعت. 57
تشکيلات زنان، در تيرماه 1323 مجله بيداري ما را به مديريت زهرا اسکندري بيات منتشر ساخت. و زناني چون پدرام کمالي، زهرا اسکندري، عاليه شرميني، بدرمنير علوي، مليحه صابري، همايون تاج اسکندري، دکتر خديجه کشاورز، شاهزنان وزيري، شوکت کباري، محترم کيمرام، آزاد فرنيا، اعظم سروش، مريم فيروز، دکتر اختر کامبخش، جميله صديقي، اعضاي کميته مرکزي آن بودند. 58
در تيرماه 1324ﻫ . ش، سه گروه مختلف حزب زنان، اتحاديه زنان و تشکيلات زنان ايراني در يک جلسه مشترک شرکت کردند. مريم فيروز از تشکيلات زنان ايران در اين جلسه اعلام داشت:
اگرچه قبل از رضاشاه، زنان روشنفکر و مردان آزاديخواه به منظور بيداري و آزادي زنان و بر ضد حجاب مبارزه ميکردند، طي حکومت ديکتاتوري رضاشاه، کانون زنان با داير کردن استخر و سازمانهايي نظير پيشاهنگي، زمينه را براي يک اپوزيسيون مرکب از نيروهاي ارتجاعي فراهم کرد. فعاليتهاي اين کانون با دادن بهانه به دست نيروهاي ارتجاعي، مانع از بهبود وضع زنان گرديد و امروز اين نيروها بر ضد هر گونه آزادي، قد علم ميکنند. 59
اگرچه مريم فيروز از منظر فکري خود به انتقاد از عملکردهاي کانون بانوان مبادرت ورزيده، ولي از لابلاي سخنان وي روشن ميشود که آنان هم عناصر فرهنگي زن ايراني را همچون حجاب نشانه گرفته بودند. اما در نوع روش و عملکرد براي مقابله با آن عناصر، با کانون بانوان اختلاف داشتند.
در کنار مسئله حجاب، امر ديگري که به خاطر شرايط زماني، بيشترين تبليغات گروههاي مختلف زنان در آن زمينه دور ميزد، بحثهاي داغ مربوط به اعطاي حق رأي به زنان است. يک ائتلاف در تيرماه سال 1325ﻫ . ش متشکل از جمعيت طرفداران حقوق زنان، حزب زنان ايران، و تشکيلات زنان ايران، طي ارسال بيانيهاي خواستار توجه به نقاط قوت قانون اساسي در اصل ششم آن شدند که «اهالي مملکت ايران مقابل قانون متساويالحقوقند» و خواستار اعطاي حقوق اجتماعي بيشتر به زنان از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و جاي گرفتن آنان در ردههاي بالاي مديريتي چون وزارت و وکالت شدند. 60
به طور کلي، سازمانهايي که به اسم زنان، با مرام کمونيستي فعاليت داشتند، با قدرت يافتن حکومت محمدرضا پهلوي در سالهاي بعد و با تضاد فکري شديدي که اين گروهها با نظام پهلوي داشتند، غير قانوني اعلام شده، به صورت محدود به فعاليت زيرزميني و پنهاني پرداختند. 61
3. جريان سوم که به مرور با استحکام يافتن پايههاي حکومت محمدرضا پهلوي، به منظور ارائه و معرفي مفهوم زن مورد نظر رژيم از بطن حاکميت سياسي کشور، رشد يافته و مورد حمايت واقع شدند که هم، هدفِ مهار حرکتهاي غير رسمي زنان در قالب گروههاي مختلف و هم ادامه سياستهاي بينالمللي الگوسازي براي زن ايراني منطبق با معيارهاي غربي آن را در نظر داشتند. به عبارتي، زناني که در اين راستا دور هم گرد آمدند، در واقع اهداف کانون بانوان را دنبال ميکردند، اما با روشهاي جديد و منطبق با شرايطي که حتي حاضر شدند روشهاي اجراشده توسط کانون بانوان را نيز به نقد بکشند. اگر چه بيشتر اعضا و رهبران اين گروهها خود زماني جزئي از کانون بانوان نيز بودند.
شوراي زنان از ديگر جمعيتهايي بود که در سال 1322 در راستاي اهداف کانون بانوان تشکيل شد. شوراي زنان از قديميترين جمعيتهاي زنان بود که فعاليت خود را در سال 1322ﻫ . ش آغاز کرد در آن سالها با وجود آنکه مدتي از کشف حجاب ميگذشت، جريانات غربگرا به دنبال انجام اقدامات گستردهتري بودند. صفيه فيروز ــ دختر حاج محمدحسين نمازي ــ از اولين زناني بود که در اين باره اقدام کرد. 62 وي که در سال 1287ﻫ . ش در هنگکنگ متولد شده بود، در سالهاي جنگ جهاني دوم، درمانگاه زنان را اداره ميکرد. وي ابتدا در سال 1320ﻫ. ش انجمن بانوان افسران را تأسيس کرد و ضمن فعاليت در سازمان شير و خورشيد آن زمان، به تشکيل شوراي زنان اقدام کرد. 63
حزب زنان نيز از ديگر گروههاي اين دوره بودند که با مرامنامه زير شروع به فعاليت کردند:
1. حفظ حيثيت و حقوق اجتماعي زن
2. تعليم و آموزش و پرورش و تنوير افکار زنان براي آشناسازي آنان به وظايف و حقوق خودشان. 64
زناني چون فاطمه سياح و هاجر تربيت 65 که قبلا از اعضاي کانون بانوان بودند، در حزب زنان فعاليت داشتند.
در کنار اين گروهها، جمعيتهاي ديگري شکل گرفت که تعدادي از آنها عبارت بودند از: کانون بانوان پزشک؛ زنان طرفدار اعلاميه حقوق بشر؛ سازمان زنان يهود در ايران؛ 66 جمعيت راه نو؛ انجمن بانوان فرهنگي؛ جمعيت معاونت شهر 67 و...
به طور کلي، محور اصلي اقدامات گروههاي دسته سوم، حول شرکت در کنفرانسهاي بينالمللي زنان و همنوايي با نغمههاي جديدي چون تلاش براي حق رأي زنان بود.
در زمينه شرکت زنان ايراني در کنفرانسهاي بينالمللي زنان بعد از سال،1320 صفيه فيروز در سال 1321ﻫ . ش به نمايندگي از طرف ايران به کنفرانس ژنو رفت و در سال 1326ﻫ . ش در کنگره دهلي شرکت کرد و در سال 1335ﻫ . ش در اجتماع بينالمللي زنان در نيويورک حضور يافت. 68 همچنين، بنا به اسناد موجود هاجر تربيت و فاطمه سياح با موافقت دولت در سال 1323ﻫ . ش «به منظور تأمين ارتباط با مجامع کشورهاي شرقي و تشريک مساعي با آنها» 69 راهي ترکيه شدند 70 و نيز پروانه صدراعظم نوري در سال 1335 به دعوت انجمن فردريکا ــ يکي از انجمنهاي زنان در سوئد که موفق به کسب حق رأي براي زنان سوئد در سال 1919م شده بود ــ براي شرکت در کنفرانس اتحاديه بينالمللي زنان راهي آن کشور شد. صدراعظم نوري در اين کنفرانس، نماينده شوراي زنان ايران بود. 71
با گسترش حرکتهاي مختلف زنان، در سال 1338شوراي عالي زنان با رياست اشرف پهلوي 72 تشکيل و همه گروههاي زنان، ازجمله کانون بانوان منحل اعلام شد. به عبارتي، شوراي عالي زنان در پي سياست هماهنگسازي فعاليتهاي سازمانها و جمعيتهاي زنان به وجود آمد. 73
در واقع، دوره انتقالي افول کانون بانوان و تشکيل سازمان زنان ايران، دوره افت و خيزها، آزمايش توانايي زنان هم هدف با رژيم پهلوي و مطرح شدن نغمههاي جديدي بود که حکومت پهلوي با توجه به تلقيهاي جديد از زن غربي در دنياي جديد پس از جنگ جهاني دوم، خود را با اين معيارها هماهنگ ميساخت که به نظر ميرسيد، در سايه تشکيلات جديد به اين اهداف دست خواهند يافت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . «صديقه دولتآبادي در سال 1301 با مساعدت هيأت دولت موقت و خصوصاً رضاخان که مقام وزارت جنگ را برعهده داشت، با بالا بردن سن خود و ترک حجاب با سه نفر اروپايي عازم فرانسه شد». شمسالملوک جواهرکلام. زنان نامي اسلام و ايران. تهران، بينا، 1338¡ ص 42-40 .
2. سهيلا شهشهاني. همان، ص 18 به نقل از مارکسيستها و مسئله زن. زيرنويس، ص 47 .
3. بدرالملوک بامداد. زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد. تهران، ابنسينا، 1347. ج 1، ص 89 .
4. منوچهر خدايار محبي. شريک مرد. تهران، تابان، 1325، ص 94-93 .
5. بدرالملوک بامداد. همان، ج 1، ص 89 .
6. سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره 109004 مورخ 1359 ص 4-3، گزارش ارسالي به وزارت امور خارجه در سال 1314ش (سند شماره 2) .
7. همان.
8. حميد نيرنوري. «زن ايراني در گذشته و حال». مجله اطلاعات ماهانه. بهمن ماه 1328ﻫ . ش، ش 11. همان، ص 92-91 .
9. بدرالملوک بامداد. همان، ص 92-91 .
10. محمود طلوعي. پدر و پسر. تهران، علمي، 1372. ص 321 .
11. «خطابه بدرالملوک بامداد در کانون بانوان، پيرامون مدارس پيشهوري بانوان». روزنامه ايران. دوشنبه 3 آذر 1314ﻫ . ش، سال بيستم، شمارههاي 4840 و 4841، ص 2 و نيز در اين باره نک به: تصاوير محصلات هنرستان نسوان به هنگام تعليم فنون خياطي، گلدوزي، فنون تذهيب، نقاشي...، همان، سهشنبه 18 آذرماه 1314، سال بيستم، ش 4853 و «جشن افتتاح کانون بانوان ايالت غربي آذربايجان»، همان، پنجشنبه 16 بهمن ماه 1314 سال بيستم، ش 4901 و جشن کانون بانوان کرمان با سخنراني خانم فخر روحي (خانم آقاي افضل روحي مفتش معارف کرمان، همان، دوشنبه 20 بهمن ماه 1314، سال بيستم، ش 4904 و گزارش خطابه منصوره فخيم رئيس کانون بانوان قزوين در عيد غدير، همان، چهارشنبه 27 اسفندماه1314 سال بيستم، ش 4932 .
12. در اين زمينه، گزارشي در يکي از روزنامههاي انگليسي با عنوان «ابراز موّدت نسبت به انگلستان» از دوستي نزديک رضاشاه با انگلستان و تدريس زبانهاي انگليسي و فرانسه در آموزشگاههاي ايران و تعليم پيشاهنگان ايراني توسط يک دوشيزه انگليسي خبر داد. مورنينگ پست، 27 ژوئيه 1935 / 4 مرداد1314 ﻫ . ش، به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان، ص 727 .
13. ابراهيم صفايي. بنيادهاي ملي در شهرياري رضاشاه کبير. تهران، وزارت فرهنگ و هنر،1356، ص 109-103 و نيز همان، رضاشاه و تحولات فرهنگي، ص 1103-102 .
14. محمود طلوعي. همان، ص 322 .
15. علي کريميان. «پيامدهاي واقعه گوهرشاد» مجله تاريخ معاصر ايران. کتاب هشتم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1374، ص 205-181 .
16. حسين مکي. تاريخ بيست ساله ايران. تهران، ناشر، 1362، ج 6، ص 261 و علياصغر حکمت. سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي. تهران، وحيد، 1355، ص 101 .
17. محمدرضا پهلوي. مردان خودساخته. تهران، اقبال، 1335، ص 33 .
18. ابراهيم صفايي. همان، ص106-104، در مورد نوع پوششي که در موقع کشف حجاب معمول شد نيز بايد گفت که اصطلاح زن متجدد خاص خانمهايي بوده است که لباس تجدد ميپوشيدهاند و لباس تجدد عبارت بوده است از: مانتوي بلندي که غالبآ به رنگ سياه و سورمهاي و گاه خاکستري و کفشهاي رويه بلند بنددار، که به آن اُرسي ميگفتهاند و جورابهاي بسيار کلفت نخي، دستکش و کلاههاي لبهدار، «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال روزي که زن لباس تجدد پوشيد»، مجله تماشا. 17 ديماه 1356، سال هفتم، ش346، ص 10-7 .
19. مؤسسه قدر ولايت. حکايت کشف حجاب. تهران، قدر ولايت،1373، ص 22 .
20. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...»، همان، ص 10-7 .
21. حکيمالهي. همان، ص 133 .
22. اِل. پي. اِلول ساتن. همان، ص 324-322 .
23. «چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال 1314...» همان، ص 10-7 .
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. همان.
29. همان.
30. همان.
31. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. نظر جرايد و مجلات خارجي درباره رضاشاه. تهران، وزارت امور خارجه، 1355، ص 131-130 .
32. اسناد وزارت امور خارجه. کارتن 26، معارف و ورزش 1314، ش رديف 151، راجع به تشريففرمايي اعليحضرت، از سفارت کبراي آنکارا، (سند شماره 18)
33. همان، از سفارت ورشو (سند شماره 19).
34. مرکز بررسي و تنظيم اسناد وزارت خارجه. همان، ص 132-131 .
35. همان، ص 1340132 .
36. براي آگاهي از چگونگي عملکرد دستگاههاي مربوطه در اجراي کشف حجاب و واکنش مردم، نک به: سازمان اسناد ملي ايران، خشونت و فرهنگ، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1371 و مؤسسه قدر ولايت، همان، و سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي ـ مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب (1322-1313ﻫ. ش) تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1371 .
37. همان، سند شماره 109004 مورخ 1343 شامل نظامنامه هنرستان کانون بانوان، شرايط وروديه و برنامه کلاسهاي هنرستان کانون، (سند شماره 21).
38. همان، سند شماره 109004 مور خ 1343 شامل برنامه آموزشگاه تربيت مادر و نظامنامه آموزشگاه تربيت مادر (سند شماره 22).
39. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيلي کانون بانوان». روزنامه نداي زنان. 14 تير ماه 1327، سال اول، ش 29، ص 4-1 .
40. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109400 مورخ 1343 برنامه کلاسهاي هنرستان کانون بانوان، (سند شماره 21).
41. سهيلا شهشهاني. همان، ص 19 .
42. همان
43. همان، سند شماره 109004 مورخ 1360 «نطق رئيسالوزراء در جشن کانون بانوان». (سند شمارة 24).
44. صديقه دولتآبادي. «گزارش پايان سيزدهمين سال تحصيل کانون بانوان». همان.
45. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1361 نامه به آقاي اشرفي معاون نخستوزير در 3/12/1323 و معرفي کانون بانوان به هيأت مديره سازمان اقتصادي جهت دريافت پارچه از آن سازمان، (سند شماره 29).
46. همان، سند شماره 109004 مورخ 1350 «گزارش فرماندار قزوين از سفر صديقه دولتآبادي به قزوين جهت تقسيم اعانه (سند شماره).
47. همان، سند شماره 109004 مورخ 1368نامه به وزير خواربار از طرف دفتر نخستوزيري براي بازديد زنان از نانوايي و جواب وزير خواربار در رد تقاضاي صديقه دولتآبادي، (سند شماره 31).
48. سازمان اسناد ملي. سند شماره 109004 مورخ 1367 رونوشت گزارش کانون بانوان به وزارت فرهنگ، (سند شماره 33).
49. زنان ايراني ميتوانند طلاق بگيرند. ديلي تلگراف، 29 ژوئيه 1931/6 مرداد 1310ﻫ. ش و نيز «قانون ازدواج در ايران» تايمز، 18 اوت 1931/26 مرداد 1310 به نقل از فتحاله نوري اسفندياري، همان ص 539-537 و دکتر سياسي. تربيت نسوان. مجموعه سخنرانيهاي سازمان پرورش افکار، تهران، مهر 1319، مجموعه چهارم، ص 137-125 .
50. همان، سند شماره 109004 مورخ 1345 نامه رياست کانون بانوان به فروغي نخستوزير، (سند شماره 29)
51. همان، سند شماره نامه دفتر نخستوزيري به وزارت دارائي، (سند شماره 49).
52. اشاره به سخناني که رضاشاه و هاجر تربيت در هفده ديماه 1314 به مناسبت کشف حجاب بيان داشتند. نک: چهره و آزادي زن ايراني در روزنامههاي سال1314، همان، ص 10-7 .
53. همان، ص 80 .
54. محمدرضا پهلوي. مأموريت براي وطنم. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347، ص 467-468 .
55. مريم فيروز. تاريخچه نهضت زنان در رزم. ص 56-54، مرداد 1327، به نقل از سهيلا شهشهاني، همان، ص 19 .
56. همان
57. همان
58. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1357 گزارش تشکيل جلسه کميته ايالتي تشکيلات زنان اصفهان (سند شماره 53).
59. همان.
60. همان، سند شماره 10904 مورخ 1344 نامه خطاب به نخستوزير قوامالسلطنه (سند شماره 56).
61. منصوره پيرنيا. سالار زنان ايران، امريکا، واشنگتن. مهر ايران، 1995م / 1374ش، ص 105 .
62. همان، ص 108 .
63. همان.
64. منوچهر خدايار محبي. همان، ص 102-101 و سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره109004 مورخ 1373 و 109004 مورخ 1370 و 109004 مورخ 1372 (سند شماره 57، 58، 59).
65. منصوره پيرنيا. همان، ص 135-134 و بدرالملوک بامداد، همان، ج 1، ص 75 .
66. همان، ص 62 و 109 .
67. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. شماره 2-237-115 ف، (سند شماره 60).
68. منصوره پيرنيا. همان، ص 108 .
69. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 109004 مورخ 1349 نامه حزب زنان ايران به وزارت خارجه (سند شماره 61).
70. همان، نامه وزارت خارجه به نخستوزيري و موافقت نخستوزير با سفر نمايندگان حزب زنان ترکيه (سند شماره 61).
71. منصوره پيرنيا. همان، ص 109 .
72. منصوره پيرنيا. همان، ص 113 .
73. همان