ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » زندگي سياسي امير محمدابراهيم خان علم (شوکت‌الملک دوم) ـ طي سالهاي 1303 ـ 1323ش

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

زندگي سياسي امير محمدابراهيم خان علم (شوکت‌الملک دوم) ـ طي سالهاي 1303 ـ 1323ش 

مظفر شاهدي

 

دوره سوم زندگي شوکت‌الملک وجوه تمايزي با دو دوره پيشين داشت. آغاز اين دوره مقارن با انقراض سلسله قاجاريه در ايران و قدرت‌يابي رضاشاه پهلوي و تأسيس سلسله‌اي جديد در ايران بود. شوکت‌الملک تا سومين سال سلطنت محمدرضاشاه پهلوي، فرزند و جانشين بلافصل رضاشاه، زنده بود. وي در سال 1323ش/1944م، در 64 سالگي در بيرجند درگذشت. 

 

شوکت‌الملک از جمله حکامي بود که به دليل حساسيت قلمروش در شرق کشور، يعني منطقه‌اي که انگليسيها آن را جزء منطقه نفوذ خود مي‌دانستند، از اهميت ويژه‌اي برخوردار بود. وي طي ساليان دراز قابليت و توانايي خود را به عنوان دوستي وفادار به سياستمداران انگليسي شناسانده بود. بنابراين، وي از جمله کساني بود که انگليسيها مطمئن بودند در هر شرايطي مي‌توانند از او به عنوان عنصري وفادار در جهت پياده کردن اهداف و نقشه‌هايشان بهره بگيرند. در واقع خاندان علم به طور کلي و شوکت‌الملک بهطور اخص طي سالهاي طولاني بهعنوان سد راهي در مقابل نفوذ روسيه به سوي قلمروهاي شرقي و جنوبي کشور ايفاي نقش کرده بودند. به همين دليل مي‌شود گفت انگلستان پس از کودتاي سوم اسفند 1299/1920م براي اجراي نقشه‌هاي جديدش در ايران نه تنها شوکت‌الملک را کنار نگذارد بلکه او را در اجراي بخشي از برنامه‌هايش در ايران سهيم گرداند. به ويژه اين که  در دوران انتقال قدرت از قاجاريه به پهلوي حضور فردي مانند شوکت‌الملک ضروري مي‌نمود. بنابراين برکناري وي از حکمراني قاينات و سيستان به معناي پايان عمر سياسي وي نبود.

 

هيچ‌گونه گزارشي از آن سالها در دست نداريم که بيانگر نارضايتي حکومت مرکزي و در رأس آنها سردار سپه از عملکرد شوکت‌الملک باشد. با اين حال شوکت‌الملک در سال 1303ش/1924م از حکمراني اين مناطق کنار گزارده شد. برکناري شوکت‌الملک از حکومت قاينات و سيستان و بلوچستان بستگي تام به تغيير سياست انگلستان در ايران داشت. رضاخان که خود با همياري مستقيم انگلستان به قدرت رسيده بود مأموريت عمده‌اش ايجاد نظم و امنيت در کشور و تشکيل حکومتي متمرکز و مدرن بود، چرا که شيوه‌هاي سابق حکومت در اين دوره از کارآيي لازم برخوردار نبود. بنابراين انگلستان تصميم گرفت، نخست نفوذش را در تمام مناطق کشور گسترش دهد. اولين پيش شرط تحقق اين هدف، وجود يک حکومت مقتدر، کارا و وفادار بود تا انسجام و يکپارچگي سياسي را در کشور پديد آورد. به همين دليل ابقاي حکمراناني مانند شوکت‌الملک در حکومت، به رغم وفاداري‌شان نسبت به انگلستان، نقض برنامه‌هاي پيش‌بيني شده به حساب مي‌آمد. بدين‌ترتيب لازم آمد تا شوکت‌الملک از حکومت عزل شود. از اين زمان به بعد شوکت‌الملک به عنوان يک رجل سياسي در سطح ملي قرار گرفت و ارتباطش با حکومت مرکزي نزديک‌تر شد.

 

به دنبال انجام برخي اصلاحات از سوي رضاشاه که بخشي از آن شامل زدودن القاب مرسوم در زمان قاجاريه بود، امير محمدابراهيم خان علم (شوکت‌الملک) به دستور رضاشاه لقب «شوکت‌الملک» را از جلو اسم خود حذف کرد و صرفاً به نام «محمدابراهيم علم» بسنده نمود. اما گاه عناوين «امير» و «خان» نيز در کنار اسم او به کار مي‌رفت.

 

شوکت‌الملک که از اين پس او را با نام محمدابراهيم علم مي‌شناسيم تا سال 1314ش/1935م مصدر هيچ‌گونه شغل سياسي نبود و بيشتر اوقات عمر او در بيرجند سپري مي‌شد. با اين حال وي يک نوع رياست معنوي بر حکومت قاينات و سيستان اعمال مي‌کرد. محمدابراهيم علم پس از کودتاي 1299ش/1920م جهت هماهنگي با حکومت مرکزي و آگاهي از تحولات کشور، سالي 2 بار به تهران سفر مي‌کرد و با شخص رضاشاه و دولتمردان بلندپايه رژيم پهلوي تماس مي‌گرفت و مشورتها و رايزنيهايي ميان آنها رد و بدل مي‌شد. تا جايي که از فحواي اسناد و گزارشات اين دوره برمي‌آيد وي يکي از معدود کساني بود که به راحتي با رضاشاه تماس داشت و با او به گفتگو مي‌نشست.

 

عبدالحسين اورنگ که خود از جمله همين افراد بود در خاطراتش مي‌نويسد:

 

             در اوايل سلطنت رضاشاه روزي نبود که يک هيئت هشت نفري به حضور شاه شرفياب نشود تعداد اعضاي اين هيئت در مدت پنج سالي که مرتباً هر روز بدون تأخير در حضور شاه بودند نه کم مي‌شد و نه زياد. که عبارت بودند از: دکتر اميراعلم (طبيب مخصوص شاه)، سرلشکر نقدي (سردار رفعت)، شکوه‌الملک (رئيس دفتر مخصوص)، امير شوکت‌الملک علم (امير سابق قاينات)، سرلشکر خدايارخان، اميرنظام همداني، اديب‌السلطنه همداني، و نويسنده ]عبدالحسين اورنگ[.1

 

محمدابراهيم علم در هنگام توفقش در بيرجند غالباً به امور شخصي مشغول بود که عمدتاً شامل پرداختن به کار کشاورزي و سرپرستي املاکش در قاينات بود. وي به‌رغم تظاهر به رعايت اصول مذهبي از انجام برخي از منکراتي هم که از سوي اسلام منع شده بود خودداري نمي‌کرد. از جمله اين موارد مصرف مشروبات الکي بود. در اين‌باره نامه‌اي از سوي وزارت ماليه خطاب به وزارت داخله با اين مضمون نوشته شده: «مورخ 19 مهرماه 1307 ]م1928[ ـ به موجب راپرت واصل از گمرک دزداب ]زاهدان کنوني[ امير شوکت‌الملک حکمران ]سابق[ بيرجند به توسط کونسولگري انگليس مقيم دزداب يک بشکه ويسکي وارد و حقوق آن را با اين که  مکرر از طرف گمرک مطالبه شده است نپرداخته است. متمني است دستور لازم به مشاراليه صادر و مقرر فرمايند 1677 قران عوارض مربوطه را به فوريت به گمرک بپردازد».2

 

عمده‌ترين اقدام سياسي که محمدابراهيم خان علم در ايام اقامتش در بيرجند انجام داد پذيرفتن رياست کميسيون حل اختلاف ايران و افغانستان بر سر تقسيم آب هيرمند بود. اختلاف ايران و افغانستان بر سر آب هيرمند سابقه‌اي طولاني داشت. اولين بار هيئت انگليسي به رياست گلداسميت در سال 1289ق/1872م مأمور شد به اختلافات دو کشور بر سر مسائل مرزي و تقسيم آب هيرمند پايان دهد. به‌رغم برخي اقدامات و ترسيم طرح اوليه مرزهاي دو کشور اختلافات ايران و افغانستان حل نشده باقي ماند. تا اين که در دوره مظفرالدين شاه در سال 1320ق/1902م هيئت ديگري به سرپرستي مک ماهون انگليسي اين مهم را برعهده گرفت. به‌رغم برخي پيشرفتها، اما نتيجه‌اي که مورد رضايت طرفين باشد، به دست نيامد. تا اين که بعد از به قدرت رسيدن رضاشاه، دوباره جريان حل اين اختلاف در دستور کار دولتمردان دو کشور ايران و افغانستان قرار گرفت، و هر دو کشور موافقت کردند هيئتهايي براي حل اين اختلافات گسيل دارند تا مشکل فوق به‌طور نهايي حل و فصل شود. از سوي دولت ايران محمدابراهيم خان علم، که در اين زمان در بيرجند اقامت داشت به عنوان رئيس طرف ايراني براي اين مأموريت درنظر گرفته شد. مهدي‌قلي خان هدايت، نخست‌وزير وقت، در تاريخ سيزدهم آذرماه 1310/1931م طي مراسله‌اي حکم محمدابراهيم علم را به وي چنين اعلام کرد:

 

              آقاي محمدابراهيم خان علم ـ از طرف دولت به شما مأموريت داده مي‌شود که به سيستان رفته و به معيّت نمايندگان وزارت خارجه و ماليه و جنگ و به اتفاق متخصصان و مهندسيني که همراه خواهيد داشت با نمايندگان دولت افغانستان داخل مذاکره شده برطبق دستوري که از طرف وزارت امور خارجه براي شما و هيئت اعزامي ارسال مي‌شود اقدام به تصفيه عمل تقسيم آب هيرمند بين ايران و افغانستان بفرماييد. رياست کميسيون مزبور با شما خواهد بود و يقين است که در هر مورد مسئوليت مهم اين قضيه را در نظر داشته و منافع دولت متبوعه خود را کاملاً رعايت خواهيد نمود. محض اطلاع خاطر شما توضيح مي‌شود که دولت افغانستان از قرار معلوم به نمايندگان خود اختيار تامه نداده‌اند که در محل عمل را قطع نمايند و پس از عمل کميسيون بايد کار بين دولتين ختم شود وليکن مناسب آنست در موقعي که مذاکرات نزديک به اختتام است نتيجه را به اطلاع دولت برسانيد که اگر اميد به حصول مقصود ما قوي باشد بلکه دولت افغانستان را وادار کنيم تا به نمايندگان طرفين اختيار براي قطع عمل داده شود.3

 

به دنبال ابلاغ حکم مأموريت، محمدابراهيم خان علم در رأس هيأت ايراني با نمايندگان افغانستان در جلسات متعدد گرد هم آمدند و مذاکرات دو طرف درباره چگونگي تقسيم آب هيرمند مدتي ادامه يافت. اما به‌رغم گفت وگوهاي طولاني طرفين، توافق لازم به دست نيامد و مأموريت محمدابراهيم خان علم در اين‌باره با ناکامي روبرو شد.

 

از اقدامات عمراني محمدابراهيم علم در بيرجند تلاش براي ايجاد شبکه‌هاي آب‌رساني به شيوه بهداشتي و استفاده از لوله‌کشي آب بود. از ديگر اقدامات محمدابراهيم خان علم در بيرجند بناي مدارسي بود که تحت عنوان «شوکتيه» معروف شدند. اولين نمونه از اين مدارس در سال 1326ق/1287ش توسط شوکت‌الملک حکمران قاينات در بيرجند افتتاح و به بهره‌برداري رسيد. شوکت‌الملک معلميني را براي تدريس در اين مدرسه استخدام نمود و همچنين جهت تشويق مردم براي فرستادن فرزندانشان به مدرسه شوکتيه براي محصلين آن مقرري تعيين کرد. وي از بزرگان و معاريف شهر دعوت کرد تا فرزندانشان را براي تحصيل به اين مرکز آموزشي بفرستند. از جمله شاگردان اين مدرسه ذبيح‌الله ناصح بود که خود از آنجا فارغ‌التحصيل شد و در همان‌جا به مقام مدرسي رسيد و بعدها نيابت رياست اين مدرسه را نيز عهده‌دار شد. از جمله افراد سرشناس که به دعوت شوکت‌الملک از مدرسه شوکتيه بيرجند بازديد کردند مي‌توان از علي‌اصغر حکمت نام برد. از مدرسه شوکتيه تعداد زيادي فارغ‌التحصيل شدند و بعضاً به مدارج بالاي سياسي نيز دست يافتند. به دليل سلطه فرهنگي خاندان علم بر اين مدرسه، برخي از فارغ‌التحصيلان آن نيز بعدها از مبلغان و مداحان اين خاندان شدند. از جمله اين افراد مي‌توان از محمدعلي منصف نام برد. با تمام اين احوال و به‌رغم تبليغات ويژهاي که در اين مرکز آموزشي به نفع خاندان علم صورت مي‌گرفت اين اقدام شوکت‌الملک را بايد در ارتقاي سطح علمي و فرهنگي منطقه بيرجند مؤثر دانست.

 

محمدابراهيم خان علم به رغم اين که  سالي يکي دو بار براي انجام برخي مشورتها به تهران مي‌رفت اما تا سال 1314ش/1935م اقامتگاه دايمي وي شهر بيرجند بود، تا اين که در همين سال بنا به دستور رضاشاه براي مشارکت بيشتر در امور سياسي، اداري کشور براي هميشه عازم تهران شد.

 

فراخواني افرادي مانند محمدابراهيم علم به تهران بيشتر از روي نياز به تجربيات سياسي آنها صورت مي‌گرفت. به ويژه اين که در اين سالها رضاشاه برخي اصلاحات روبنايي را آغاز کرده بود، که براي اجرا و پياده کردن اين برنامه‌ها نيازمند مشاورين کارکشته و مورد اعتماد بود. از جمله اقدام رضاشاه در اوايل ورود محمدابراهيم خان علم به تهران، قضيه کشف حجاب بود. منابع اين دوره حاکي از مشارکت و همياري اثربخش محمدابراهيم خان علم در اين‌باره است. محمدابراهيم خان ابتدا اين برنامه را از اهل منزل خود شروع کرد و دختران خود را کشف حجاب نمود. عکسهايي که از اعضاي خانواده‌ وي‌ در دست‌ است آنها را در مجالس عمومي و انظار جامعه بي‌حجاب نشان مي‌دهد.

 

بدين‌ترتيب از زمان ورود محمدابراهيم خان علم به تهران (1314ش/1935م) دوره جديدي از فعاليتهاي سياسي وي در مرکز آغاز مي‌شود که تا زمان سقوط رضاشاه تداوم دارد.

 

از هنگام ورود به تهران تا سال 1316ش/1937م به نظر نمي‌رسد که محمدابراهيم خان علم هيچ‌گونه شغل رسمي مهمي داشته باشد. بنابراين، از وجود وي در طي اين دو سال بيشتر در مشاورتهاي خصوصي استفاده مي‌شد. در سال 1316ش/1937م به دليل مشکلاتي که در امور ايالت فارس پديد آمده بود و استاندار پيشين اين ايالت، يعني ابوالفتح ميرزا دولتشاهي قادر به حل آن معضلات نشده بود رضاشاه تصميم گرفت فرد مستعدتري را براي منصب استانداري فارس اعزام کند. پس از تبعاتي چند که از سوي محمود جم نخست‌وزير وقت به عمل آمد، محمدابراهيم علم براي اين مأموريت مفيد تشخيص داده شد و رضاشاه نيز بر اين تصميم صحه گذاشت.

 

وزارت داخله در آن زمان که برعهده محمود جم رياست‌الوزراء بود، حکم زير را در تاريخ 11 شهريور 1316/1937م خطاب به محمدابراهيم علم چنين صادر کرد: «جناب آقاي محمدابراهيم علم ـ برحسب امر اعليحضرت همايون شاهنشاهي، جنابعالي به سمت ايالت فارس منصوب شده‌ايد. فرمان شاهانه نيز شرف صدور مي‌باشد و ابلاغ خواهد شد. مقرري اين مأموريت ماهي هفت هزار و پانصد ريال است که از تاريخ ورود به محل مأموريت دريافت خواهيد فرمود».4

 

مأموريت محمدابراهيم علم در مقام استانداري فارس يک سال به طول انجاميد. وي بعد از بازگشتش از فارس به سمت وزير پست و تلگراف تعيين شد. وزارت وي تا پايان عمر کابينه محمود جم ادامه يافت. محمدابراهيم علم پس از آن تا پايان عمر سياسي رضاشاه سه بار ديگر به عضويت کابينه درآمد. دومين دوره عضويت وي، در دولت احمد متين‌دفتري بود که در سوم آبان 1318/1939م تشکيل شد. سومين بار در کابينه علي منصور به وزارت رسيد. و آخرين دوره در کابينه محمدعلي فروغي بود که در اين کابينه هم محمدابراهيم علم وزير پست و تلگراف و تلفن بود. عمر اين کابينه بسيار کوتاه بود. محمدعلي فروغي کابينه‌اش را در 5 شهريور 1320/1941م تشکيل داد و در تاريخ 6 شهريور 1320/1941م به مجلس شوراي ملي معرفي کرد. تشکيل اين کابينه همزمان با تهاجم ارتش متفقين به ايران بود. متفقين در سوم شهريور همان سال از شمال و جنوب وارد کشور شدند. کابينه‌ي محمدعلي فروغي در 25 شهريور همان سال، که همزمان با استعفاي رضاشاه از سلطنت بود، سقوط کرد و بدين‌ترتيب آخرين دوره وزارت محمدابراهيم علم پايان يافت.

 

تصدي محمدابراهيم علم در مقام وزير پست و تلگراف و تلفن در چهار کابينه آخر سلطنت رضاشاه او را در موقعيت ويژه‌اي قرار مي‌داد تا بتواند از منابع مختلف خبري اطلاعات لازم را کسب کند.

 

محمدابراهيم علم طي هفت سالي که از هنگام ورودش به تهران از سال 1314ش/1935م تا سال 1321ش/1942م طول کشيد مکاتبات فراواني با فرزندش اسدالله علم و ديگر متنفذان محلي قاينات انجام مي‌داد. و مسائل مختلف سياسي، اجتماعي را که در پايتخت در جريان بود براي آنها ارسال مي‌کرد. محمدابراهيم علم از هنگام خروجش از قاينات در سال 1314ش/1935م، اداره تمام املاک و مستغلات و ديگر داراييهاي خود را به فرزندش اسدالله علم سپرده بود. وي همچنين وکالت کليه عمليات بانکي و پولي خود را به اسدالله علم داده بود تا به هر شکلي که صلاح مي‌داند به حل و فصل امور مالي وي بپردازد.5

 

بعد از حمله متفقين به ايران، رضاشاه موقعيت خود را سخت متزلزل ديد و سقوط خود را حتمي دانست. از اين رو دست به التجا برداشت و از دوستان بومي انگلستان خواست تا از اين کشور تقاض کنند از تنبيه سخت او دست بردارد. نويسنده کتاب امير قاين به‌طور ضمني به اين موضوع اشاره کرده و مي‌نويسد:

 

... چنين وضعي براي شاهنشاه فقيد ]رضاشاه[ ... غيرقابل تحمل بود ... بالاخره درصدد مشورت با بعضي از وزراء و زعماي قوم برآمد. از جمله کساني که به مشورت خصوصي خود دعوت نمود مرحوم امير ]محمدابراهيم علم[ و مرحوم قوام‌الملک شيرازي بود. امير در جواب شاهنشاه فقيد که استعلام فرمودند تکليف چيست به عرض رسانيد در اين جريان با استنباطي که از راديوهاي خارجي دارم متفقين سرسازش با اعليحضرت ندارند. چنانچه سلطنت والا حضرت ولايتعهد تسجيل و تأمين گردد شايد صلاح در اين باشد که اعليحضرت به نفع والاحضرت همايون استعفا بفرمايند.6

 

صفحه 2 

  




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org