استقلال
يکي ديگر از شعارهاي اصلي مردم مخالفت با وابستگي رژيم شاه به غرب و به ويژه آمريکا بود. ريچارد کاتم در رابطه مقابله مردم با آمريکا و مخالفت با آن معتقد است: در دوران انقلاب و شرايط تاريخي بعد از آن، شعار «مرگ بر امريکا» به عنوان دومين شعار عمومي مورد حمايت مردم ايران بوده است. اين عبارت، عمدتاً بعد از شعار الله اکبر مورد استفاده قرار گرفته است. 41 بر اين اساس يکي از اهداف اصلي مبارزه بعد از شاه، آمريکا بود و مردم اين دو را با هم سرچشمه فساد و منشأ همه مشکلات کشور ميدانستند. مردم ميدانستند که استبداد شاه و سرکوب مردم توسط وي به پشتوانه حمايت آمريکا انجام ميشود. پروفسور روحالله رمضاني در باره مخالفت مردم با آمريکا و توجه به استقلال کشور معتقد است «وقوع انقلاب ايران در سال 1357 به همان اندازه که مبين مخالفت تمامي ملت ايران با سياستهاي داخلي شاه بود، نشان از ناخرسندي از سياست خارجي او هم داشت. محور حمله مخالفان شاه به سياست خارجي او را انتقاد از اتحاد عملي او با ايالات متحده تشکيل ميداد و از همين رو به او لقب ‘شاه آمريکايي’ داده بودند». 42 با استنباط از شعارهاي مردم در جريان انقلاب ميتوان فهميد نظام سياسي مطلوب و آرماني آنها نظامي بود که استقلال کشور را به ارمغان آورد و بدون اينکه به قدرتهاي خارجي وابستگي داشته باشد سياستهاي خود را به صورت مستقل و بر اساس منافع ملت در راستاي منافع ملي قرار دهد. به همين دليل يکي از شعارهاي اصلي مردم «استقلال» بود و در اين راستا شعارهايي بر ضد آمريکا، شوروي، انگليس و حاميان داخلي آنها مثل شاه، حزب توده و... ميدادند.
مرگ بر استعمارگران آمريکا
مرگ بر غارتگران آمريکا
نابود باد سلطه امپرياليسم آمريکا
آمريکايي برو خانهات
دست خونين آمريکا از ايران خالي
استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي
سازمان سيا، مستشار آمريکا، گمشو از ايران
مرگ بر امپرياليسم آمريکا و سوسيال امپرياليزم شوروي و عاملان رژيم شاه و حزب توده
به دوستان استعمارگر شرق و غرب، احتياج نداريم
نه آمريکا، نه روسيه، ايراني متکي به خود
ملت ايران در زمين شخم شده انقلاب، بذر شرقي يا غربي نخواهد کاشت
نه آمريکا، نه شوروي، مرگ بر رژيم پهلوي
مرگ بر امپرياليسم، کمونيسم، صهيونيسم
انقلاب اصيل مذهبي ملت ايران، احتياج به اتحاد با کمونيستها ندارد
اين شاه آمريکايي، اعدام بايد گردد جمهوري اسلامي، ايجاد بايد گردد 43
آزادي
نفرت مردم ايران از شاه و مبارزه خونين آنها در سال 1979-1978 عليه دولت او نشاندهنده سرکوبي است که در اواخر دهه 1970ــ اگرنگوييم پيش از آن ــ از تمامي محدوديتهاي معقول فراتر رفته بود. 44 از اينرو تمام مخالفان رژيم پهلوي در سال 1978 موجي از مبارزات آزاديخواهي را به رهبري روحانيت آغاز کردند. خواسته آنان در شعارهاي آزادي و استقلال از سلطه امريکا نمايان بود که روحانيون جمهوري اسلامي را نيز به آن افزودند. 45
آزادي از نظر انقلابيون آن زمان، رهايي از سلطنت استبدادي و حق حاکميت بر سرنوشت خويش است. برخي از اين شعارها گاهي با اسطورهسازي، ضمن يادآوري نهضت امام حسين (ع) مردم را دعوت به پيروي از رهبر آزادگان جهان براي کسب آزادي ميکند و گاهي نيز در فضاي آزادي به ياد شهدا از تلاش آنان براي کسب آزادي تجليل ميکند. 46
آزادي آزادي اين است شعار ملي
آزادي تنها آرزوي من است پيروزي عاقبت مال من است
مکتب خميني مکتب آزادگي است هدف از نهضتش رهايي از بردگي است
زير بار ستم نميکنيم زندگي زيرورو ميکنيم سلطنت پهلوي
بهترين عبادت نزد خدا مرگ بر شاه
نهال آزادي را با خون خود آبياري کن
مکتب توحيد، مکتب استقلال، آزادي است
درود بر شهيدان راه آزادي
مردم ميدانستند که شاه و حکومت شاهنشاهي مخالف آزادي مردم است. همچنين ميدانستند که همه امتيازاتي را که شاه در اثر مبارزه مردم به آنها داده بود؛ ازجمله برکناري مقامات عالي رتبه بدنام، اعتراف شاه به اشتباهاتي که در سالهاي گذشته انجام شده بود، آزادي زندانيان سياسي، آزادي بيان، آزادي روزنامهها و... موقتي است و شاه در موقعيت مناسب همان شيوه ديکتاتوري و اختناق و فساد سابق را از سر خواهد گرفت. بنابراين هدف مردم بر محو کامل شاه و رژيم شاهنشاهي قرار گرفت. آنها همه آمال و آرزوهاي خود را جمهوري اسلامي قرار داده بودند.
اي شاه ملت از تو بيزار است
آزادي نهايي، جمهوري اسلامي پيروزي نهايي، اخراج آمريکايي
پشت زمستان غم، بهار آزادي است مرگ بر شاه مرگ بر شاه
استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي
در راه آزادي سرنگون ميکنيم سلسله پهلوي
سلطنت مصيبتي طاغوتي که از طرف امپرياليسم آمريکا به شخص شاه واگذار شده
اين شعار اشاره به اصل 35 متمم قانون اساسي مشروطه دارد که در آن گفته شده است «سلطنت موهبتي است الهي که از طرف مردم به شخص شاه واگذار شده است». مردم براي اعلام انزجار از حکومت شاه آن را مصيبتي دانستهاند که از طرف آمريکا بر آنها تحميل شده است. بنابراين شعار نهايي آنها اين بود: «بگو مرگ بر شاه»، انگار مردم قدرت مرگبار وحدت کلام را ميدانستند که در تظاهرات خود کلمه بگو «مرگ برشاه»را به عنوان کليد تظاهرات انتخاب کرده بودند. اين به معناي اعلام فرسودگي و فرتوتي رژيم و جامعه بود. فقط عدهاي به عده ديگر ميگفتند: بگو يعني اعلام کن که اين جامعهاي که ما پشت سر گذاشتيم به پايان خود رسيده است. بگو که ما يک مرحله از زندگي خود را پشت سر گذاشتيم». 47 هدف نهايي آنها از براندازي رژيم پهلوي «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بود.
نتيجهگيري
در اين مقاله سعي کرديم با بررسي اهداف و َآرمانهاي رهبران، گروهها و مردم انقلابي از طريق «شعارهاي انقلابي» به اهداف انقلاب 1357 ايران، اهداف، خواستهها و کمال مطلوبهاي انقلابيون براي حکومت آينده، پي ببريم. و به اين نتيجه رسيديم که رهبري انقلاب، در شخص حضرت امام خميني (ره) خلاصه مي شد و همه افراد، گروهها و مردم رهبري ايشان را پذيرفته بودند و ديديم که حضرت امام خميني (ره) خواستار ايجاد حکومتي اسلامي مبتني بر احکام الهي و در جهت خواست و رضايت مردم بودند. بعد از آن با بررسي نظرات محققان به اين نتيجه رسيديم که گروه اصلي سازماندهنده مردم جهت مبارزه با رژيم شاه و براندازي آن، گروه مذهبي بود که با استفاده از مفاهيم و مضامين اسلامي، ايدئولوژي در دسترس و شبکه مساجد و مبلغان مذهبي به بسيج مردم پرداخت.
در نهايت با بررسي «شعارهاي» مردم انقلابي، که هم نشاندهنده خواسته رهبري، گروه سازماندهنده و مردم انقلابي است و هم نشاندهنده ماهيت انقلاب، به اين نتيجه رسيديم که مردم ايران علاوه بر نفي رژيم شاه و مظاهرش، خواستار ايجاد حکومت اسلامي به رهبري حضرت امام خميني، استقلال کشور از قدرتهاي خارجي و آزادي از استبداد و استثمار بودند.
وقوع انقلاب ايران در سال 1357 به همان اندازه که مبين مخالفت تمامي ملت ايران با سياستهاي داخلي شاه بود، نشان از ناخرسندي از سياست خارجي او هم داشت. محور حمله مخالفان شاه به سياست خارجي او را انتقاد از اتحاد عملي او با ايالات متحده تشکيل ميداد و از همين رو به او لقب «شاه آمريکايي» داده بودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدحسين پناهي، جامعهشناسي شعارهاي انقلاب اسلامي ايران (تهران، انديشه معاصر، 1382)، ص 49 .
2. همان، ص 185 .
3. مرکز اسناد انقلاب اسلامي، فرهنگ شعارهاي انقلاب اسلامي (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1379)، ص 185 .
4. نورالدين بزرگمهر، در بهار آزادي جاي شهدا خالي (تهران، بي انتشار، فروردين 1358)، ص 1 .
5. پناهي، ص 187 .
6. عليرضا شجاعي زند، برهه انقلاب در ايران (تهران، چاپ و نشر عروج، چاپ دوم، 1385)، ص 125 .
7. البته همان اشتباه غربيها در دست کم گرفتن رهبري مذهب در وقوع انقلاب باعث اين ناشناسي حضرت امام براي آنهاست و الّا امام خميني (ره) مبارزات ضد رژيم خود را از سال 1341 شروع کرده بودند و همه مردم آن را به عنوان رهبر انقلاب ميشناختند.
8. ژان پير ديگارد، رهيافتهاي مردم شناسانه از انقلاب ايران، مجموعه مقالات انديشمندان علوم اجتماعي و انقلاب اسلامي، مترجم محمدباقر خرمشاد (تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1384)، ص 115.
9. سايروس ونس، زبيگنيو برژينسکي، توطئه در ايران دو برداشت از يک متن، مترجم محمود شرقي (تهران، انتشارات هفته، 1368)، ص 23-24 .
10. اسکاچپول، ص 189.
11. مهدي رهبري، درآمدي بر جامعهشناسي انقلاب اسلامي ايران (بابلسر، دانشگاه مازندران، 1384)، ص 76 .
12. برگرفته از کتاب «انقلاب» شعارهاي انقلاب اسلامي: علي کمالي، (تهران، مؤسسه مسعود، 1358).
13. روحالله موسوي خميني (ره)، ولايت فقيه (تهران، بي انتشار، 1358)، ص 48 .
14. منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي (تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1365)، ص 137 .
15. شجاعي زند، ص 129 .
16. حضرت امام در کتاب کشفالاسرار که در سال 1323 در پاسخ به کتاب اسرار هزار ساله حکميزاده نوشتند. بر ضرورت اجراي احکام اسلامي در جامعه تأکيد فرمودند. هر چند که بنابه شرايط و مقتضيات آن زمان از تشکيل حکومت اسلامي به رهبري ولي فقيه به طور مشخص بحث نکرده بودند.
17. ميشل فوکو، انبار باروتي به نام اسلام، مجموعه مقالات انديشمندان علوم اجتماعي و انقلاب اسلامي، ص 30 .
18. همان.
19. جف هينس، مترجم داوود کياني، دين، جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي، 1381، ص 164 .
20. سميح فارسون. مهرداد مشايخي. فرهنگ سياسي در جمهوري اسلامي ايران، ترجمه معصومه خالقي (تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1387)، ص 21 .
21. تأکيد از ماست.
22. منصور معدل، طبقه، سياست و ايدئولوژي در ايران، ترجمه دکتر محمدسالار کسرايي (تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1382)، ص 181 .
23. ليلي عشقي، زماني غير زمانها، مجموعه مقالات انديشمندان علوم اجتماعي و انقلاب و انقلاب اسلامي، ص 34 .
24. فرخ مشيري، دولت و انقلاب اجتماعي در ايران، ترجمه علي مرشدي راد (تهران، قصيده سرا، 1384)، ص 160 .
25. ليلي عشقي، زماني غير زمانها (امام، شيعه و ايران)، مترجم احمد نقيبزاده (تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1379)، ص 122 .
26. ژان پير ديگار. برنارد هوکارد، يان ريشار. ايران در قرن بيستم، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوي (تهران، نشر البرز، چاپ دوم، 1378)، ص 210 .
27. محسن ميلاني، شکلگيري انقلاب اسلامي، ترجمه مجتبي عطارزاده، تهران، گام نو، چاپ پنجم، 1387، ص 16 .
28. رابين رايت، آخرين انقلاب بزرگ، مترجم احمد تدين (تهران، خدمات فرهنگي رسا، 1382)، ص 32-31 .
29. معدل، ص 174 .
30. يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدي، محمد ابراهيم و فتاحي (تهران، نشر ني، 1377)، ص 654 .
31. اوليويه روا، تشيع و انقلاب، مجموعه مقالات انديشمندان علوم اجتماعي و انقلاب اسلامي ايران، ص 129 .
32. تدا اسکاچپول، "حکومت تحصيلدار واسلام شيعه در ايران"، رهيافتهاي نظري بر انقلاب (مجموعه مقالات)، عبدالوهاب فراتي (قم، انتشارات معارف، 1379)، ص 206 .
33. ريمون آرون، پيامبر بي سلاح، ص 26 .
34. معدل، ص 184 .
35. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، (معاونت پژوهش، تدوين و تنقيح قوانين و مقررات رياست جمهوري، چاپ ششم، 1380)، مقدمه: ص 47 .
36. فوکو، ص 32 .
37. فارسون، مشايخي، ص 21 .
38. مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 132 .
39. معدل، ص 183 .
40. اکبر خليلي، گام به گام با انقلاب (تهران، سروش، چاپ دوم، 1382)، جلد اول، ص 12 .
41. ابراهيم متقي. تأثير تحريمهاي اقتصادي آمريکا بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، فصلنامه علوم سياسي، سال نهم، شماره 9 تابستان 1379، ص 46 .
42. روحالله رمضاني، چارچوب تحليلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، ترجمه عليرضا طيب (تهران، نشر ني، چاپ پنجم، 1386)، ص 58 .
43. نگاه کنيد به انقلاب، فرهنگ شعارهاي انقلاب اسلامي، در بهار آزادي جاي شهدا خالي.
44. مشيري، ص 61 .
45. فارسون، مشايخي، ص 21 .
46. مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 140 .
47. عشقي، ص 124 .