زنان در سفرنامهها
ملاقات با مهدعليا
فاطمه معزي
ماري شيل همسر وزير مختار انگليس در اوايل دوره سلطنت ناصرالدين شاه است که خاطرات دوران اقامت خود در ايران را گردآوري کرده است. او در اين خاطرات با دقت فراوان به جزئيات زندگي ايرانيها پرداخته و با توجه به مقام خود فرصت راه يافتن به اندرون را نيز داشته خواننده را با جزئيات اندرون نيز آشنا ميکند. در اين شماره به ملاقات ليدي شيل با ملک جهان خانم مهدعليا ميپردازيم :
12 ژانويه 1850ـ ماه عزاداري به پايان رسيد و من خود را براي اداي احترام و ملاقات با سرکار مادر شاه آماده کردم. اين خانم، در عوض همسر شاه مهمترين موقعيت را در دربار داراست و اين مقام، کاملا مورد قبول همه زنهاي درباري قرار دارد. همسران شاه معمولاً قدرتي ندارند و به هيچ شمرده ميشوند، مگر در يک مواقع استثنايي مثل تاجالدوله در زمان سلطنت فتحعلي شاه که از يک مکان محقرانه به جايگاهي رفيع رسيد و قدرت فراواني کسب نمود.
روزي که خانم براي ملاقات من تعيين نمود، عده زيادي خدم و حشم درباري با يک تخت روان پر زرق و برق فرستاده شدند تا مرا به قصر ببرند. (خانم همان نامي است که شاه به مادرش اطلاق ميکند). اين گروه، همراه با نوکران من، به زحمت زياد تخت روان مرا از ميان بازار تنگ با داد و فرياد فراوان و برگرداندن روي مردها به سمت ديوار، تا در کوچک مدخل قصر حمل کردند. در آنجا من از تخت روان پياده شدم و چون نوکران اجازه ورود نداشتند به همراه خدمتکارم از يک دالان تنگ و خفقانآور عبور کرديم و به قصري با شکوه رسيديم که يک استخر بزرگ در وسط محوطه آن قرار داشت و از گوشه و کنار عمارت، زنهاي متعدد سر بيرون آورده و با کنجکاوي به خانم انگليسي نظر دوخته بودند.
ليدي شيل بعد از توضيحات ديگر در خصوص مسير خود به مهدعليا ميرسد:
پس از چند دقيقه يک مستخدمه سياه وارد اتاق شد و خبر داد که خانم منتظر است و من ميتوانم افتخار حضور پيدا کنم و سپس ما را به اتاق ديگري راهنمايي کرد. مادر شاه روي صندلي در پشت ميزي نشسته بود که روي آن پارچه قلمکار زبر و بي حاشيهاي گسترده بود و... خانم مقدار زيادي حرفهاي دوستانه به من تحويل داد که پر از جملات تعارفآميز مخصوص ايرانيها بود از جمله آرزو کرد که هميشه دماغ من چاق باشد و قلب من هيچ وقت نازک نشود... .
مادر شاه زن زيبايي است که به زحمت سي ساله به نظر ميرسد، در حالي که سن واقعي او بايد اقلا چهل سال باشد. او خيلي باهوش است و در اغلب امور مملکتي دخالت دارد و در ضمن اداره امور اندرون شاه نيز به عهده اوست... .
مادر شاه لباس مجللي در برداشت شليته زربفتي پوشيده بود که اين شليتههاي ايراني ــ همانطور که قبلاً گفتم ــ خيلي گشاد هستند و هر لنگهشان حتي از دامنهاي اروپايي نيز فراختر است... لبه شليته مادر شاه با يک رديف مرواريد نصب شده در روي گلابتون، تزيين گرديده بود ... روي سرش نيز يک روسري شال انداخته بود که در زير چانه به وسيله سنجاق به هم متصل ميشد و روي اين شال رشتههايي از مرواريد درشت و قطعاتي از الماس نصب بود. موهايش را از پشت جمع کرده بود و از زير شال بيرون انداخته بود... چند النگوي بسيار قشنگ به دستها و چند رديف گلوبند قيمتي نيز به گردن داشت. کفشي به پا نداشت ولي پاهايش را يک جفت جوراب اعلاي کشميري پوشانده بود و نوک انگشتان دستش را با حنا قرمز کرده و لبه داخلي پلک چشمانش را سرمه ماليده بود. با اينکه تمام خانواده قاجار طبيعتاً ابروهاي کماني دارند ولي زنها به اين قانع نيستند و با کشيدن وسمه به ابروها قطر آنها را دو برابر ميکنند. گونههاي مادر شاه هم کاملاً سرخ شده بود که اين يک رسم تغييرناپذير در بين تمام زنهاي ايراني است.
مادر شاه از من سؤالات متعددي درباره ملکه انلگيس نمود و از جمله ميخواست بداند که او چگونه لباس ميپوشد و چند پسر دارد. ميگفت که به نظرش آدمي خوشبختتر از علياحضرت ملکه انگليس در دنيا وجود ندارد چون خانوادهاي صميمي، شوهري فداکار و قدرتي فراوان دارد. او از من خواست که چگونگي انجام مراسم و تشريفات پذيرايي در انگلستان را برايش توصيف کنم و تصويري از ملکه را به او نشان دهم، ولي من از اينکه تصويري از ملکه را به همراه نداشتم خيلي متاسف شدم. مادر شاه در ضمن در مورد وضع تئاتر در انگلستان نيز خيلي کنجکاوي ميکرد. 1
|
زنان در کجاوه و در سفر به روايت ليدي شيل
|
|
|
زنان درباري به روايت ليدي شيل
|
_________________________________
1. خاطرات ليدي شيل، ترجمه: حسين ابوترابيان، تهران، نشر نو، 1362، ص 71-74 .