|
ــ با گذشت 50 سال از واقعه 28 مرداد 1332 و سقوط دولت
دكتر مصدق به نظر ميرسد هنوز در بعضي از محافل علمي،
داوري منصفانهاي در مورد دوران ملي شدن صنعت نفت صورت
نميگيرد. بعضي دكتر مصدق را همچون ابليس ميدانند و
شماري ديگر او را همچون قديس ميستايند. شما شخصيت
دكتر مصدق را چگونه ميشناسيد؟
ــ زمان ملي شدن نفت و در تمام مدت نخستوزيري دكتر
مصدق من خيلي در مسائل سياسي وارد نبودم. به عبارت
ديگر پست سياسي نداشتم ولي در مطالعاتي كه بعداً داشتم
و اطلاع پيدا كردم تصور ميكنم دكتر مصدق با توجه به
سخنرانيهايي كه ميكرد و گزارشهايي كه به شوراي امنيت
و دادگاه بينالمللي لاهه داد پيدا بود در پي فرصتي
است كه دست خارجي و اجنبي را از ايران قطع كند. او به
شدت از نفوذ شركت نفت و مظالم
انگليسيها در ايران شكايت
داشت و ميدانست كه شركت نفت عامل اجراي سياست
انگلستان در سراسر ايران است. مسائل مالي و اقتصادي
امتياز نفت فقط يك جنبه كوچك بود و هرگز مصالحهاي در
موضع نفت به درد دل او پاسخ نميداد. دشمني او با
انگلستان ديرينه بود زيرا هيچ گونه اهانتي را تحمل
نميكرد |
. او در
برابر نفوذ خارجي در ايران روحيهاي عصيانگر داشت و لذا به
حرفهاي آنها اعتماد نميكرد. من از حرفهاي او احساس ميكنم
كه به شدت از انگليسيها عصباني بود و فكر ميكرد حالا كه
فرصتي به دست آمده بايد ريشه آنها را در ايران قطع كرد.
اينكه آيا منافع ايران در گرو كنار آمدن با انگليسيها بهتر
تأمين ميشد شبههاي است كه بعضي مطرح كردهاند ولي من كار
او را به عنوان يك احساس ملي بهتر ميپسندم. شايد دكتر
مصدق اين طور فكر ميكرد پيشنهادات ارائه شده بالاخره
منتهي به همين چيزي ميشد كه در قرارداد كنسرسيوم صورت
گرفت هر چند كه ظواهر زيبا و نرمي داشت.
ــ عدهاي بر اين باروند كه دكتر
مصدق تحت تأثير دموكراسي آمريكايي نگاهش به دولت آمريكا به
عنوان يك كشور بيطرف كه ميتوانست نقش ميانجي را ايفاء كند
بيش از حد خوشبينانه بود. نظر شما در اين مورد چيست؟
ــ من چنين فكر نميكنم. آمريكاييها
در اوايل نهضت تا اندازهاي از دكتر مصدق حمايت كردند و
دكتر مصدق هم اين طور نشان ميداد كه نااميد نيست ولي وقتي
كه به ايران آمدند و حرفهاي خود را زدند دكتر مصدق زير بار
حرف آنان نرفت و حتي نماينده آمريكا كه با مصدق ملاقات
كرده بود از او عصباني بود كه چرا حرف او را قبول نميكند.
شايد دكتر مصدق در ابتداي كار نسبت به نقش آمريكاييها تا
حدي خوشبين بود ولي بعداً خودش صريحاً گفت : آمريكاييها به
ما كمك چنداني نكردند. فقط دو هليكوپتر براي پخش د.د.ت در
ايران فرستادند. اين تنها كمك آمريكاييها بود كه به ايران
كردند. بدون شك هيچ وقت مصدق دل به آمريكاييها نداده بود.
من فكر ميكنم بزرگترين گناه از شاه بود كه ناجوانمردانه
با دولت دكتر مصدق مبارزه كرد و دست به دشمن داد تا دولت
ملي مصدق را ساقط كند.
ــ عمده ايراداتي كه مخالفان دكتر
مصدق به او ميگيرند يكي موضوع لايحه اختيارات و دو ديگر
برگزاري رفراندوم و تعطيلي مجلس هفتم است. البته افرادي
مانند دكتر صديقي، عبدالله معظمي و خليل ملكي هم كه از
طرفداران و نزديكا ن دكتر مصدق بودند با تعطيلي مجلس موافق
نبودند. شما چه نظري داريد؟
ــ واقعش اين است كه در نحوه اداره
كشور اختلافاتي وجود داشت. گرفتن لايحه اختيارات در مرحله
اول و دوم با موافقت مجلس بود و نمايندگان خودشان اين حق
را به دولت تفويض كردند. در مرتبه دوم هم اكثريت نمايندگان
با تمديد لايحه اختيارات موافقت كردند. آيتالله كاشاني
اگرچه موافق نبود ولي پس از مذاكره دكتر مصدق با او اين
موضوع هم رفع شد و با هم توافق كردند. در مورد تعطيلي مجلس
و برگزاري رفراندوم من جهت اصلي اين كار را نفهميدم و
جوابي براي آن ندارم. گفته ميشد كه مجلس مخالف دكتر مصدق
است در حالي كه به نظر من تعداد زيادي از نمايندگان طرفدار
دولت مصدق بودند. من نفي نميكنم كه مصدق تاحدي لجبازي
داشت. شايد اين طور بوده باشد. بعيد نيست، ولي فكر ميكنم
آيتالله كاشاني كمي فريب زاهدي را خورد براي اينكه فرداي
روزي كه دكتر مصدق ساقط شد، ايشان در مصاحبهاي گفت : ما
پيروز شديم ، ما پيروز شديم. خب اين حرف آيتالله كاشاني
بود. من هيچ وقت اين حرف را يادم نميرود.
شما بايد فضاي آن روز كشور را به
ياد بياوريد. چه وضعيتي براي دولت مصدق به وجود آورده
بودند كه براي من هيچ قابل توضيح نيست. چه عرض كنم! در
واقعه نهم اسفند حاج آقا بهاءالدين نوري، آيتالله حاج
ميرزاعبدالله چهلستوني و آيتالله سيدمحمد بهبهاني
مقابل خانه
شاه روي دست مردم به شاه ميگفتند از كشور نرو و از اين
قبيل حرفها كه مطالب و عكسها در روزنامههاي آن زمان منعكس
است. چه عرض كنم!
ــ در مورد موضع آيتاللهالعظمي
بروجردي و ديگر
روحانيون نسبت به نخستوزيري دكتر مصدق و
واقعه 28 مرداد چه مشاهداتي داريد؟
ــ عرض كنم آيتالله بروجردي با دكتر
مصدق هماهنگ بود و خودش يك جا در مورد واقعهاي كه در قم
رخ داده بود [انتصاب نايبالتوليه حضرت معصومه (س)] گفته
بود رئيس دولت در اين مورد با من تماس گرفته و اين نشان
ميداد كه با نخستوزير هماهنگ است، ولي امثال آقاي
بهبهاني تقريباً از اول با دكتر مصدق مخالف بودند. در
روزهاي پاياني مرداد 1332 برحسب اتفاق من بايد به قم
ميرفتم، در قم بودم كه فهميدم شبها عدهاي (مردم خيال
ميكردند تودهاي هستند) اعلاميههايي خطرناك در منزل
آقايان علما پخش ميكنند. در اعلاميهها به روحانيون اعلام
خطر شده بود و نوشته بودند كه همين فردا همه شما را به دار
ميآويزيم و از اين قبيل حرفها. اين اعلاميهها را از منزل
آيتالله بروجردي بگيريد تا منزل ديگر علما پخش كرده
بودند. حالا اين چه بازي بود نميدانم ولي چيزي بود كه من
خودم ديدم. به همين جهت وقتي كه مصدق سقوط كرد روحانيون به
شدت ابراز خوشحالي ميكردند. آن روزها من قم بودم، يادم
هست به عيادت يكي از روحانيون معمر كه به شدت بيمار بود
رفته بودم؛ در آن حالت بيماري اظهار خوشحالي ميكرد و از
اينكه شنيده بود فاطمي دستگير شده و بلاهايي هم به سرش
آوردهاند خيلي شادمان بود. يك چنين جو مسمومي در مورد
دولت مصدق در قم ايجاد كرده بودند. روزي در قم به حمام
رفتم، شنيدم كه دلاك به رفقاي خود ميگفت : آقا نخود
كيلويي 17 ريال بود و حالا 18 ريال شده يعني يك قران گران
شده بود و از اين حرفها. من فهميدم كه يك دستي به شدت
مشغول تبليغات و فعاليت عليه دكتر مصدق است. از سوي ديگر
دكتر مصدق از سوي نزديكان و همراهانش هم مورد كم لطفي و
بي مهري واقع شده بود. در يكي از جلسات محاكمه
ايشان اين مطلب به خوبي منعكس شده كه در يكي از آن روزها
كه كودتا صورت گرفت دكتر مصدق از حوالي ظهر تا شب سعي كرد
با سرتيپ رياحي تماس بگيرد اما نتوانست او را پيدا كند.
ساعت 9 شب بالاخره آقاي رياحي به مصدق تلفن زد و پرسيد
كاري داشتيد؟ آن زمان كه كار تقريباً تمام شده بود. دكتر
مصدق از او پرسيد مگر من دستور نداده بودم يك تانك سر
خيابان بگذاريد؟ چرا تانك را برداشتيد؟ نخستوزير از زمان
كودتاي اول در 25 مرداد دستور داده بود يك تانك سر خياباني
كه به منزل او منتهي ميشود بگذارند تا جلو هر حمله و هجوم
احتمالي گرفته شود. رياحي جواب داد : ديديم لازم نيست آن
را برداشتيم. اين چيزهايي است كه من ديدم و شنيدم و اطلاع
دارم. من از اين واقعه خيلي متأثر شدم. به خصوص كه در قم
آن صحنهها را ديدم و متوجه شدم كه اكثر علما به اشتباه
افتاده و دشمن مصدق شدهاند چون خيال ميكردند او به
تودهايها آزادي عمل داده است. خلاصه تبليغات
ناجوانمردانهاي عليه مصدق شده بود. او مردي مسلمان،
آزادمنش و خواهان استقلال ايران از سلطه اجانب بود. |