احمد ميرفندرسكي در بيروت به تحصيل در
رشته حقوق پرداخت. پس از بازگشت به ايران، در سايه پدربزرگي
چون مشاورالممالك انصاري به وزارت امور خارجه راه يافت و در
ادامه دوم سياسي (امور مربوط به شوروي) استخدام شد و در سال
1325 به عنوان دبير دوم و دبير سوم سفارت ايران در مسكو عازم
شوروي شد. او مشاغل متعددي در وزارت خارجه برعهده داشت تا
اينكه در سال 1343 در دولت حسنعلي منصور به معاونت سياسي و
پارلماني وزارت امور خارجه منصوب شد و در اين مقام به دفاع
از لايحه مصونيت مستشاران نظامي امريكايي درايران پرداخت و
اعتقاد داشت كه بهتر است اين لايحه به مجلس ارائه نشود و فقط
اجرا گردد. او خود در اين مورد مي نويسد: "يك آقاي هرتسن بود
در آنجا كه مشاور سياسي سفارت امريكا و مأمور سيا بود ساعتها
با هم صحبت كرديم. من به او گفتم: "اين ماده واحده دردسر
ايجاد خواهد كرد. اين ظواهر كاپيتولاسيون – تكرار مي كنم
ظواهر كاپيتولاسيون- را دارد و هوچي هاي ماهر آن را مستمسك
مخالفت قرار خواهند داد. آخر اين چه كاري است. شما هر تعداد
آدمي را كه خواسته باشيد مي توانيد به عنوان كارمند فني و
اداري، نظامي و غيرنظامي، به وزارت امورخارجه معرفي كنيد.
وزارت امور خارجه نيز طبق قرارداد وين كارتهاي مصونيت براي
آنها صادر خواهد كرد. "1 ميرفندرسكي در سال 1344
به سفارت ايران در شوروي منصوب شد و تا 1350 در اين مقام
باقي ماند اما پس از گزارش هاي ساواك از ارتباط وي با
KGB به ايران
بازگردانده شد و در سمت معاونت وزارت امورخارجه به خدمت
پرداخت. در سال 1352 در جريان جنگ اعراب و اسرائيل پس از
آنكه اجازه پرواز به شش فروند هواپيماي روسي براي كمك به
اعراب در مقابل اسرائيل را داد مورد غضب شاه قرار گرفت و عزل
شد. از آن پس مدتي به تدريس در دانشگاه ملي پرداخت و با آغاز
انقلاب، در آخرين دولت رژيم پهلوي، در كابينه شاپور بختيار
به وزارت امور خارجه منصوب شد. پس از انقلاب اسلامي مدتي
بازداشت شد اما پس از مدتي كوتاه از زندان آزاد شد و به
فرانسه رفت. احمد ميرفندرسكي در سال 1383 درگذشت. ساواك در
گزارش خود در مورد او مي نويسد:
"نامبرده از كارمندان باسابقه و باتجربه
وزارت امورخارجه بوده در زمان حضورش با عوامل
KGB در ارتباط بوده
و ملاقاتهايي با سفارت شوروي داشته كه پس از تحقيق و بررسي
سفارت شوروي اين امر مشخص شده است."2
1- احمد ميرفندرسكي.
در همسايگي خرس. تهران،
پيكان، 1382. ص53.
2- بزم
اهريمن، جشنهاي دوهزار و پانصد ساله به روايت اسناد ساواك و
دربار. تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات
1378. ج3، ص116.