در سال 1317 قمري به تهران بازگشت و در
مدرسه "خان مروي" به تدريس پرداخت. پس از فوت پدر متولي مسجد
"خازن الملك3" كه در آن زمان موقعيت سياسي ويژه
اي داشت، گرديد.
در سال 1323 قمري دستور خرابي بانك روس
را (كه در جهت منافع دولت روسيه فعاليت مي كرد و سياستهاي
مغاير با اصول شرع اسلام داشت) صادر نمود و عمارت مذكور را
مردم ويران كردند.
در آستانه جنبش مشروطه خواهي در ايران
توجه وي به مسائل سياسي بيشتر شد و به جمع هواداران اصلاحات
سياسي پيوست به طوري كه پيش از صدور فرمان مشروطيت نامه اي
به مظفرالدين شاه نوشت و در آن راجع به ناتواني رجال حكومتي
براي رفع معضلات اجتماعي تذكر داد.
در جريان نهضت مشروطه، عضو مجمع روحانيون
يا همان مجلس شوراي مليون بود.
در پي وقوع جريان مسجد شاه4
با ديگر روحانيون معترض به شهرري مهاجرت كرد و در حرم مطهر
حضرت عبدالعظيم متحصن گرديد. همين امر منجر به بركناري
نامبرده از توليت مدرسه "خان مروي" و امامت مسجد "خازن
الملك" به دستور عين الدوله صدراعظم وقت گرديد. متحصنين
درخواست بازگرداندن توليت مدرسه مذكور را از مظفرالدين شاه
نمودند كه وي سرانجام مجبور به اجابت تقاضاي آنان گرديد. پس
از آن مهاجران به تهران بازگشتند و بر خواسته خود كه تأسيس
عدالتخانه بود اصرار ورزيدند. در همين رابطه شيخ مرتضي با
عين الدوله ملاقات كرد اما توافقي حاصل نشد. بنابراين علماي
تهران در سال 1324 قمري به همراهي شيخ مرتضي آشتياني به
نشانه اعتراض به قم مهاجرت كردند.
شيخ مرتضي در سال 1340 قمري پس از فتح
تهران توسط مشروطه خواهان و قبل از كودتاي سوم اسفند 1299
رضاخان، به مشهد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت و اداره حوزه
علميه را بر عهده گرفت. در سال 1304 شمسي پس از خلع احمدشاه
از سلطنت توسط مجلس شوراي ملي و واگذاري آن به رضاخان
سردارسپه، آشتياني ضمن ارسال تلگرافي به شاه خواستار توجه
بيشتر وي به امور مسلمين و روحانيون گرديد. در پي سفر رضاشاه
به تركيه و تأثيرپذيري از اقدامات مصطفي كمال آتاتورك در
مدرنيزه كردن تركيه، دستور كشف حجاب زنان و تغيير لباس مردان
و استفاده از لباس متحدالشكل صادر شد. پس از تصويب اين قانون
آشتياني تحت فشار حكومتي قرار گرفت تا از صدور جواز اجتهاد
براي طلبه ها اجتناب كند. شيخ مرتضي به همراه 7 نفر ديگر از
روحانيون مشهد تلگرافي براي رضاشاه ارسال كردند و درخواست
توقف طرح كشف حجاب را نمودند. اما پاسخ تلگراف، كشتار مردم
بي دفاع در مسجد گوهرشاد مشهد بود. پس از اين جريان آشتياني
و تعدادي از مقامات سياسي و نظامي خراسان به مذاكره با شيخ
محمدتقي بهلول، طليعه دار معترضان پرداخته و تقاضاي متفرق
ساختن جمعيت را نمودند. فعالين اصلي واقعه مذكور مغضوب
رضاشاه شدند و براي هر يك مجازاتي تعيين شد. شيخ مرتضي نيز
به تهران فرا خوانده شد و حدود 3 سال در شهرري تحت نظر
شهرباني قرار داشت.
در سال 1320 قمري با درخواست انتقال وي
به قم موافقت شد. در سال 1340 قمري به مشهد مشرف گرديد و تا
سال 1353 قمري كه به تهران آمد در آنجا سكونت داشت.
در سال 1360 قمري به كربلا رفت و به مدت
دو سال در آنجا به تدريس اشتغال ورزيد. پس از آن به مشهد
بازگشت و سرانجام در 28 آبان 1325 شمسي مصادف با 24 ذيحجه
1365 قمري در سن 85 سالگي دار فاني را وداع گفت و در صحن
مطهر امام رضا (ع) مدفون گرديد. شيخ مرتضي تأليفاتي نيز از
خود به يادگار گذاشت كه از آن جمله كتابي در باب "اجاره"
است. فرزندان ذكور شيخ مرتضي عبارتند از: آيت الله ميرزا
محمود، ميرزا ابراهيم، استاد اسماعيل و ميرزا موسي كه همه از
فرهيختگان عصر خود بودند.
1- در كتاب
فرهنگ نام آوران معاصر ايران. جلد1 صفحه 182. سال
تولد شيخ مرتضي آشتياني سال 1281 ذكر شده است.
2- رضا استادي در كتاب
چهل مقاله مي نويسد: او يك
شب پس از فوت شيخ انصاري به دنيا آمد و از اين رو او را به
احترام آن فقيه بزرگ، مرتضي ناميدند.
3- صادق حضرتي در كتاب
رجال و مشاهير آذربايجان نام
اين مسجد را مسجد مروي ذكر كرده است.
4- به دنبال فلك كردن عده اي از تجار توسط علاء الدوله حاكم
تهران به بهانه گران شدن قيمت قند، جمع كثيري از علما و تجار
در مسجد شاه اجتماع كردند.