ضياء السلطنه
نيلوفر كسري
شاه بيگم خانم يكي از دختران
فتحعليشاه از زن يهوديش، به نام مريم خانم بود. مريم خانم از زنان
آغا محمد خان قاجار بود كه به دليل زيبايي بسيار مورد توجه
فتحعليشاه و برادرش حسينقلي خان قاجار قرار گرفت و يكي از عوامل
عمده اختلاف بين آن دو گرديد. اين اختلاف در نهايت منجر به كوري و
قتل حسينقلي خان شد.1 شاه بيگم خانم ملقب به ضياء السلطنه از همان
بدو تولد نزد مهد علياي بزرگ والده فتحعليشاه بزرگ شد. رفتار و
سلوك مهد علياي بزرگ (مادر فتحعليشاه) در او تأثير فراوان گذاشت.
بعد از فوت مهد علياي بزرگ جواهرات و وسايل تجمل او به ضياء
السلطنه واگذار شد. درباره او نظريات مختلفي ابراز شده است.
اسماعيل رايين در كتاب خود مي گويد: « ضياء السلطنه زشت رو، قد
كوتاه، بد قواره و بد خوي بود. اين خانم به دليل داشتن اين خصوصيات
تا چهل و پنج سالگي شوهر نكرد، كسي حاضر نبود با وي سر كند.»2
اما گويا آقاي اسماعيل رايين در
اين نظريه خود به راه خطا رفته است. چه شيوه ازدواجهاي عصر قاجار،
به ويژه ازدواجهاي دختران شاه به ميل پسر و دختر نبوده و بيشتر به
دلايل و مقاصد سياسي انجام مي يافت، نه به دليل زيبايي، چه دختر
شاه با خود سيلي از ثروت و مكنت و امتيازات فوق العاده به خانه
داماد مي برد. از سويي ديگر مادر ضياء السلطنه به زيبايي معروف بود
و فتحعليشاه نيز از شاهان خوبروي قاجاري بود.
قدر مسلم زندگي با مادر
فتحعليشاه كه از قدرت بسيار زيادي در دربار برخوردار بوده،
تأثيراتي چشمگير در ضياء السلطنه داشته و علاوه بر اينكه خصوصيات
اخلاقي او مطبوع عامه نبوده، خود نيز به دليل داشتن قدرت بسيار
زياد در دربار فتحعليشاه، مايل به ازدواج با هر كسي نبود. وي تا
زمان فوت فتحعليشاه راضي به ازدواج نشد و پس از مرگ پدر، در سن سي
و هفت سالگي به دستور محمد شاه همسر حاجي ميرزا مسعود وزير امور
خارجه شد.
شبي كه از حرمخانه بيرون مرحوم
شاهنشاه خلد جايگاه محمد شاه به ديدن ضياء السلطنه تشريف فرما
شدند، تمام شاهزادگان تا خانه وزير آغاسي و ميرزا مهدي امام جمعه
اعلي الله مقامه براي اجراي عقد آمدند. خود ضياء السلطنه از عقب
پرده صحبت و احوالپرسي از آنها مي نمود و به حاجي ميرزا مي گفت:
چون شما از عرفان دم مي زنيد و از طرف حاجي ميرزا مسعود وكالت
داريد، وكيل من هم بايد ميرزا نصرالله صدور الممالك باشد كه سالك
طريقت است.3
ضياء السلطنه زني مدير و بادانش
و با سياست بود. او املاك زيادي داشت كه خود به تنهايي آنها را
اداره مي نمود. عضدالدوله در كتاب خود از او به عنوان يكي از
ملاكان بزرگ نام برده است. ضياء السلطنه در خطاطي و نگارش بسيار
استاد بود. وي محبوب پدر و مورد اعتماد كامل او بود. دستخطهاي
فتحعليشاه را مي نوشت. به ويژه نوشتن كليه نامه هاي محرمانه شاه به
عهده او بود. وي كتاب ادعيه و زيارت متعدد نوشته است.4
عموم برادرها به او احترام تمام
مي گذاشتند و عباس ميرزا نايب السلطنه اين بيت را به ضياء السلطنه
نگاشت:
اي ضياء السلطنه روحي فداك
صد گريبان كرده ام در هجر تو
چاك
و فتحعليشاه در مدح او سرود:
نور چشم من ضياء السلطنه
يكشبه هجر تو بر ما يك سنه 5
ضياء السلطنه زني مدبر بود و در
جشن تولد شاه تمام اهل حرمخانه و كليه شاهزادگان مهمان او بودند.
در اين روز يك پارچه جواهر ممتاز از طرف شاه به وي اهدا مي شد. وي
در تمام جشنها ملازم پدرش بود و در سرودن اشعار مانند خط نسخ تبحري
كامل داشت. در تاريخ عضدي به اين مسئله اشاره شده است كه او هنگامي
كه پدرش مصرع « قدح در كف ساقي بي حجاب» را گفت بلا فاصله مصرع
«سهيلي است در پنجه آفتاب» را بيان نمود. حتي اگر اين مصرع متعلق
به كس ديگري باشد وي چنان با سرعت آن را بيان نمود كه اولي تر از
ديگران است.
-----------------------------------------------------------------------
1- تاريخ
عضدي. ص135.
2- رايين، اسماعيل: حقوق بگيران انگليس در ايران.
ص18.
3- تاريخ
عضدي. ص26.
4- همان كتاب. ص25.
5- همان كتاب. ص26. |