ريشهيابي انديشه ميرزايوسف خان
مستشارالدوله
دكتر يحيي
طالبيان
شرح حال مختصر ميرزايوسف
خان مستشارالدوله
ميرزايوسف خان، پسر حاجي ميرزاكاظم از بازرگانان
آذربايجان، در شهر تبريز به دنيا آمد. فارسي، عربي و قدري
از علوم شرعيه را آموخت و به سمت منشيگري، وارد خدمت
كنسولگري انگليس در تبريز شد و بعد از چندي از خدمت
انگليسيها استعفا داد و به خدمت وزارت امور خارجه درآمد،
در سال 1270هـ ق به فرمان ناصرالدين شاه به كارپردازي حاجي
ترخان مأمور شد و هشت سال در آنجا بود، در سال 1279 كاردار
ايران در پترسبورگ و در سال 1280هـ ق ژنرال كنسول تفليس شد
و چهار سال در آنجا ماند، در اواخر سال 1283هـ ق به
كارداري سفارت ايران در پاريس منصوب و از راه استانبول
عازم فرانسه شد. در مدت سه سال اقامت خود در پاريس چهار
مرتبه به لندن رفت در سال 1299 در وزارت مشيرالدوله به
عنوان معاون وزير عدليه انتخاب و لقب مستشارالدوله به نام
او صادر شد. (1)
رديابي ريشه فلسفي
سياسي مستشارالدوله
در رديابي فرهنگ سياسي او بايد
گفت كه نخستين آشنايي او با علم سياست مغرب زمين در زماني
بود كه به سمت منشي كنسولگري انگليس در تبريز خدمت ميكرد
و در همانجا بود كه با كتابهاي ليبراليستهاي انگليسي آشنا
شد. بعدها، چندين سال اقامت در ” پطرزبورگ“ و ” تفليس“
يعني مراكز آزاديخواهي و آزاديخواهان روس، تحول بزرگي در
افكارش به وجود آورد. در روسيه با افكار سوسياليستها و نيز
در فرانسه با افكار و آثار سوسياليستهاي فرانسه مثل ” شارل
نوريسي“ و ” پرودون“ و ” سن سيمون“ آشنا شد. سالهاي اقامت
او در پاريس با عنوان كنسول ايران مصادف با سال كمون پاريس
1871 ميلادي و سركوبي خونين كمون است.
بيشترين نظريه سياسي او از
مكتب اصالت فردِ فرانسوي و خردگرايي وابسته به آن بود.
ملاقاتهاي مكرر او با ملكم خان و مطالعه كتب متفكران
انقلابي فرانسه مثل روسو و ولتر و منتسكيو و كتابهاي ديگر
و قوانين اساسي « مجلس مؤسسان» و كنوانسيون انقلابي فرانسه
و اعلاميه حقوق بشر در ساخت انديشه او تأثير بسزايي گذارد
و ثمره آنها كتاب يك كلمه اوست، (2) فريدون آدميت
ميرزايوسف خان را از پيشوايان اصلي فكر ناسيوناليسم
ميداند. (3)
تأثير زندگي اجتماعي در غرب بر
مستشارالدوله
مستشارالدوله طي سالها اقامت
در اروپا به زبانهاي روسي، انگليسي و فرانسه تسلط پيدا كرد
و از راه اين سه زبان بود كه با آثار متفكران آنها آشنايي
پيدا كرد و فرهنگ آنان را شناخت؛ صاحب تاريخ بيداري
ايرانيان در اين باره گويد: « در مأموريت پاريس انتظام و
آبادي و ثروت ملي و فرهنگ و هنر اروپا را ديد و بر شور و
حرارت قبلي او نسبت به ايران افزوده شد و چون سبب ترقيات
فرانسه و تنزلات ايران را از ملكم پرسيد او چنين گفت:
بنيان و اصول نظم فرانسه يك كلمه است و همه ترقيات همان يك
كلمه و آن يك كلمه كه جميع انتظامات و ترقيات فرانسه در آن
مندرج است كتاب قانون است.» (4) او در مقدمه كتاب « يك
كلمه» ميگويد در مدت اقامت خود در پاريس چهار دفعه به عزم
سياحت به لندن رفتم و در اين مدت ميديدم كه در فرانسه و
انگليسي انتظام لشكر و آزادي عامه صد آن قدر است كه در
مملكت سابقالذكر (روسيه) ديده بودم، اگرچه سبب اين نظم و
اين ترقيات و اين آسايش و آبادي را از عدل ميدانستم به
سبب آنكه اين سلطنت و اين ثروت و اين آبادي و عمارت به غير
عدالت ميسور نشود. (5) در اين عبارات گرايش و فريفتگي
مستشارالدوله به فرهنگ غرب به عيان مشاهده ميشود. گويي او
با مقايسه جامعه خويش و جامعه غرب مدينه فاضله را در آنجا
يافته است و از عدل و دادگري آنان سخن ميگويد اما در جاي
ديگر خود ايرانيان را از اعمال فساد غربيان ترسانده و
هشدار داده است كه « اين فقره از واضحات است كه بعدها هيچ
يك از اقوام به نشر قانون ننمايند به طوري كه در ماده
صربستان و غيرها ديگران دولت عثماني را با آن قدرتي كه
داشت، مجبور كردند، ما را نيز آسوده نخواهند گذاشت و مجبور
خواهند كرد.» (6) سخني كه پس از مقايسه اين دو سخن از شخص
واحد بايد گفت اين است كه آنچه خوبان بپسندند هنر است.
رساله « يك كلمه»
رساله « يك كلمه» حاصل مطالعه
در فكر و انديشه و فرهنگ غرب بود كه آن را در سال 1278هـ ق
در پاريس نوشت و مقصود از « يك كلمه»، قانون است. بعضي
گفتهاند كه كتاب « يك كلمه» از ضمير روشن او تراوش كرده
است. (7)
و بسياري معتقدند كه « يك
كلمه» ترجمه قانون اساسي فرانسه است، (8) كه قول صحيح هم
همين است. جريان ترجمه و تأليف رساله « يك كلمه» آنگونه
كه مؤلف مينويسد بدين ترتيب است كه نويسنده روزي در خواب
هاتفي غيبي ميبيند و از هاتف رمز موفقيت كشورهاي مغرب
زمين را سؤال ميكند، هاتف غيبي در پاسخ تمام سؤالات مؤلف
جواب ميدهد، اين رمز در يك كلمه خلاصه شده است و آن يك
كلمه، قانون نام دارد. (9) البته ملكم قبلاً نوشتههايي در
باب قانون نوشته بود و در آثار طالبوف و آخوندزاده جسته و
گريخته مطالبي منعكس شده بود، (10) اما رساله « يك كلمه»
بزرگترين حادثه آن زمان تلقي شد و چاپ اول اين رساله با
استقبال فراوان محافل سري وطني آزاديخواه ايران همراه بود.
(11)
اسلامشناسي
مستشارالدوله
مستشارالدوله، شرح مبسوطي راجع به قانون اساسي فرانسه
ميدهد و زيركانه اين قوانين را با قوانين اسلامي منطبق
ميكند تا از تندي و حدّت آن بكاهد. او سپس به شرح مفصل يك
به يك اين قوانين پرداخته و طرز اجراي آن را متذكر ميشود
و در انتهاي هر فصل تعدادي از آيات قرآن با احاديث اسلامي
را بدرقه آن ميكند و آنها را با يكديگر منطبق نموده نتيجه
ميگيرد كه قانون اساسي فرانسه كاملاً با قوانين اسلامي
مطابق است، به نمونهاي از اين شرح و تفسير توجه نماييد.
در باب فقره شانزدهم (عدم شكنجه و تعذيب) مادام كه هر
گناهي را در كتاب قانون جزاي مخصوص و معين موجود است،
تعذيب جاني براي اقرار گرفتن به بهانههاي ديگر غيرممكن
است در توجيه اين عبارات به آيه ” من جاء بالسيئه فلا
يجزي الا مثلها“ استناد ميشود.
آشنايي او با مباني و تفكر
اسلامي اندك است اما وانمود ميكند كه از معارف اسلامي
اطلاع و آگاهي كافي دارد. (12) حتي نام اوليه كتاب « يك
كلمه» را روحالاسلام ميگذارد. (13) اما آخوندزاده در
نامههايي، مغايرت اين قوانين را با قوانين اسلام گوشزد
ميكند. البته آخوندزاده ميخواهد بگويد كه قوانين فرانسه
بسيار برتر از قوانين اسلام است. (14) و القا مينمايد كه
قوانين اسلامي غيرمترقي و خشن است، خلاصه با اين نيرنگ
ميرزايوسف خان قانون اساسي فرانسه را با پوشش اسلامي منتشر
ميكند و مجموعهاي مدون به وجود ميآورد كه منشأ بسياري
تحولات بعدي در ساخت سياسي و فرهنگي جامعه ما ميشود و در
اينجاست كه اگر روشنفكر اين زمان را مزدور اجانب ندانيم
بايد تأكيد كنيم كه در اين نوع نگرش غرق در اشتباه بوده
است، زيرا وي، اگر هم به فكر تحول و كمال و بازسازي كشورش
بوده است به اهرمها و محورهايي نياز داشته كه ريشه در
فرهنگ بومي و خاصه اعتقادات عميق مردم كشورش داشت و او به
عنوان روشنفكر ميبايست رسالت عظيم زدودن زنگارهاي خرافي و
اشرافي را از اين باور به عهده بگيرد، تا حول محور مكتبي
خاص كه بيشتر جامعه بدان پايبندند منشأ تحولي عظيم در ساخت
سياسي ـ اجتماعي ـ فرهنگي كشورش باشد نه اينكه با تحميل
بينش بيگانه خويش بر اسلام بخواهد وجههاي اسلامي به آراء
عاريهاي خوي بدهد تا مقبول افتد.
مستشارالدوله در مقدمه رساله
« يك كلمه» پيشرفتها و ترقيات جامعه غرب را با ايران
مقايسه ميكند (15) و هشدارهايي لازم و مفيد براي رهايي
جامعه از چنگال مصايبي كه حيات جامعه آن روز را تهديد
ميكرد به زبان ميآورد، اما سؤال اين است كه آيا با ترجمه
قانون اساسي فرانسه و توصيه به تشكيل و تأسيس نهادهايي كه
به تصور نويسنده باعث و باني پيشرفت نظام اجتماعي و سياسي
غرب است، ميتوان جامعه ايران را هم مثل غرب از فلاكت
رهانيده، به پيشرفت و ترقي سوق داد.
نتيجهاي كه پس از اينگونه
اقدامات حاصل شده است، سوء نيت يا حداقل ضعف بينش روشنفكر
اين زمان را نشان ميدهد. و اين حكم بدين شرط است كه
دستهاي پنهان و آشكار كه استعمار را در اجير كردن افراد و
توجيه آنها به انجام اعمال خرابكارانه سوق ميدادهاند را
در نظر نگيريم.
ضعف بينش
و عدم شناخت جامع از راه علاج يا يك بعدينگري
از آرزوهاي بزرگ مستشارالدوله تأسيس راهآهن در ايران بود،
و چنان ميپنداشت كه تمهيد مقدمات جميع ملزومات مملكتي و
دولتي، ابتدا راهآهن است و با ايجاد آن اوضاع ايران در
عرض سه سال به كل منقلب و در يك كلمه، ايران گلستان خواهد
شد. (16) به همين انگيزه رسالهاي به نام كتابچه بنفش
درباره تأسيس راهآهن سراسري ايران نوشت و به شاه عرضه
داشت. جزوه ديگري در لزوم كشيدن راهآهن از تهران به
خراسان تهيه كرد و منافع آن را ذكر كرد. بنابر اين ميتوان
گفت كه از بزرگترين راه حلهاي مستشارالدوله براي نجات
جامعه ايران، تأسيس راهآهن و اجراي قانون بود. (17)
دوستان و همفكران
مستشارالدوله
مستشارالدوله از همفكران ميرزاحسين خان سپهسالار و با
ميرزاملكم خان هممسلك و دوست بوده و مجالست سري و علني
داشته است. (18) در بسياري امور آخوندزاده عقل و دين او را
دزديده است.
با ميرزافتحعلي آخوندزاده
آشنايي و مكاتبه داشته و از اين مرد كسب فيض ميكرده است.
(19) و در مواردي پشتيبان وي بوده و مكاتبات زيادي با
آخوندزاده دارد، (20) گويي در فكر و انديشه، اين دو بر
يكديگر تأثير متقابل داشتهاند با اين تفاوت كه در بعضي از
مسائل از قبيل جدايي كامل دين از مسائل سياسي و اجتماعي
بين آن دو اختلافهايي هست.
ميتوان گفت مستشارالدوله دين
را به عنوان پوشش يا روبنايي براي پيشبرد بسياري از مسائل
ضروري ميدانسته است؛ كوششي كه در تطبيق اسلام با محتواي
رساله « يك كلمه» دارد اين امر را روشن ميكند.
شخصيت ميرزايوسف خان
مستشارالدوله
ميرزايوسف خان براي نشر عقايد خويش در روزنامه عدليه
مطالبي مينوشت، روزنامه عدليه به وسيله سپهسالار براي
توجيه و تشريح اصلاحات قانونگذاري و نظام حقوقي و دادگستري
مترقيانه انتشار مييافت و از بسط عدالت « تربيت ملت»
افزودن بصيرت مردم، آسودگي و ترقي اوضاع مردم، ايجاد
تأسيسات عالي، وضع قوانين جديد و برانداختن تأسيساتي كه
مانع اجراي عدالت باشد، سخن ميراند. (21) به واسطه انتشار
كتاب « يك كلمه» در زندان قزوين زنداني شد، (22) حاج سياح
در كتاب خاطرات خود در فصلي كه شرح تعديات و شكنجههاي
وحشيانه مأموران ناصري را ميدهد ذكري هم از مستشارالدوله
ميكند، (23) پس از آنكه نوشتههاي خصوصي او را به دست
آوردند و همراه با رساله « يك كلمه» براي ناصرالدين شاه
فرستادند، شاه حكم حبس او را صادر كرد و جيره و مواجبش قطع
شد. دلايل مزبور نشان ميدهد كه مستشارالدوله، روشنفكري
آزاديخواه و اصلاح طلب بود و در راه اظهار عقيده خود به
زندان افتاد و شكنجه و تحقير شد. بايد در ارزيابي انديشه
اين روشنفكر به بحث پرداخت.
انديشه مرداني كه مقدمه
مشروطيت را فراهم آوردند، مختلف بود. هر يك از آنها با
شاخصي از گفتهها و انديشههاي خويش مشهورند كه بعضي از
سران آنها دوست و همفكر ميرزايوسف خان نيز بودهاند. اما
شاخص انديشه ميرزايوسف خان « قانون» بود، اين طرز تفكر كه
بر ضرورت پيروي از آيين برتر از اراده و هوس افراد و مبتني
بر تعقل و مصلحت تكيه ميكرد، منطقي و معقول بود ولي جزء
ديگرش كه ليبراليسم را درمان همه دردهاي سياسي و اجتماعي و
اخلاقي ايران وانمود كرد، گزافهگويانه بود. (24) آن هم چه
قانوني؟ قانوني كه ريشه در فرهنگ و نيازها و ايدهآلهاي
جوامع برون مرزي دارد. و ساده ترين غرضِ ترويج آن پيدا
كردن جايي براي منافع حال و آينده استعمار است.
حقيقت اين است كه در اين زمان
كه زمينه ارتباط با غرب و مسافرت بدانجا فراهم شده بود،
روشنفكر ايراني با جامعه، فرهنگ، فلسفه و دانش آن سامان
ــ خواه سطحي و خواه عمقي ــ آشنا شده است اما در مواجهه
با جامعه غرب به نقد و بررسي صحيح و همه جانبهاي نرسيده
است كه با الهام از آن بينش درست و پويا، راه حل مفيد،
معقول و منطبق با واقعيتي براي اصلاح جامعه خويش بيابد؛
اقدامات، سخنان، ارتباطها، همفكران و خصوصاً انتشار كتاب «
يك كلمه» مستشارالوله نشان ميدهد كه وي اصالت را به
انديشه و فكر و روش و منش اومانيستي ليبراليستي غرب
ميداده است و راه حل نجات جامعه خويش را، از چنگال
استبداد و فلاكت و فقر اجتماعي، در نزديكي هر چه بيشتر به
جامعه غرب و پذيرفتن روشهاي سياسي، علمي و فرهنگي آن سامان
ميدانسته است، راه علاجي كه در صورت توفيق، از چاله
درآمدن و به چاه نيرنگ و فريب استعمارگران افتادن،
ميانجاميد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. از صبا تا نيما.
آرينپور، ج 1، ص 281.
2. تحولات فكري و اجتماعي در
جامعه فئودالي ايران. محمدرضا فشاهي، صص 429-431.
3. انديشههاي ميرزاآقا خان
كرماني. فريدون آدميت، ص 269.
4. از صبا تا نيما.
آرينپور. ص 282، ملكم خود به همين قانون تكيه داشته و
مدار تمام مقالات و كوششهاي او بر اين كلمه بوده است.
5. محمدرضا فشاهي. ص 420.
6. از صبا تا نيما.
آرينپور. ص 286.
7. تاريخ انقلاب مشروطيت.
مهدي ملكزاده. كتاب اول، ص 178.
8. آرينپور، ص 282.
9. محمدرضا فشاهي. ص 429.
10. سبكشناسي بهار. ص 300.
11. محمدرضا فشاهي. ص 431.
12. آرينپور. ص 285.
13. انديشههاي ميرزافتحعلي
آخوندزاده. فريدون آدميت، ص 155 و 157.
14. پيشين.
15. محمدرضا فشاهي. ص 430 به نقل
رساله « يك كلمه».
16. آرينپور. ص 282 به نقل از
گزارش رسمي مستشارالدوله 5 رمضان 1280هـ ق.
17. پيشين، ص 282.
18. پيشين، ص 282.
19. تاريخ بيداري. چاپ دوم،
ص 179.
20. الفباي جديد و مكتوبات
ميرزافتحعلي آخوندزاده.
21. تاريخ سانسور در مطبوعات.
ج 1، ص 102 گوئل كهن.
22. تاريخ انقلاب مشروطيت.
مهدي ملكزاده، صص 179-178.
23. محمدرضا فشاهي. ص 434.
24. يادنامه شهيد مطهري.
مقاله در حاشيه انقلاب مشروطيت. حميد عنايت، ص 154 تعبير
او« قانون» بود.
مأخذ و مراجع
از صبا تا نيما.
يحيي آرينپور. ناشر فرانكلين، 1351.
الفباي جديد و مكتوبات ميرزا
فتحعلي آخوندزاده. به كوشش
حميد محمدزاده، نشر احياء، تيربز، 1357.
انديشههاي ميرزاآقاخان كرماني.
فريدون آدميت. پيام، چاپ دوم، 1357.
انديشههاي ميرزافتحعلي
آخوندزاده. فريدون آدميت.
خوارزمي، چاپ اول، 1349.
تاريخ سانسور در مطبوعات ايران.
گوئل كهن. ج 1، آاه، 1363.
تاريخ مشروطيت ايران.
مهدي ملكزاده. علمي، چاپ دوم، 1363.
تاريخ بيداري ايرانيان.
ناظمالاسلام. چاپ دوم.
تحولات فكري و اجتماعي در جامعه
فئودالي ايران. محمدرضا
فشاهي. گوتنبرگ، 1354.
نويسندگان پيشرو ايران.
محمدعلي سپانلو. زمان 1362، چاپ اول.
يادنامه استاد شهيد مطهري.
سازمان انتشارات و آموزش
انقلاب اسلامي. چاپ اول، 1363. مقاله حميد عنايت.