سوء قصد (ترور) نافرجام به آيت الله
سيدحسن مدرس
(٧
آبان 1305)
مظفر شاهدي
بدون ترديد سيدحسن مدرس در ميان مخالفان سياسي
رضاخان سردار سپه و پادشاه بعدي جايگاه نخست را دارد و به
خاطر همين مخالفت خواني هاي صريح و بي پرده نيز بارها از
سوي عوامل و مأموران رضاخان مورد تهديد، ضرب و شتم و
نهايتا سوء قصد و ترور قرار گرفت و نهايتا نيز خشم و كين
رضاشاه با شهادت سيدحسن مدرس به دست مأموران شهرباني
رضاشاه فرو نشست. سوء قصد نافرجام مأموران مخفي رضاخان در
7 آبان 1305 در حالي به وقوع پيوست كه مجلس ششم تازه كار
خود را آغاز كرده بود و سيد حسن مدرس نيز با مخالفت با
اعتبارنامه برخي از راه يافتگان به مجلس درباره دخالت
نظاميان و شهرباني طرفدار رضاخان در انتخابات اظهارات صريح
و آشكار مي كرد آنچه بود صبح روز 7 آبان 1305 در حالي كه
سيدحسن مدرس راهي مسجد سپهسالار بود از سوي چند تروريست
مورد حمله قرار گرفت، اما مدرس با زيركي خاصي «فوري رو به
ديوار كرد و عبار را با دو دست به طرف سر خود بلند نمود و
زانوان خود را خم كرد به طوري كه بدن نحيفش در پايين عبا
قرار گرفت و آنجايي را كه قاتلين از پشت عبا محل قلب و
سينه تصور مي كردند جز دو بازوي مدرس و عباي خالي چيز
ديگري نبود. نتيجه اين عمل ماهرانه و عجيب اين شد كه از
شليك مفصل جانيان چندين تير به ساعد و بازوان او اصابت
نمود و يكي هم به كتفش خورد و هيچ يك خطرناك نشد. با
انتقال مدرس به بيمارستان شهرباني، عليم الدوله مأموريت
يافت با آمپول هوا مدرس را چنانكه خواسته رضاشاه بود به
قتل رساند اما طرفداران مدرس كه حاجي امام جمعه خويي نيز
آنان را همراهي مي كرد مدرس را از شر او رهايي بخشيده به
بيمارستان احمدي در خيابان سپه منتقل كردند. رضاشاه كه بر
حسب نقشه قبلي در مازندران به سر مي برد در اقدامي نمايشي
از طريق سرتيپ محمد درگاهي رئيس وقت شهرباني در بيمارستان
جوياي احوال مدرس شد، اما مدرس كه از كل قضايا اطلاع داشت
زيركانه پاسخ داد: به كوري چشم دشمنان [مقصود رضاشاه است]
نمرده ام و هنوز زنده هستم».
مأخذ: حسين مكي: مدرس
قهرمان آزادي، جلد دوم/ تهران، بنگاه ترجمه و نشر
كتاب، 1359
|