كودتاي
آمريكايي – انگليسي 28 مرداد 1332
(كودتاي
سياه)
مظفر شاهدي
دوران نهضت ملي شدن صنعت نفت
ايران از مقاطع تاريخي پر ارج و البته به يادماني كشورمان
به شمار ميرود؛ نهضتي كه اساساً به منظور استيفاي حقوق
از دست رفته ملت ايران از كشور استعماري بريتانيا آغاز شد
و با ملي شدن نهايي صنعت نفت ايران به اوج خود رسيد. اما
مجموعه علل و عوامل تلخي كه عمدتاً از مداخلات و
تجاوزكاريهاي كشورهاي انگلستان و آمريكا نشأت ميگرفت و
توطئههاي پيدا و پنهان عوامل داخلي استبداد و استعمار
خارجي بر آن دامن ميزد موجبات زودهنگام پايان دوران شيرين
نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران را فراهم آورد. در اين ميان
البته بروز اختلاف ميان رهبران نهضت (كه به ويژه پس از
آغاز نخستوزيري دكتر مصدق روندي تدريجي ولي مداوم را
پيموده بود) بيش از پيش دشمنان خارجي و داخلي نهضت را به
ائتلاف شومي كه در سر ميپرورانيدند نزديكتر ساخت و
نهايتاً پس از ماهها توطئه كشورهاي انگليس و آمريكا و
عوامل داخلي آنان، آن « كودتاي سياه» در 28 مرداد
1332 بار ديگر اميد مردم كشور را به يأس تبديل كرد و
طليعه
ساليان طولاني تباهي و فساد در عرصه كشور شد. كرميت روزولت
از طراحان اصلي كودتاي 28 مرداد و مجري و كارگردان مشترك
دو كشور آمريكا و انگليس در جريان وقوع اين كودتاي سياه
بعدها طي خاطرات خود به نقش دو كشور انگليس و آمريكا در
وقوع كودتاي 28 مرداد 1332 چنين اشاره كرد:
مصدق رفت و شاه آمد
نتيجه اين جريان بالاخره چنين شد. روز شنبه 22 اوت (31
مرداد) شاه (اعليحضرت همايون شاهنشاه) با پيروزي بازگشت از
آنجايي كه دوستان ايراني من هيچ نوع حركتي را در تعطيلات
پنجشنبه و جمعه توصيه نميكردند شاه ترجيح داد بعد از
تعطيلات آخر هفته به تهران بيايد...
... من در ميان جمعيت
خوشحال به سفارتمان در تخت جمشيد برگشتم و لوئي هندرسن
سفير آمريكا نيز در آنجا به من پيوست. او خبر داد كه مصدق
شب گذشته به پليس تلفن كرده و خود را تسليم نموده است. ما
نميدانستيم با او و رياحي و بقيه كه به پادشاهشان خيانت
كرده بودند چه بايد ميكرديم. شب بعد ميبايد راهحلش را
مييافتم. بار ديگر يكشنبه نيمه شب 23 اوت (اول شهريور) به
قصر رفتم. اين مرتبه با ماشين سفارت، گارد دم در به من
سلام نظامي داد. او در دفعات قبل هيچگونه عكسالعملي نشان
نميداد.
راننده مستقيماً مرا
كنار پلهها برد. آنجا مردي با لباس فراك از من استقبال
كرد. تعظيم كوتاهي نمود مرا به طبقه دوم راهنمايي كرد. شاه
در آنجا در اطاق پذيرائي منتظر من بود. من قبلاً آنجا
نرفته بودم ميز اعليحضرت در قسمت غرب اطاق قرار داشت و در
قسمت شرق اطاق دو مبل راحت و يك كاناپه گذاشته شده بود.
موقعي كه به يكديگر دست ميداديم مرد ديگري با لباس فراك
با گيلاسهاي كوچك ودكا و خاويار وارد شد. بعد شاه اشاره
كرد كه بنشينيم اولين كلماتي كه به كار برد خيلي موقرانه و
سنگين ادا شد. ” من تاج و تختم را از بركت خداوند، ملتم و
ارتشم و شما دارم“ گيلاسش را برداشت و به سلامتي من دستش
را بلند كرد و من هم همين كار را كردم و هر دو آن را
نوشيديم بعداً خنديد خيلي خوشحالم از اينكه شما را اينجا
ميبينم. خيلي بهتر از داخل ماشين و خيابان باغ است.
در جواب تبسم كردم.
خيلي خوب است اعليحضرتا.
نخستوزير جديد همان
طوري كه ميدانيد دوست بسيار خوب شما است و به زودي خواهد
آمد موضوعي هست كه ميل داشته باشيد قبل از آمدن او راجع به
آن صحبت كنيم؟...
... فضلالله زاهدي
داخل شد و به شاه تعظيم كرد و با لبخند دوستانهاي به من
دست داد. من به طور رسمي گفتم اعليحضرتا ميتوانم آنچه را
كه چهارشنبه شب به نخستوزير و اعضاء هيات دولت گفتم براي
جنابعالي تكرار كنم؟ شاه ابرويش را با تعجب بالا برد ولي
با سر جواب مثبت داد. من به آنها گفتم و اينجا دوباره
تكرار ميكنم كه ايران به هيچ وجه به من و ما آمريكاييها
و انگليسها كه مرا فرستادند هيچ نوع بدهكاري ندارد. تشكر
مختصر را قبول داريم ولي هيچ نوع بدهي و يا تعهدي وجود
ندارد. آنچه كه ما انجام داديم در جهت منافع كلي ما بود و
نتيجه آن پاداش ما ميباشد. زاهدي دوباره لبخندي زد. شاه
جدي به من نگاه كرد. ما درك ميكنيم از شما تشكر ميكنم و
هميشه ممنون خواهيم بود و همچنين از طرح اين موضع توسط
شما، كه هيچ گونه بدهكاري نداريم بيشتر ممنون هستيم و
كاملاً اين مسئله را قبول كرده درك ميكنم.... (1)
كرميت روزولت در بخشهايي از
خاطرات خود به ملاقاتي كه پس از كودتا با وينستون چرچيل در
لندن داشته و طي آن به نقش دو كشور انگلستان
و آمريكا
در كودتاي 28 مرداد اعتراف كرده موجبات شادماني و رضايت چرچيل را فراهم آورده
بود، نيز اشاراتي كرده است. كرميت روزولت مينويسد كه در
گفتگو با چرچيل:
ملاقاتم را با شاه
برايش توصيف كردم و همچنين آمدن نخستوزير را نزد خودم و
صحبتهاي موكد در مورد اينكه آنها نبايد اصلاً فكر كنند كه
زير دين ما هستند. به اينجا كه رسيدم، چرچيل زياد خوشش
نيامد، ولي هيچ مخالفتي نشان نداد. آخرين جمله شاه را كه
گفت او سلطنتش را از خدا و ديگران و من دارد تكرار كردم –
چرچيل لبخندي زد و خودش را روي بالش كشيد و گفت: ” مرد
جوان اگر من چند سال جوانتر بودم، هيچ چيزي را بيشتر از
اين دوست نداشتم كه زير فرمان تو در اين كار بزرگ و
مخاطرهآميز شركت كنم.
در جواب گفتم:
متشكرم عاليجناب. اين تنها چيزي بود كه من
ميتوانستم در مقابل اين تحسين عالي
به اين مرد بگويم.
من از اقيانوس اطلس
گذشتم تا يك ملاقات ديگر هم بكنم و يك بار ديگر گزارش دهم.
ولي اول به نانتاكت رفتم تا چند روزي را با خانوادهام در
اين جزيره دلانگيز بگذرانم. حالا خاطرات خود را مرور
ميكردم كه چگونه نقشه آجاكس تصويب شد و برادران دالس و
رئيس آنها آيزنهاور چه در نظر داشتند و حالا چه داشتم كه
توضيح دهم و بالاخره چه اتفاقاتي در آخر افتاده است....
(2)
روزولت نهايتاً در كاخ سفيد
نقش خود در به راه انداختن كودتاي سياه 28 مرداد 1332 را
به رهبران آمريكا گزارش داد:
روز جمعه چهارم
سپتامبر 1952 در كاخ سفيد به پرزيدنت آيزنهاور، برادران
دالس، وزير دفاع ويلسون (يكي از چند نفري كه به اضافه
برادران دالس، لوئي هندرسن و من در ملاقات ماه ژوئن در
دفتر جان فوستر دالس در واقع از عمليات حمايت كرده بوديم)،
آدميرال رادفورد رئيس كل ستاد و ژنرال اندي گود پاستور
گزارش دادم. حالا در كشورم بيش از تهران جهت توضيح دادن
گزارشم آمادگي داشتم بر روي يك سهپايه نقشه ايران و تهران
و نقشه راه مرزي عراق به كرمانشاه و همدان و قزوين به
تهران يعني راهي كه من از آن وارد ايران شده بودم قرار
داشت....
نقشه
ها قدرتهاي
مختلف نظامي را در تهران، كرمانشاه و اصفهان نشان ميداد،
و همچنين جمعيت شهرهاي مهم و مقدار كمي اطلاعات نامربوط
ديگر را مشخص ميكرد. به هر حال اصل گزارش من چيز تازهاي
نداشت، فقط مجموعهاي بود از آنچه كه به متحدين انگليسيمان
و چرچيل خوابآلوده گفته بودم. فكر ميكنم خيلي برايشان
جالب بود به خصوص براي يكي ازآنها. جان فوستر دالس به
صندلي تكيه كرده بود. با وجود ژستي كه گرفته بود اصلاً
خوابآلود به نظر نميرسيد. چشمانش ميدرخشيد به نظر
ميآمد مثل يك گربه خرخر ميكند ظاهراً نه تنها از آنچه كه
ميشنيد لذت ميبرد در عين حال مشغول نقشهكشي هم بود.
نميتوانستم حدس بزنم چه در مغزش ميگذرد. آيا ممكن است كه
همين عمليات در آينده باز هم به منزله يك انقلاب
يا ضد
انقلاب تكرار گردد؟ در خاتمه با ذكر اين مراتب هشدار دادم:
” آقايان يك مسئله را
بايد كاملاً روشن سازم. ما در اين اعمال مخاطرهآميز موفق
بوديم براي اينكه ارزيابي ما از وضعيت ايران صحيح بود. ما
معتقد بوديم، و به ما ثابت شد كه حق با ما بوده است....
اگر بررسي ما اشتباه
بود، ما با سر به زمين ميخورديم ولي خوشبختانه صحيح بود.“
” اگر ما سازمان سيا
يك بار ديگر خواستيم چيزي شبيه اين را امتحان كنيم، بايد
كاملاً مطمئن باشيم كه مردم و ارتش همان را خواهند خواست
كه ما خواستار آنيم....“ (3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كرميت روزولت. كودتا در كودتا.
ترجمه علي اسلامي، چاپ سوم، تهران، جاما، دي 1359، صص
213-215.
2. همان، صص 220-221.
3. همان، صص 222-223.
|