جاسوسهاي انگليس و كودتاي 28 مرداد 1332
سيدمصطفي تقوي
در مقطع تاريخي ملي شدن صنعت
نفت ايران، بيش از 150 سال از حضور و نفوذ دولت بريتانيا
در ايران ميگذشت. در اين مدت، افزون بر مأموران شناخته
شده آن دولت، صدها نفر مأموران مخفي دولت بريتانيا نيز در
ايران فعال بودند و بيشترين نقش را در پيشبرد اهداف سياسي
و اقتصادي آن دولت در ايران ايفا ميكردند. در جريان نهضت
ملي ايران نيز با توجه به اينكه با ملي شدن صنعت نفت ايران
منافع دولت بريتانيا در معرض خطر جدي قرار گرفته بود،
فعاليت اين مأموران افزايش چشمگيري يافته بود. پس از قطع
روابط سياسي ايران و انگليس در مهر ماه 1331، سفارت
بريتانيا كه مهمترين پوشش و چتر حمايتي جاسوسان انگليس
بود، عملاً كاركرد خود را از دست داد.
در پي اين واقعه است كه
سفارتهاي فرانسه و آمريكا فعاليت مأموران انگليس را تحت
پوشش قرار ميدادند. ولي افزون بر سفارتخانههاي يادشده،
جاسوسان انگلسي به طرق گوناگون ديگري در ايران حضور يافته
و براي ناكام ساختن نهضت ملي ايران ميكوشيدند.
برخي از اين مأموران گاه گاهي
مورد شناسايي قرار ميگرفتند و دولت وقت براي اخراج آنها
اقدام ميكرد. در 19 اسفند 1331، دولت ايران در يادداشتي
به دولت عراق نوشته است : « متواتراً اخباري كه از مرزهاي
مشترك ايران و عراق رسيده حاكي است كه عدهاي از عوامل و
جاسوسان انگليس موجبات ناراحتي و اخلال در امنيت را فراهم
ميآورند.... مخصوصاً بعد از بسته شدن سفارت انگليس در
تهران قسمت مهم فعاليتهاي افراد مخرّب انگليس متأسفانه در
كشور عراق متمركز گرديده است. اخيراً هم گزارش موثق ديگري
رسيده كه يكي از جاسوسان باسابقه انگليسي به نام ”جكسن“ كه
در سفارت سابق انگليس در تهران كار ميكرده است عمليات
تحريكآميز خود را بر ضد ايران
در بغداد شروع كرده است و
تماس او با بعضي از عمال انگليسي در ايران در حوادث اخير
ايران كاملاً روشن است.»
در 25 اسفند 1331 دكتر فاطمي
سخنگوي دولت در مصاحبهاي مطبوعاتي اظهار داشت كه ” طبق
گزارشهايي كه به دولت رسيده است پسر ”جكسن“ در تهران ديده
شده است.“ روزنامه مساژرو چاپ ايتاليا در 13
ارديبهشت 1332 نوشت : « هر چند دولت انگليس در ايران به
علت قطع رابطه سياسي رسماً سازمان و نمايندهاي ندارد اما
عملاً به خوبي ديده ميشود كه سايه ”جكسون“ عضو سابق سفارت
انگليس از بعداد به نواحي نفتخيز ايران افتاده است. زيرا
در همين نقاط است كه طغيان عليه دولت ايران صورت
ميگيرد.... جكسون كه سي سال تمام در ايران جاسوسي ميكرده
است و كاملاً با اوضاع ايران آشناست و با پارهاي از اشخاص
نيز رابطه دارد توانسته است عمليات سري خود را از پشت
مرزهاي ايران به ياري ” نوول“ پسر خود كه اكنون به صورت
مخفي در تهران به سر ميبرد و دستش در اختلافات داخلي
ايران كاملاً نمايان است اداره نمايد.»
در 15 ارديبهشت 1332، به
”ويليام جمس تامپسون“ كشيش 65 ساله انگليسي مقيم اصفهان كه
به اتفاق چند افسر انگليسي كميسيوني تشكيل داده بودند،
اخطار شد كه كشور را ترك كند. در 8 خرداد 1332 به ” مارك
پرودو“ كه در پوشش خبرنگار آژانس آسوشيتد پرس به جاسوسي
ميپرداخت، اخطار شد كه كشور را ترك كند. چهار روز پس از
آن از فعاليت يك شبكه جاسوسي كه شخصي به نام ” برژو “ در
رأس آنها قرار داشت، خبر داده شد كه در همان روزها از كشور
اخراج شدند.
در 10 خرداد 1332، جاسوس ديگري
به نام ” موريس ژوول“ دستگير شد و معلوم شد كه ايشان از
سال 1315 به تهران آمده و زير پوشش فعاليتهاي تجاري به
جاسوسي ميپرداخته و خود را كارشناس نوغان و ابريشم و
همچنين نماينده جمعيت بينالمللي پناهندگان در ايران معرفي
كرده است. ايشان پس از ورود متفقين در سال 1320 به عنوان
وابسته نظامي فرانسه فعاليت ميكرده است.
در 28 خرداد 1332 به يك خانم
فرانسوي به نام ” ماري گاليشه “ كه با گذرنامه سويسي به
ايران آمده بود و در كاخ عبدالرضا برادر محمدرضاشاه به
عنوان پرستار خدمت ميكرد، دستور داده شد كه كشور را ترك
كند.
از اوايل تير تا نيمه اول
مرداد ماه 1332، ” دلسوزا“ كه در پوشش پزشكي در شيراز به
فعاليت جاسوسي مشغول بود، و ” رابرت آليس “ كه نزديك به
چهل سال در ايران به سر ميبرد، ” جاك “ كه در پوشش معلم
زبان انگليسي فعاليت ميكرد، ”ويليام مورگان ناسوت “ كه در
سال 1310 به عنوان تاجر وارد ايران شد و در زمان جنگ جهاني
دوم به عنوان يك سرهنگ از سوي متفقين، فرماندار نظامي
همدان شد و پس از جنگ شركتي در همدان تشكيل داد و فرش و
پوست صادر ميكرد، دكتر ” رودلف شارپ “ به عنوان پزشك و ”
ريجنالد داگلاس داويدسن “، از جمله افرادي بودند كه به
عنوان جاسوس شناخته شدند و به بيان ديگر افشا شدند به
گونهاي كه به ناگزير دستور اخراج آنها داده شد. پر روشن
است كه جاسوسهاي بسيار ديگري در ايران حضور داشتند و
همچنان به فعاليت خود ادامه ميدادند.
از هم گسيختن وحدت ملي،
ايجاد
تفرقه ميان رهبران نهضت ملي، جنگ رواني و ايجاد اغتشاش و
ناامني و ديگر عوامل
بسترساز براي سركوبي نهضت ملي و وقوع
كودتاي 28 مرداد 1332، محصول فعاليتهاي جاسوسي افراد
يادشده و صدها جاسوس ناشناخته ديگر دولت بريتانيا و دولت
ايالات متحده آمريكا بود.