"صهيونيسم، اسم ظاهري براي توطئه است."

تئودر هرتزل

 

 

هولوكاست؛ معامله پنهاني (قسمت دوم)

                                                                                 عذرا خطيبی

 

هيتلر در وصيتنامة خود نوشته است(( اين موضوع صحت ندارد كه در سال 1939 من يا فرد ديگري در آلمان خواستار جنگ بوديم. جنگ را منحصراً آن سياستمداران بين المللي كه اصلاً يهودي بودند و يا براي يهوديان كار مي‎كردند،‌ به راه انداختند))

اين نكته ما را به ياد آتش افروزي سران قوم صهيونيست در دو جنگ جهاني مي‎اندازد كه به اعتراف خود آنان با توطئه، پاي دولت آمريكا را به جنگ كشيدند.1

شك نيست كه هيتلر نسبت به يهوديان احساسات خصمانه‎اي داشت و از بيان اين مطلب هم ابايي نداشت. داستاني كه از ريشة خصومت و احساسات ضد يهودي بود كه مادر بزرگ هيتلر در خانه او كار مي‎كرد و توسط صاحبخانة ثروتمند كه فرانكن برگر ناميده مي‎شد، مورد تجاز قرار گرفته و حامله شده بود. وقتي پدر هيتلر بدنيا آمد: فرانكن برگر حاضر نشد او را به فرزند بپذيرد. لذا در شناسنامه‎اش به عنوان نامشروع و با نام خانوادگي مادر كه الويس شيگل گروبر بود، ناميده شد.

خوب، اين آغاز و ريشة ايجاد خصومت. در اينجا يك نكتة حساس ، نهان است. پس با توجه به قوانين وراثت، در رگهاي هيتلر هم خون يهودي سهمي داشت. او گرچه با يهوديان به دليل فوق خصومت داشت، ولي در هر حال از طرف مادر بزرگ هم يهودي زاده بود. او در كتاب نبرد من اعتراف كرده و عقدة خود را چنين گشوده و نوشته است: يكي از دلايل نفرت او از يهوديان، فريب و اغواي دو شيزگان بي‎گناه مسيحي توسط يهوديان مي‎باشد. همان اعتقادي كه هنري فورد آمريكايي داشت و اعمال صهيونيستها را وسيلة اشاعة انحطاط اخلاقي در ميان جوامع غربي و بويژه جوانان آمريكايي مي‎دانست.

هيتلر چون يهوديها را ((مغز و ستون فقرات ماركسيسم)) از يك سو و از جانب ديگر كاپيتاليسم مي‎دانست، با آنان به مخالفت برخاسته بود. مخالفتي كه ريشه در تنفر قبلي داشت. او وقتي كه يك سرباز ساده بود، در گزارشي كه به افسر مافوق خود كارل مايرداد چنين نوشت: ((يهوديان ضمن تظاهر به طرفداري از اصول دمكراتيك و آزاديهاي فردي، جز منافع خود و پول به چيز ديگري نمي‎انديشند آنها در صورت لزوم به طرفداري از طبقة كارگر، پرچم سرخ انقلاب را به دوش مي‎كشند، ولي هدف آنها جز ايجاد هرج و مرج و استفاده از بازار آشفته، و در نهايت مكيدن خون توده‎ها، چيز ديگري نيست. وجود آنها براي جامعه، مثل بيماري سل براي بدن انسان، خطرناك و مهلك است))2

در آن گزارش ، هيتلر براي رفع اين خطر پيشنهاد كرده بود كه حقوق و مزاياي سياسي و اقتصادي آنان به عنوان يك نژاد بيگانه3 محدود شود. همين پيشنهاد را به صورت نصيحت، كلنل هواس آمريكايي به سفير آمريكا در برلين در سال 1933 كرد:‌(( به يهوديان نبايد اجازه داد كه اقتصاد و زندگي روشنفكران را همچون گذشته تحت نفوذ داشته باشند.4

هيتلر در كتاب نبرد من نوشته: ((وقتي از تضعيف روحية مردم برلن در جنگ اول مطلع شدم،‌دانستم كه يهوديان عضو سوسيال دمكرات كه همان حزب كمونيست بودند دست به تبليغات وسيعي عليه جنگ زده‎اند((در مونيخ،‌پاسخ سؤالات خود را دربارة‌علل سقوط اخلاقي مردم آلمان دريافتم اين يهوديها بودند كه در پشت جبهه براي سقوط آلمان توطئه مي‎كردند و افسران نيروي دريايي آلمان را وادار به اعتصاب و شورش مي‎ساختند. آنها بر اقتصاد آلمان چنگ انداخته بودند و همچون عنكبوت خون مردم را مي‎مكيدند در حالي كه سربازان آلماني در جبهه‎ها جان مي‎دادند، آنها جيبهاي خود را پر مي‎كردند در خط مقدم جبهه از آنان اثري ديده نمي‎شد. سربازان و افسران يهودي همه در پشت جبهه و در كارهاي دفتري بودند))5

حقيقت اين است كه صهيونيستهاي دست پروردة سرمايه داران و بانكداران يهودي،‌كوره‎هاي آدم سوزي هيتلر را افروختند و ((نقش قربانيان را به يهوديان اروپايي تحميل كردند)) و با آنها ((توافق كردند كه آنها را يا به كوره‎هاي آدم سوزي بفرستند)) و يا روانة فلسطين كنند.

در اوج جنگ، وقتي كوره‎هاي آدم سوزي هيتلر فعال بود،‌اسحاق شامير به دولت آلمان پيشنهاد كرد كه : ((ما با شما همكاري مي‎كنيم و عليه دولت انگليس وارد جنگ مي‎شويم.)) در همان وقت بانكدار معروف يهودي روچيلد،‌ بازارهاي فلسطين را در اختيار دولت آلمان گذاشته بود تا از آن طريق،‌كمبود منابع ارزي آن دولت را جبران كند. اين خانواده كه از آنها مي‎توان به عنوان بانكداران بين المللي و دسيسه كاران جهاني ياد كرد ـ كه بانكهاي بزرگ كشورهاي اروپا و امريكا را در اختيار داشته‎اند و دارند ـ همكاري تنگاتنگ با هيتلر داشتند. اگر قرار بود كه همه يهوديان به كوره‎هاي آدم سوزي فرستاده شوند، پس چرا مناخيم بگين،‌بن گورين، وايزمن رؤساي صهيونيسم و همكار آيشمن‎ها و همچنين روچيلدها6  و ساير يهوديان كه با دولت نازي همكاري داشتند، حتي از كنار كوره‎هاي آدم سوزي هم رد نشدند؟ ((اين حضرات در تمام طول جنگ )) نه مخفي بودند و نه خارج از كشورهاي اروپايي و مهاجر. بلكه آزادانه مشغول خوشگذراني و توطئه چيني بودند و براي سلامتي هيتلر دعا مي‎كردند. طبق اسناد موجود ((واربوركها كه بخشي از امپراتوري روچيلدها را تشكيل مي‎دادند، در تأمين هزينه‎هاي لازم براي به قدرت رسيدن‌ آدولف هيتلر سهم به سزايي داشتند.))7 مجلة اشپيگل چاپ آلمان در همان تاريخ نوشت:‌((صهيونيستها روي كارآمدن نازيها را به منزله يك امكان تاريخي ومنحصر به فرد براي تحقق بخشيدن به نيات خود تلقي كردند.))8

در ماه مي سال 1933 يعني همزمان با وقتي كه هيتلر طرح اخراج يهوديان را كشيده بود، بانك صهيونيستي ((انگليس ـ فلسطين)) كه توسط فرزند روچيلد اداره مي‎شد، با وزارت اقتصاد آلمان هيتلري تماسهاي مستقيم برقرار كرد. مذاكرات آنها منجر به امضاي اساس آن قرارداد، صهيونيستها ادارة ((تراست آندترانسفر)) را تأسيس كردند كه از حق ورود محصولات آلماني به فلسطين برخوردار شد و نازيها به بازارهاي خاورميانه دست يافتند و نتيجتاً منابع ارزي آنان در طول جنگ تأمين شد.

جد اين برادران شريف [!؟] ماير شل روچيلد، آلماني است كه در آغاز به شغل عتيقه فروشي اشتغال داشت. از محل درآمد عتيقه فروشي، بانكي تأسيس كرد كه در تمام پايتختهاي بزرگ كشورهاي اروپايي شعبه داشت، و از آن طريق در همة مسائل حكومت آنان از طريق پرداخت پول و اعتبار شركت مي‎كرد. يعني با پرداخت ديون دولتها و با كمكهاي اقتصادي ديگر، رؤساي دول را مي‎خريد و در امر حكومت دخالت مي‎كرد.

پروفسور استوارت گرين استاد اقتصاد يكي از دانشگاههاي آمريكا معتقد است كه : ((اگر تك تك جنگلهاي قرن نوزدهم  ] به بعد[ را بررسي كنيد، خواهيد ديد كه تمامي آنها در يك گروه بندي حول محور خاندان روچيلد در انگليس، فرانسه، اطريش و دور مي‎زند. اين خانواده، گروه بندي كشورها  را طوري ترتيب مي‎دادند كه اگر پادشاهي از مسير خود ]  تعيين شده از طرف صهيونيستها  [ منحرف مي‎شد، يك جنگ تازه برپا مي‎گشت و سرنوشت نهايي جنگ هم به نحوة كمكهاي مالي آنان بستگي داشت.))

استادگرين در پايان اين نوشته اضافه مي‏كند كه ((با يك جمع بندي،‌مشخص مي‎شود كه كدام يك از طرفين بايد مجازات مي‎شدند،))9 آنكه به سوي برد بود و يا آنكه رو به سوي شكست داشت.

در اينجا،‌بد نيست قسمتي از سخنراني خاخام ريشورن در سال 1869 بر سر مزار سيمون بن يهودا در شهر پراك، آورده شود. نامبرده پس از ذكر اين مطلب كه با توجه به وعده‎اي كه خداوند به ما در مورد حاكميت بر جهان داده است،‌گفت: ((بايد براي رسيدن به اهداف خود، كوشا باشيم. از جملة اين اهداف، قبضه كردن امور اقتصادي جهان است. در همة ادوار، طلا به عنوان قدرتي مقاومت ناپذير باقي مانده است و خواهد ماند؛ طلايي كه توسط دستهاي متخصص به كار گرفته مي‎شود، وسيلة مؤثري در پيشبرد كارهاست. با طلا مي‎شود وجدانهاي بيدار را خريد [!؟] تغيير ارزها و تعيين قيمت كالاها با طلا است. با طلا مي‎توان استقراضها را تأمين كرد و با آن بر دولتها فرمان راند. با طلا، ابتدا بانكها، بعد بورسها را در دست گرفته‎ايم. در نتيجه ، اعتبارات حكومتها در دست ماست.))10

و در قسمت ديگر، گفته است: ((سعي كنيم اسكناس، جاي طلا را بگيرد. با كشيدن طلا به صندوقچه‎هايمان، نرخ كاغذ ((اسكناس)) را ما تعيين خواهيم كرد. مي‎توان گفت كه حاكم خواهيم شد.))11

به گفتة‌ يكي از رؤساي بانكهاي انگليس: ((تحت اين نظام انحصار بانكي، كساني كه اسكناس و ]  اوراق [ اعتبار را صادر و منتشر مي‎كنند، عملاً حكومتها را هم در اختيار دارند و نتيجتاً سرنوشت تمام مردم ] و مملكت[ را به دست خواهند گرفت.))

در اينجا، بي‎مناسبت نيست از جمله‎اي از كتاب عاموس نبي باب دوم، آية 6، كتاب عهد عتيق ياد كنيم تا دينداري خاخام ريشورن و امثالهم معلوم شود. در آن كتاب مي‎خوانيم: ((اسرائيل و يهودا بايد به محاكمه كشيده شوند. چون عدالت را به نقره فروختند.))

 

نظرية توطئه در تاريخ

بيائيد كتاب تاريخ جهان را ورق بزنيم. در اين كاوش، ما به وقايعي برخورد مي‎كنيم كه دست توطئه گراني كه ((شهوت آتش افروزي دارند))، بخوبي نمايان است. به اعتقاد پروفسور كارل كويگلي 12 استاد دانشگاه ((جرج تاون)) آمريكا، وقايع مهم تاريخ را نمي‎شود به گردن تصادف انداخت. همة جريانات و وقايع مهم كه در طول تاريخ پيش آمده، با يك برنامه ريزي دقيق قبلي صورت گرفته است. به اين مسئله، ((نظرية توطئه)) مي‎گويند. روزولت ، رئيس جمهور آمريكا در زمان قدرتش مي‎گفت: ((در عالم سياست، هيچ چيزي تصادفاً روي نمي‎دهد. اگر اتفاقي مي‎افتد، مطمئن باشيد كه طرح آن قبلاً ريخته شده است.))13

ما در اين ورق زدنهاي تاريخ، اثبات گفتة روزولت را بخوبي درك مي‎كنيم. اين توطئه‎گران مرموز براي حفظ قدرت پنهاني و انجام نقشه‎هاي شوم خود، از هيچ جنايتي روگردان نيستند. توطئه براي كسب ((قدرت)) و به دست گرفتن زمام حكومت جهان، تاريخي ((به قدمت خود حكومت)) در جهان دارد. يعني از آغاز تشكيل دولت، ((توطئه‎گر)) نيز قدم به ميان نهاده است و كم كم با پيشرفتهاي تكنولوژي ((اين توطئه گران)) پنجه روي تمام وسايل ارتباط جمعي انداخته و از آن طريق از پس پرده بر جهان حكومت كرده است.

با توجه به اين نظريه و سخن هوشمندانة روزولت، رئيس جمهور  ] زمان جنگ دوم آمريكا[ طرح كوره‎هاي آدم سوزي توسط هيتلر كه تا قبل از سال 1937 ((هدف او با ضديت با يهوديان)) حول محور ((خروج آنان از آلمان دور مي‎زد))، چيزي  نبود كه خلق الساعه و به دور از توطئه باشد.نقشة‌ بيرون راندن يهوديان كه تبديل به طرح سوزاندن آنان در كوره و اتاقهاي گاز شد ـ طبق همان نظرية‌((توطئه سري)) ـ همزمان با وقتي است كه بانكداران بين‎المللي يهودي تصميم گرفتند تا به اقتصاد آلمان درگير در جنگ كمك كنند. پس، بازارهاي خاورميانه و فلسطين را به روي او گشودند و ذخيرة ارزي او را براي ادامة جنگ تأمين كردند. آيا اين يك تصادف بود و يا يك توطئه؟ يك بده و بستان كثيف .

اين شك و ترديد كه هيتلر بازيچة دست صهيونيستهاي بين الملل بوده، ذهن دكتر آلفرد لي لي ينتال، نويسندة‌معروف يهود را نيز به خود جلب كرده  مي‎نويسد: ((همان طور كه هيتلر از يهوديان بهره برداري كرد، بسيار محتمل است كه بعضي از يهوديان هنوز تا همين حالا، از هيتلر براي اهداف صهيونيستها بهره ‎برداري كرده باشند. وقتي به آنچه كه بعداً توسط صهيونيستها در فلسطين اشغالي اتفاق افتاد، فكر مي‎كنم، و بر مي‎گردم و به  وقايع قبل از اشغال ـ به انفجار كشتي مهاجرين پاتريا كه آژانس يهود براي داغ كردن  مسئله يهوديان از لحاظ سياسي 1900 يهودي را در آتش سوزاند و انفجار كشتي ديگري به نام آستروما در درياي سياه كه 769 يهودي مسافر در خود داشت همه سرنشينان بدون استثناء سوختند و در آبهاي دريا مدفون گشتندـ مي‎انديشم، بي‎اختيار اين فكر به خاطرم مي‎نيشيند كه بي‎گمان هيتلر هم هدف يك توطئه اسرار آميز شده است.))14

پدر پدرو آروپ وابسته به كليساي كاتوليك، در يكي از سخنرانيهايش در حضور شوراي كليساها گفت: ((اين گروه ملحد دست كم در سطوح بالاي رهبري، به طرز بي‎نهايت كارآمد و مؤثر فعاليت دارد. اين گروه كلية‌ وسايل ممكن را در اختيار دارد؛ از امكانات علمي گرفته تا زمينه‎هاي فني و اجتماعي و اقتصادي و همه را براي اهداف خود به كار گرفته است. اين گروه از يك استراتژي دقيقاً طراحي شده پيروي مي‎كند.در سازمانهاي بين‎المللي، در محافل مالي ودر زمينه‎هاي ارتباط جمعي نظير مطبوعات، سينما، راديو و تلويزيون تقريباً نفوذ كامل دارد.))15

در اينجا بي‎مناسبت نمي‎دانم كه دوباره اشاره‎اي به قسمتي از سخنان خاخام ريشورن16 داشته باشم: او گفته است: ((ما حكماي قوم بني اسرائيل،‌با توجه به وعده‎اي كه خداوند به ما در مورد حاكميت بر جهان داده است و با در نظر گرفتن پيروزيهايي كه بايد بر كافران17 به دست آوريم مفتخريم كه در قرن گذشته به اهداف خود نزديكتر شده‎ايم.))

بايد در نظر  داشت كه ((يكي از بزرگترين سلاحها)) براي آنكه ما را به هدف برساند ((مطبوعات)) است. ((مطبوعات مي‎توانند با نشر و تكرار مطالب نهايتاً هر عقيده و رأيي را به مردم بقبولانند. تئاتر نيز قادر به انجام چنين كاري است. در هر نقطه از جهان مطبوعات و تئاتر از القائات ما تبعيت مي‎كنند.))

نامبرده صراحتاً پرده از ((توطئه‎گري)) متداول قوم يهود برداشته است و ادامه مي‎دهد: ((با ستايشي كه از احزاب دمكرات راه مي‎اندازيم، مسيحيان انشعاب پيدا خواهند كرد و وحدت ملي آنان از هم خواهد پاشيد . نفاق بر آنان، حكومت خواهد كرد و در نهايت درمانده شده، تنها از نظامي كه وحدت خود را حفظ كرده است، يعني قانون يهود، اطاعت خواهند كرد))18

آيا اين خاخام وجودش خالي از ((شهوت آتش افروزي))‌بوده است؟ آيا القائات او به دور از توطئه‎گري است؟

با آنكه شديداً و قلباً از تمام خونخواران ضحاك صفت جهان بيزارم و از آنان با تنفر و لعنت ياد مي‎كنم، معهذا هميشه اين فكر برگوشة دلم فشار مي‎آورد كه : ((آيا حقيقتاً اين هيتلر بود كه دانسته و خواسته يهوديان را به سوي كوره‎هاي آدم سوزي فرستاد؟)) يا او هم قرباني يك ((توطئه))‌شد و با گرفتن كمكهاي مالي اجازه داد تا دست صهيونيسم از آستين او به درآيد. آيا وجود يك ((دسيسه)) را كه باعث شد تا به قول هرتزل مسئلة‌ يهود جنبه سياسي به خود بگيرد، نبايد در پشت ديوارهاي كوره‎هاي آدم سوزي نازيها جستجو كرد؟

در قتل عامهاي او اردوگاههاي صبرا و شتيلا و تل‎زعتر و روستاي ديرياسين و صدها جنايات ديگر كه توسط تروريستهاي صهيونيست و در لباس مقدس سربازي انجام شد،آيا هيتلر در كنارشان ايستاده بود و و فرمان مي‎داد؟ آنها كه از سوزاندن زنان و شيرخوارگان ابايي نداشتند و بمب افكنهاي اسرائيلي بر ساكنين بي‎پناه لبنان و اردوگاههاي آوارگان و بيمارستانها بمبهاي فسفري آتش‎زا فرو مي‎ريختند. و از كشته پشته مي‎ساختند،نازيها بودند؟ و آيا هيتلر طرح آن را ريخته بود؟ وقتي هزاران مادر و كودك با برداشتن بمبهاي خوشه‎اي كه به صورت عروسك و اسباب بازي بر سر آنان ريخته شده بود، كشته شدند، هيتلر مشعل‎دار آتش افروزي بود؟ در يكي از كشتارهاي جمعي وقتي آوارگان اردوگاه راترك مي‎كردند، همة آنها را ((در مقابل يكديگر سر بريدند.)) آيا اينجا هم هيتلر مجري اين عمل وحشيانه بود؟ وقتي در اردوگاه شتيلا جوانان كشته شدة فلسطيني را در داخل چاه آب اردوگاه افكنده بودند و معروف بود كه ((يك فنجان آب، معادل يك فنجان خون است.)) در اينجا هم هيتلرحضور داشت؟ و هزاران سؤال ديگر از اين قبيل، ذهن همة انسانهاي شريف را به خود مشغول مي‎كند.

يكي از اعضاي نمايندگي سياسي امريكا در برلن در سال 1937 نوشت: ((هدف دولت آلمان نازي كاملاً مشخص است طرد يهوديان از زندگي آلمانيها روانه كردن ] آنها [ از برلين، يك اخطار كاملاً روشن بود ] مبني بر اينكه [ آزار يهوديان ] از طرف او [ اتفاقي و تصادفي نبود.))19 اين گزارش بخوبي نشان مي‎دهد كه هيتلر مصمم بودتا يهوديان را از برلين اخراج كند. ولي صحبتي از سوزاندن و نابود كردن آنها در ميان نبود.

طبق مدارك موجود، سازمانهاي صهيونيستي با آژانس بين المللي يهودكه ((ديوانة خونخواري است)) و ((جنون آتش افروزي)) دارد، از بيش از يك قرن گذشته تاكنون در تمام اتفاقات، جنگها، كشتارها و واژگون سازيها،‌توطئه كرده ودخالت داشته است.

در ((تاريخ 24 سپتامبر 1912)) يك روزنامه نويس يهودي به نام والتر راتنو20 كه از ياران كايزر، بانكدار معروف يهودي بود، در يك روزنامة‌ آلماني21  نوشت: ((سرنوشت قارة‌ اروپا به دست سيصد نفر كه همگي يكديگر را مي‎شناسند، مي‎باشد، و آنها جانشينان خود را از ميان اطرافيان خود انتخاب مي‎كنند.))22

در تأييد نوشتة‌ والتر راتنو بيست سال بعد درست در سال 1931،‌ شخصي23  كه عضو دائمي ((اتحاديه جهاني يهود))24 ‌ بود در مقاله‎اي تحت عنوان ((پاريس، پايتخت مذاهب)) نوشت:‌((حاصل تاريخ قرن گذشته اين است كه اكنون سيصد نفر سرمايه‎دار يهودي، همه اساتيد فراماسون، بر جهان حكومت مي‎كنند.))25

((بنيامين ديسرائيلي)) نيز  به اين نكته اشاره كرده و گفته است:‌((دنيا به دست شخصيتهايي اداره مي‎شود كه در پشت پرده دست اندركارند و همة اين شخصيتها صهيونيست هستند.))

بد نيست بدانيم كه ((سمبل)) اين قوم برگزيده و خطرناك ((مار چنبر زده است.)) در كتاب فتح جهان از طريق حكومت جهاني كه اول بار يك نفر روسي به نام سرگي نيلوس آن را از عبري به روسي ترجمه كرد و سپس ويكتور مارسدن از روسي به انگليسي،‌چنين آمده است: ((بر اساس مدارك محرمانة‌ صهيونيسم،‌حضرت سليمان و ساير رهبران يهودي،‌در سال 929 پيش از مسيح نظريه‎اي را براي فتح مسالمت آميز همة جهان توسط صهيون ابراز داشته‎اند.)) در آن مدارك آمده است: ((اين مردان بزرگ براي فتح جهان از طريق مسالمت ((مار)) را سمبل آن انتخاب مي‎كنند كه سر آن نمايانگر آن دسته از يهودياني است كه از نقشه مطلع هستند و بدون آن قوم يهود مي‎باشند. حتي بسياري از يهوديان چيزي از آن نمي‎دانند. اين مار در حال حركت است. همچنان كه در قلوب ملتها رخنه مي‎كند، موجبات ] زبوني و[ بي‎آبرويي آنها را فراهم مي‎سازد و همة قدرتهاي غير يهود آن ممالك را مي‎بلعد. گردش اين مار هنوز به دور كشورهاي اروپايي تمام نشده است. وقتي گردش سر او تمام شد و به سوي صهيون قرار گرفت، كار او پايان يافته است و با افسون، تمام كشورهاي اروپايي در حلقة او قرار خواهند گرفت. تنها راه رسيدن به اين مرحله ،‌غلبه اقتصادي است.))26

چنان كه دانستيم، هدف اولية اين سازمان سري،‌ايجاد نفوذي در سيستم كنترل مالي است تا در اختيار يك گروه از صهيونيستها باشد و بتواند بر نظام سياسي جهان و كلاً بر اقتصاد جهان مسلط شود. اين گروه ((ديوانة قدرت)) است و مذبوحانه آن را حق خود مي‎داند و مي‎خواهد تمام جهان را به زير سلطة خود در آورد. او در اين راه،‌از هيچ جنايتي روگردان نيست.

اين توطئه‎گران آتش افروز همة طرحها و نقشه‎هاي خود را به طور سري به دست دولتها و اعضاي گروه سري فراماسونري انجام مي‎دهند و خود در كنار آتش افروخته از گرماي آن، لذت مي‎برند. به قول خاخام ريشون ((چه كسي قادر است قدرت ناپيدايي را سرنگون كند؟ در اصل ما صاحب چنين قدرتي هستيم. وظايف ماسوني، پوششي براي مقاصدمان محسوب مي‎شود. مسير حركت و نقشه و محل نيروي پنهان ما را هيچ كس نخواهد فهميد.))

چنين به نظر مي‎رسد كه سمبل صهيونيسم، اين مار خطرناك، نه تنها به دور اروپا گرديده، بلكه دهان فراخ و كثيفش را به سوي آمريكا باز كرده و آن قاره را هم يكجا بعليده است.27 يعني در واقع ، از زماني كه صهيونيستها در آن قاره رخنه كردند و به توطئه‎گري پرداختند و در پشت نقاب مظلوم نمايي به حقه‎هاي سياسي دست زدند، آمريكا در راه سقوط به معدة مار صهيونيسم قرار گرفت. آغاز آن را مي‎توان از جنگ بين‎الملل اول دانست؛  يعني وقتي كه به حيله و دسيسة آنان، پاي دولت آمريكا به جنگ كشيده شد و با وجود شعار ((آمريكا براي آمريكائيان)) كه گفته و خواستة‌ يكي از رؤساي جمهور آنان،‌ پرزيدنت مونروئه بود، آمريكا وارد جنگي شد كه ابداً به او ارتباطي نداشت. جميز مالكوم يهودي كه از جمله سران توطئه‎گران است، در كتاب خاطرات خود نوشته است: ((در جنگ اول براي كسب حمايت دولت انگليس، من مأمور شدم براي رسيدن به اين هدف، پاي دولت آمريكا را به جنگ بكشم. لذا نقش مهمي بازي كردم و با سفرهاي متعدد و نشر مقالات مفصل در رزونامه‎هاي تايمز لندن و روزنامه‎هاي آمريكا، سرانجام در بهار سال 1917، آمريكا را وارد جنگ كردم)).28

در نتيجة‌ اين خدمت وايزمن كه خود در تمام طول جنگ در نيروي دريايي انگليس خدمت مي‎كرد،‌ به همراهي بانكدار معروف روچيلد توانستند، بالفور را تحت فشار گذارند تا اعلامية‌ معروف را كه در آن اجازه تأسيس كانون ملي يهود داده شده بود ـ كه نطفة تشكيل دولت اسرائيل شد ـ صادر كند.

با توجه به آنچه به طور مختصر آورده شد،‌بايد قبول داشت و اذعان كرد كه ((وقايع مهم تاريخ با يك برنامه ريزي دقيق صورت مي‎گيرد.)) در پشت صحنة سرنوشت سياسي و اقتصادي هر ملتي،‌ يك توطئه وجود دارد. در نامه‎اي كه تامس جفرسن يكي از رؤساي جمهور آمريكا به جان آدامس جانشين خود نوشته، به نكتة‌ بسيار مهمي اشاره كرده است؛ به اين شرح: (( صادقانه با شما همعقيده‎ام كه تشكيلات بانكي از ارتشهاي قوي هم خطرناك‎تر هستند.)) و اين تشكيلات به دست توطئه‎گران اداره مي‎شود.

جالب آنكه دولت انگليس روزي ادعا مي‎كرد كه آفتاب در كشور او غروب نمي‎كند. اما در سال 1934 كلمنت اتلي رهبر حزب كارگر انگليس در كنفرانس سالانة حزب گفت:‌((ما حساب شده  ]وفاداري [ به نظام جهاني را ] كه سيسل رودز يهودي عضو عالي رتبة‌ فراماسون به دنبالش بود[، بر وفاداري نسبت به وطن خود ارجحيت داده‎ايم.)) 29نامبرده در يك اعلامية‌رسمي حمايت خود را از طرحي كه توسط توطئه گران و بانكداران بين‎المللي تهيه شده بود، اعلام داشت و ((23 سال بعد در سال 1957 نخست وزير محافظه كار بريتانيا به مردم آن كشور گفت كه آنها لازم است تا حدي حاكميت ملي خود را به يك كانال سري بين‎المللي واگذار كنند.))30 و در ((هفتم نوامبر 1957 وزير امور خارجة آن كشور در مجلس اعيان اعلام داشت كه دولت ملكة‌ انگلستان با حكومت جهاني موافقت دارد.))31  مثل اينكه جز اين هم چاره‎اي نداشت؛ زيرا بدهي آن كشور به بانكداران بين‎المللي كه براي مخارج جنگ مصرف شده بود، و همچنين همكاري صهيونيستها با ارتش انگليس كه براي آن دولت موفقيت همراه داشت،‌همه ايجاب مي‎كردند كه در برابر حكومت سري صهيونيستها سر تسليم فرود‌آورند.

در اينجا ذكر چند نكته ضروري است:

اولاً :‌صهيونيستها هميشه با پلاكارد ((ضد يهود)) حركت مي‎كنند و براي بهره‏برداري از احساسات لطيف انسانها در زير آن سينه مي‎زنند و اگر كسي با خواستهاي غير انساني آنان مخالف كند، فوراً او را ((ضديهود))‌و ((ضد صهيونيسم)) خطاب مي‎كنند. همين نكته باعث شده است تا همة‌آنهايي كه در غرب عليه صهيونيستها هستند،‌براي حفظ موقعيت شغلي وكاري خود،‌ دندان به روي جگر بگذارند و از هر نوع مخالفت با اين گروه توطئه‎گر خودداري كنند.

ثانياً :‌صهيونيستها مسئلة هالي كاست 32  را زنده نگه مي‎دارند تا در زير پوشش آن،‌ اعمال خود را موجه نشان دهند. آنها براي نشان دادن حقانيت خود براي تشكيل دولت يهود در اسرائيل، هميشه مسئلة ((هالي كاست)) كوره‎هاي آدم سوزي نازيها را، بويژه در سالروز تولد حضرت مسيح و جشنهايي كه به همان مناسبت در آمريكا برپا مي‎شود، چند باره و صدباره عنوان كرده و فيلمهاي حقيقي يا تخيلي از آن تهيه كرده‎اند و در تمام كانالهاي تلويزيوني نشان مي‎دهند. به طوري كه موضوع تولد حضرت مسيح به كلي لوث مي‎شود و تأسف بارتر اينكه ،‌عيسويان فراموش كرده‎اند كه به گفتة اساتيد يهود ـ كه در سال 1923 رسماً اعلام شد: ((يهوديت ضد مسيحيت است.))

آلفرد لي لي ينتال در اين زمينه، نكتة‌جالبي را ارائه داده و نوشته است: هالي كاست، اسلحه‎اي زير پوشش است تا در موقع مناسب رو شود. وقتي تمام ترفندها تمام مي‎شود، ((مسئلة‌كشته شدن شش ميليون يهودي)) دوباره پيش كشيده مي‏‏شود.)) اين (عدد)‌شش ميليون كاملاً صوري است كه از كوره‎هاي آدم سوزي بيرون كشيده و نگهداري شده است و وقتي كه سؤالي پيش مي‎آيد، با كمترين مخالفتي آن را عنوان مي‎كنند لي لي ينتال معتقد است:‌((هيتلر باعث شد تا مسيحياني كه احساس گناه مي‎كردند، همراه با كليميان غربي كه جذب در جوامع خود شده بودند، با اكراه به صهيونيسم بپيوندند.))33

تمام كوشش صهيونيستها در غرب مصروف اين نكته مي‎شود كه افكار عامه را، حتي در مراسم مذهبي به جانب خود بكشند؛‌ همان طور كه تولد مسيح را چنانكه مذكور افتاد، فداي حقة سياسي خود مي‎كنند. اين نكته‎‏اي بود كه جسي جكسون سياهپوست مبارز، ناطق زبر دست كليسا، در موقع مبارزات انتخاباتي رئيس جمهوري در سال 1986 عنوان كرد و باعث شد تا با افشا كردن توطئه يهوديان آمريكا، از دور انتخابات خارج شود.

ثالثاً‌:‌ صهيونيستها براي داغ نگه داشتن مسئله، با وسايل ارتباط جمعي غرب يك ((اتحاد نامقدس)) تشكيل داده‎اند و سعي مي‎كنند تا هر از چندگاه هيتلر را زنده عنوان كنند. ((در سالهاي 1952-1967 و در اوائل سال 1972 و نوامبر آن سال)) دوباره فرياد صهيونيستها بلند شد كه :‌((او زنده است!)) چند سال پيش هم مسئلة‌ زنده بودن آجودان هيتلر به نام مارتين بورمن 34  را پيش كشيدند و عكسي از او را در روزنامه‎هاي جيره خوار صهيونيستها چاپ كردند و مدتها سرو صدا به راه انداختند. بعداً معلوم شد كه ((آن،‌ عكس يك معلم دبيرستان در بوئنوس آيرس مي‎باشد.))‌همة‌ اين ترفندهاي كثيف براي زنده نگه داشتن مسئله مظلوميت و قابل ترحم بودن اين قوم برگزيده، اما از هر لحظه خطرناك مي‎باشد. هنوز اين قوم فتنه گر به دنبال افرادي همچون آيشمن‎ها كه همدست و مشاور سردمداران صهيونيست در آلمان نازي بودند، مي‎باشند كه ديگر جز پوست و استخواني از آنها باقي نمانده است. ادارة‌ مهاجرت آمريكا ازجمله سازمانهايي است كه براي پيدا كردن رؤساي نازي فعاليت دارد.

جالب آنكه وقتي در يك مصاحبه تلويزيوني از اباابان وزير امورخارجه اسرائيل دربارة بورمن آجودان هيتلر سؤال شد، او با بي اعتنايي گفت: ((زياد پايبند اين نوع مسائل نيستم.)) و معتقد نبود كه اين مردمان بدبخت كه ((در پاراگوئه يا برزيل زندگي مي‎كنند،‌براي بازجويي آورده شوند.)) از اين طرز بيان، سروصداي صهيونيستها بلند شد و فريادشان به آسمان رفت كه او به آرمان ما خيانت كرده است و بايد از شغل خود استعفا دهد اين مسئله در زمان نخست وزيري گلداماير بود. او زياد به اين مطلب توجه نكرد؛ لكن وقتي مناخيم بگين قصاب ديرياسين به نخست وزيري رسيد،‌از اباابان خواست تا استعفاد دهد. لذا اباابان وقتي در سال 1970 به آلمان غربي مسافرت كرد، قبل از اينكه تشريفات رسمي را به عمل آورد و به ديدار ويلي برانت برود،‌يكسره به محل ((كوره آدم سوزي داخائو))35 ‌رفت و در برابر ارواح بي گناهان كه با توطئه قوم خود سوختند تا كشور اسرائيل تأسيس شود، سر تعظيم فرود آورد.

هيتلر كه خود چنان كه در وصيتنامه‎اش نوشته است قرباني توطئه صهيونيستها شده و جانشينانش را هم همچنان در يك فضاي شرم قرار داده است، وقتي ويلي برانت براي امضاي قراردادي در مورد تعيين خط مرزي بين دو كشور آلمان و مجارستان رفت، در برابر بناي يادبود كشته شدگان يهود با شرم زانو زد و اداي احترام كرد. در حقيقت، اين احساس شرم، خجلت در برابر تاريخ انسانهاست كه حاصل اعمال تجاوز كارانة نازيها مي‎باشد، ولي متأسفانه آلمانها براي شستن اين خط تاريك از تاريخ كشورشان آن را با خون آلودند. باقيماندگان نازيها با كمك در ساخت كوره‎هاي اتمي اسرائيل، جنايات احتمالاً ناخواسته هيتلر را تكيمل كردند؛ يعني جنايت روي جنايت.

وقتي ويلي برانت از اسرائيل ديدن مي‎كرد،‌ همراه با گيدئون هوزنر 36 دادستان يهود در جلسة محاكمه آيشمن همچون گناهكاران شركت كرد. هيتلر متأسفانه كاري كرد كه دولت آلمان همچنان خود را در برابر اسرائيليان گناهكار مي‎شناسد . در حالي كه آنها خود قرباني يك حيلة مزورانه صهيونيستها شده‎اند و چه قهقهه‎هايي كه سردمداران صهيونيست بر اين احساس خجلت آلمانيها نمي‎زنند. آلمانيها كراراً گفته‎اند كه ما براي جبران گذشته، بايد همة‌كوشش خود را براي كمك به دولت اسرائيل به كار بريم، لذا با اعطاي كمك 9/3 ميليون دلاري به عنوان غرامت، پس از دولت آمريكا بزرگترين رقم كمك مالي را به آن كشور كرده‎اند.))

بهره‎برداري مزورانة صهيونيستها از مسئلة‌((هالي كاست))

هر وقت دولت اسرائيل احتياج به اسلحه و مهمات بيشتري براي به خاك و خون كشيدن بي‎گناهان عرب فلسطيني دارد، و مي‎خواهد كه با زور اسلحه سرزمينهاي اشغالي سال 1967 را منضم به خاك اشغال قبلي كند، فوراً مسئلة هالي كاست يا كوره‎هاي آدم سوزي هيتلر را به ميان مي‎كشد و رنجهايي را كه ((قوم برگزيده)) در طول تاريخ برده‎اند، عنوان مي‎كند،‌ولي از سوزاندن و نابود كردن آوارگان فلسطيني كه با بمبهاي آتش‎زا و يا حتي با اسلحه‎هاي گرم سربازان در شهرها و دهات فلسطين صورت گرفته است،‌ بحثي به ميان نمي‎آيد.

اين گروه  فتنه‎گر كه حقيقتاً از اين نظر ((قوم برگزيده))اند، براي آنكه كودكان آمريكايي را شستشوي مغزي دهند و با جنايات خود همراه سازند،‌ در كودكستانها و مدارس ابتدايي،‌به جاي قصه‏هاي شيرين كودكانه،‌داستان كوره‎هاي آدم سوزي را با آب و تاب بسيار مي‎نويسند و در دسترس آنان قرار مي‎دهند. ادارة‌ فرهنگ آمريكا نيز با بي‎توجهي از كنار آن مي‎گذرد. در سال 1961 كتابي در مورد دستگيري آيشمن، همكاري قديمي رهبران صهيونيست و كشتن او به عنوان جنايتكار جنگي چاپ و در دسترس نوجوانان گذاشته شد. نويسندة  كتاب 37   با افتخار بسيار مدعي شد كه :‌(( اين براي جامعه لازم است براي نسل جوان مفيد است.)) نسل اندر نسل بايد هيتلر را بشناسند. مسئله نبايد كهنه شود و رنگ گذشت زمان را به خود گيرد.

 

همدستان هيتلر در اين فاجعه آفريني

تأسف  در اين است كه همه از جنايات هيتلر سخن مي‎گويند؛ ولي تاكنون كمتر كسي به دنبال آن بوده است كه پرده از چهرة‌كثيف گناهكاران واقعي اين جنايت بزرگ تاريخي بردارد و به نقش صهيونيستها در اين جنايت هولناك بينديشد. چه شد كه بانكداران بين‎الملي و سرشناسان فراماسون يهود كه جملگي از نزديكان هيتلر و ياران او بودند، براي جلوگيري از آن وقايع دردناك، اقدامي نكردند. در اين زمينه،‌ وزير دارايي كابينة روزولت، هنري مورگنتا صراحتاً عنوان كرده است: ((از اوت 1942 به اين طرف ،‌ما در واشنگتن مي‎دانستيم كه نازيها در نظر دارند كار ريشه كني كامل يهوديان را به پايان برند.

طي يك سال و نيمي كه از اين ماجرا مي‎گذشت، وزارت امورخارجه در اين مورد عملاً كمترين اقدامي  ]جهت جلوگيري[ نكرده بود.))38

آيا اين عدم توجه به نقشه‎اي كه در حال تكوين بود و نه تنها دولت آمريكا، بلكه رؤسايي از صهيونيستها همچون حيم وايزمن از آن اطلاع داشتند، ولي پرده از روي آن توطئه سري بر نداشتند، دليل قاطعي در همدستي صهيونيستها و يارانشان به هيتلر نيست؟ شك نيست كه ((دورة‌ نازيها يكي از بدترين مراحل،  اگر سياه‎ترين نباشد، در تاريخ تمدن انسانها مي‎باشد))بديهي است كه كشتن ((شش هزار)) انسان بي‎گناه ـ اگر اين آمار صحت داشته باشد ـ چيزي نيست كه بتوان ناديده گرفت؛ ولي تعجب آورتر از سكوت انسانها در برابر آن جنايات بزرگ اين است كه، زجر كشيدگان ديروز،‌شكنجه دهندگان امروزند. در اينجاست كه انسان به فكر مي‎افتد كه اينها چگونه انسانهايي هستند؟

بن هخت 39 كه از جمله اولين طرفداران تشكيل دولت يهود در فلسطين است، در يكي از كتابهاي خود، رهبران صهيونيسم بين‎الملل را محكوم مي‎كند به اينكه آنها همگي از طرح و نقشة هيتلر كاملاً آگاه بودند و مي‎دانستند كه چه بر سر يهوديان خواهد آمد؛ لكن همكيشان خود را از نقشة‌ در شرف انجام، آگاه نكردند و راه گريز را به آنها ننمودند. تعجب آور است كه او نمي‎دانست كبريت براي روشن كردن كوره در دست خود آنها بود . بن هخت عليه رادولف كستنر 40  كه از اعضاي عالي رتبة اسرائيل است، ((براي همكاري در كشتار يك ميليون يهودي مجارستاني اعلام جرم كرد.))نامبرده از نزديكان و همكاران آيشمن بود و پس از اتمام وظايف محوله به فلسطين رفت. در آن جا، تغيير نام داد و خود را ((اسرائيل)) ناميد و در كنار بن گورين و گلدا مايرها درحزب ماپام به فعاليت پرداخت. او خود اعتراف كرده در ((تصفية هزاران يهودي مجارستاني)) دست داشته است.

بن هخت همة‌ رهبران صهيونيست را كه از كشتار بي‎گناهان يهودي مطلع بودند و مهر خموشي بر لب زده بودند، محكوم كرد و نوشت:‌((كه آنها بخوبي مي‎دانستند كه ميليونها يهودي و خويشاوندانشان در كوره‎هاي آدم سوزي خواهند سوخت و يا به دار آويخته مي‎شوند.))؛ ولي دم بر نياوردند و بدون اعتراض و با بي‎تفاوتي از كنار آن گذشتند . آنها به دنبال هدفي بودند كه اين سلسله عمليات، مقدمات آن بود. رهبران صهيونيست حتي نحوة عمل و محل كشتار آنان را نيز مي‎دانستند، ولي آن قربانيان را آگاه نكردند. آنها همگي قرباني اهداف شوم رهبران صهيونيست شدند، منتها به دست هيتلر و يارانش. براي رهبران صهيونيست بين‎الملل تشكيل ((دولت يهود در فلسطين)) مهمتر از حفظ جان يهوديان بود.

((كشتار يهوديان هنگري در حالي اتفاق افتاد كه يكي از رهبران آنها رادلف كستنر با آيشمن، و ساير ياران هيتلر همچون هيملر و همكار او ستوان كورت بخر 41  عاملين اين جنايت، دوستي نزديك و مراوده داشت. جالب توجه آنكه با وساطت كستنر،‌ستوان كورت بخر از دادگاه نورنبرگ نجات يافت.))42

در سال ((1966)) مجله اشپيگل آلمان نكتة‌جالبي را فاش ساخت كه آوردن آن در اينجا مناسب است. در آن پرده‎دري آمده است:‌((ريخرت  43، از عاملين دفتر اطلاعاتي انگليس در فلسطين،‌ بيش از هر چيز توجه دستگاه اطلاعات آلمان را به خود جلب كرده بود. اين دفتر اطلاعات، سازمان هاگانا خوانده مي‎شد.)) كه بن گورين رياست عاليه آن را به عهده داشت. ((در قرار گاه فرماندهي كل اين ارتش ((هاگانا) مخفي،‌(شخصي به نام) فيول پولكس44 كار مي‎كرد. اين شخص، ((رئيس دستگاه اطلاعاتي نازيها در سوريه و فلسطين بود.))نامبرده در حالي كه ((با آدمكشان خود (اعضاي هاگانا) به تأمين نيازمنديهاي خارجي آلمان)) از قبيل تأمين منابع حصول ارز ((كمك مي‎كرد با شور و اشتياقي مشابه به تأمين احتياجات داخلي نازيان اشتغال داشت.))45

يوري ايوانف در تحقيقات خود به اين نكته رسيده است كه شخصي به نام دكتر نوسينگ نيز از همكاران فيول پولكس و از رهبران صهيونيستها بود كه: (( با شركت نازيها نقشه‎اي را براي (نابودي) يهوديان تهيدست و سالخوردة آلمان طرح كرده)) است. او با تمسخر ادامه مي‎دهد كه : ((آري! ميزان وفاداري و اخلاص اين رهبر بر جستة‌صهيونيست نسبت به امپرياليسم آلمان تا بدين حد بود.))46

ايوانف معتقد است: ((بسيار احمقانه خواهد بود اگر هجوم يهوديان را به فلسطين، حاصل شقاوت و ستم نازيها بدانيم.)) چنانكه آدلمن يكي از رهبران صهيونيستها در اعتراف نامة خود نوشته است:‌((يهوديان بدين منظور به فلسطين رفتند كه حكومتي ملي در آن جا تأسيس كنند؛ نه اينكه جان خود را نجات دهند.))47

نكتة‌ جالب توجه و قابل تأمل اين است كه رئيس ادارة مهاجرت يهوديان به فلسطين كه ((مورد حمايت نازيها بود))،‌ لويي اشكول نخست وزير سابق اسرائيل بود. نامبرده با همكاري آدلف آيشمن از همان وقت،‌اردوگاههايي را براي آماده كردن جوانان جهت رفتن به اسرائيل و زندگي در كيبوتص تأسيس كرد.

تقريباً شانزده سال پس از جنايات نازيها، خاخام موشه شون فلد 48 مطالبي را كه در كتاب بن هخت آمده، تأئيد كرده و نوشته است: ((رهبران صهيونيست فقط به تشكيل دولت اسرائيل مي‎انديشيدند و نه نجات جان يهوديان.)) آنان اجازه دادند كه هزاران نفر از قومشان كشته شوند تا به هدف خود برسند. صهيونيستها حتي از رساندن آذوقه به ((يهوديان گرسنة‌ اروپايي )) در طول جنگ كوتاهي مي‎كردند تا آنان را مجبور كنند كه به صهيونيسم بپيوندند . (( سازمانهاي صهيونيستي كه اردوگاههاي آوارگان يهودي را اداره مي‎كردند،  براي وادار كردن آنان به قبول صهيونيسم و الحاق به ارتش يهود در فلسطين.. دست به يك رشته عمليات جنگي زدند.))49

آلفرد لي لي ينتال در فصل سيزدهم كتاب خود تحت عنوان ريشة‌ گناه از يك موافقتنامة‌ سري بين دولت نازي و صهيونيستها دربارة‌ مهاجرت غير قانوني يهوديان به اسرائيل پرده برداشته است و مي‎نويسد:‌(( حتي مأمورين گشتابو (ss ) به دنبال يافتن راههاي ديگري بودند كه باعث شود اروپائيان از يهوديان بيشتر متنفر شوند.))50

از آن جايي كه مهمترين تزي كه يهوديان پيوسته از آن حداكثر استفاده را برده‎اند و همچنان مي‎برند، مسئلة ((يهود آزاري)) يا ((ضد يهود)) است و سردمداران صهيونيسم به آن چشم اميد دوخته بودند،‌ لذا يوري ايوانف ضمن تأئيد نظر لي لي ينتال در كتاب خود به نام صهيونيسم نوشته است: (( عقد اتحادي مخفي بين صهيونيسم و فاشيسم به هيچ وجه غير طبيعي به نظر نمي‎رسد.)) با توجه به خونسري و سكوت سردمداران صهيونيسم در برابر فجايع نازيها، اين نظريه در كج راهه نيست و دليل محكمي بر گفتة لي لي ينتال مي‎باشد.

اسحق گروئن بوم 51   كه رياست كميتة‌نجات صهيونيستها را براي مدتها بر عهده داشت،‌ فاش كرده است كه : ((وقتي (نازيها) از من پرسيدند كه آيا حاضري براي نجات يهوديان از صندوق صهيونيستي پول بدهي؟ گفتم نه؛ زيرا بايد اين يهود آزاري نازيها دنيا را به نفع ما تكان مي‎داد)).52   صهيونيستها معتقد بودند كه بايد در اين راه ،‌گروهي، هر اندازه كثير فدا مي‎شدند تا آنان به هدف خود كه بازگشت به فلسطين بود،‌برسند. لذا آنها با يك موافقت ضمني با آيشمن‎ها، يهود آزاري را به حد اعلاي خود رساندند. اين بود كه بن گورين رئيس سازمان يهوديان آلمان در نهايت خونسردي به واقعه مي‎نگريست و حيم وايز من مهر سكوت بر لب نهاده بود.

آدلف آيشمن تنها كسي بود كه از نقش پشت پردة‌نازيها و ارتباط آنان با صهيونيستها مطلع بود. نامبرده با سازمان تروريستي هاگانا ارتباط و همكاري نزديك داشت. به نوشتة هاينتس هوهنه طي ايام قتل و غارت يهوديان كه با اسم رمز ((شب بلورين)) آغاز شد،‌دو تن از نمايندگان موساد وارد مقر هيتلر شدند. آنها پيشنهاد كردند كه در انجام برنامة‌ صهيونيستها مبني بر آموزش مجدد يهودياني كه آمادة‌رفتن به فلسطين‎اند، تسريع شود (( وسايط نقليه‎اي كه براي انتقال يهوديان در اختيار موساد گذاشته شده بود، نمي‎بايد فلسطين را به عنوان مقصد سفر اعلام دارد. اين يكي از شرايطي بود كه دستگاه اطلاعاتي آلمان قائل شده بود.))53

در سالهاي آخر جنگ ،‌ همة‌ جهان از جنايات نازيها مطلع شده بودند؛ لكن ((صهيونيستها كه در همة‌ آن جنايات شريك بودند،‌ناشناخته باقي ماندند)) و با استفاده از راههاي مختلف و ((وسايل و امكاناتي كه)) همدستانشان در اختيار آنان گذاردند،‌از مجازات كه رستند هيچ، بلكه به آرزوهاي ديرينه خود نيز كه از جمله، تشكيل دولت مستقل يهود در فلسطين بود،‌رسيدند.

با توجه به مطالب ياد شده، آيا اين سوء ظن نزديك به يقين ايجاد نمي‎شود كه هيتلر هم فداي يك توطئه سري شده و در تار عنكبوت ((گروه سيصد نفري)) اسطوره‎هاي صهيونيستها به دام افتاده باشد؟‌ مردي كه در تمام سخنرانيهايش مي‎گفت:‌((من از ميان مردم برخاسته‎ام. در مدت پانزده سال به آرامي همراه با مردم اين جنبش را رهبري كرده‎ام. هيچ كس مرا در رأس اين مردم قرار نداده است. ترقي من به وسيله مردم بوده است من در ميان مردم باقي خواهم ماند و به سوي مردم بازخواهم گشت. هدف اين است كه رهبري از من، مردمي‎تر وجود نداشته باشد))54 يكباره به توطئه آتش افروزان بين الملل به بيراهه كشيده شده و با آبروي خود و هموطنانش به قماري وارد شود كه يهوديان بيشترين برد را داشتند و كشوري به نام اسرائيل در سرزميني غصب شده تشكيل گردد كه هدف اولية‌صهيونيستها بود و ملت آلمان در يك حالت انفعالي رها شدند.

در اينجا بي‎مناسبت نمي‎دانم از توصية چارلز كرين 55 كارخانه‎دار معروف و بزرگ آمريكا به ويلسن رئيس جمهور، نكته‎اي بياورم. او كه ازجمله ضد صهيونيستهاي آمريكايي بود و همچون هنري فورد آنان را در آمريكا موجب عذاب،‌و همة‌مشكلات را هم ناشي از اعمال خلاف انساني آنان مي‎دانست، به رئيس جمهور نصيحت مي‎كرد كه :‌((يك نوع معاهده‎اي با دنياي اسلام بسته شود كه به موجب آن،‌ پيروان محمد(ص)‌عليه يهوديان كه فلسطين را اشغال كرده‎اند، حمايت شوند.))56   او معتقد بود كه : ((صهيونيستها دست كمي از هيتلر ندارند. پس بگذاريد كه هيتلر به راه خود برود.))

 

كشتار آلماني‎ها به دست يهوديان

تا اينجا،‌ صحبت از رنجهايي بود كه يهوديان از ستمگريهاي هيتلر و همدستان صهيونيستش برده‎اند، ولي آيا هرگز دنيا به زجرهايي كه آلماني‎هاي بي گناه پس از اتمام جنگ از دست صهيونيستها و يهوديان متعصب كشيده‎اند، انديشيده است؟ مجلة نيوزويك در ماه مي 1995 مقاله‎اي با عنوان آلمانيها را بكشيد! نشر كرده و در آن،‌از كشتار آلمانيها در ماههاي آخر جنگ ، داستانها آورده است. كشتاري كه هدف فقط زنان، كودكان و پيران بوده‎اند. او از درد و رنجي كه هزاران هزار آلماني كه در چك و اسلواكي دستگير و دركمپهاي كار اجباري سيبري، به كار گماشته شدند، حكايت كرده و چنين نوشته است: ((آيا دنيا به وضع بد ميليونها آلماني در ماههاي آخر جنگ ،‌توجه كرده است؟!)) مردمي كه هيچ دستي در كشتار يهوديان نداشته‎اند، ولي تاوان آن را پرداخته‎اند. اين مسئله‎اي است كه دنيا فراموش كرده و فقط به هالي كاست چسبيده است. دولت آلمان كه خود دچار يك حالت انفعالي است،  فراموش كرده است كه شهروندان او، تاوان جنايات مأمورين گشتاپو را به بدترين وجهي پرداخته‎اند و گمان  نمي‎رود كه لازم باشد او بيش از اين سر تعظيم در برابر صهيونيستها فرود آورد.

در آن مقاله،‌رئيس جمهور چك و اسلواكي كشتار آلمانيها و يهوديان را يكجا نقل و آن را يكسان و عملي غير انساني خوانده است. او ضمن عذرخواهي از دولت آلمان پس از جنگ گفت :‌((زمان عذرخواهي گذشته است و هر نوع مقايسة دردو رنج آلمانيها با انبوه كشتار يهوديان توسط نازي‎ها بي‎فايده است، و دردي را درمان نمي‎كند.)) آنچه مسلم است، مردم كوچه و بازار در آلمان،‌ تاوان قساوتهاي طرح ريزي شدة توطئه گران را پرداخته‎اند. ((اين،‌يك تاريخ ابدي است)).

 

 

 

 

1. sergyei  A. Nilus. World Conquest through the world Government . translated by Victor E. Marsden.

2. ترجمه و تلخيص محمود طلوعي،‌ غولهاي تاريخ، صفحه 401.

3. هيتلر تحت تاثير فلاسفة‌رومانتيك كه ((طبيعت را به عنوان بهترين مدل براي هستي انسان)) مي‎دانستند، قرار داشت. او معتقد بود كه حيات ملتها،‌نژادها ،‌فرهنگها و اقاليم،‌توسط همان قوانين طبيعي سلامتي و بيماري كه به زندگي افراد نظارت دارد،‌ كنترل مي‎شود همة‌ اين مسائل تابع قوانين طبيعي است. واحد حقيقي، طبيعت ملت است و سلامت ملتها بر پاية‌ اصول و قوانين طبيعي است . كليميان،‌ ويروس مقاومت در برابر مرض مي‎باشند. اختلاط ملت باعث ضعف آنها مي‎شود و نتيجتاً سلامت جامعه را از بين مي‎برند. او يهوديان را همان ميكروب مورد وحشتي مي‎دانست كه درخت انسانيت را خشك مي‎كند. همه نگرانيهاي هيتلر اين بود كه مبادا اختلاط آنان با نژاد آريا كه از ديد او نژاد برتر بود باعث تباهي و فساد آن شود. او معتقد بود كه خداوند طبيعت را سالم خلق كرده است؛‌لذا هرچه را كه باعث درد و مرض طبيعت مي‎شود،‌بايد از آن دور كرد. او صهيونيستها را مثل ميكروب مرض سفليس مي‎دانست كه به سختي از آن وحشت داشت. مي‎گفت:‌((معتقدم با ايستادگي در برابر يهوديان بر اساس خواست قادر متعال عمل مي‎كنم.)) عجبا!‌قومي خود را برگزيده مي‎خواند و ديگري نابودي آنها را خواست خداي بزرگ. صفحات 39 تا 44 كتاب ((رهبر ومردم))

J.P. Stern – Hitler, The Fuhrer and the people, Fontana Press, 1990.

يكي از اولي كساني كه در مجامع جهاني نقش يهوديان را جستجو كرد، شخصي به نام ((آلفرد روزبرگ))‌بود. او معتقد بود كه جنگ جهاني اول را صهيونيستها برپا كرده‎اند. انقلاب روسيه هم محصول فكر يهودياني همچون تروتسكي، زينوويف و كامنف بود. او معتقد بود كه صهيونيستها با نفوذ در بعضي از تشكيلات بين المللي مانند فراماسونري ، تلاش براي قبضه كردن اقتصاد جهاني و در نهايت قصد سلطه بر سراسر جهان را دارند. <<شايد تعجب كنيد اگر بگويم كه لنين وقتي از اروپا براي برپايي حكومت بلشويكي به روسيه مي‎رفت محموله‎اي طلا به ارزش 5 تا 6 ميليون دلار به همراه داشت. كه كلاً از طريق چند سوسياليست آلماني بسيار ثروتمند همچون الكساندر هلفند Alexander Helphand و ماكس واربرگ يهودي روسي اخراجي پرداخت شده بود.>> تروتسكي كه در نيويورك به حال تبعيد به سر مي‎برد و به عنوان يك خبرنگار جنگي مشغول فعاليت بود، همراه با 179 انقلابي ديگر در كانادا به دام افتاد و با حمايت ((سر ويليام وايزمن )) يهودي،‌با يك دستور سه كلمه‎اي ((بگذاريد تروتسكي برود)) او با يك پاسپورت امريكايي براي همكاري با لنين به روسيه رفت. شما در اينجا پنجة توطئه گران بين المللي را نمي‎بينيد؟

4. Peter Grose , op .cit, P . 97.

5. ترجمه و تلخيص محمود طلوعي،‌غولهاي تاريخ، صفحه 384.

6. در اينجا ،‌ذكر چند نكته ضروري است:

اولاً روچيلد ((كارشناس امورمالي ((سيسل رودز)) يهودي،‌نمايندة‌ دولت استعمارگر بريتانيا در كشور آفريقايي ((رودزيا)) بود كه با استخراج طلا و الماس آن كشور، لقب ((سلطان طلا)) گرفت؛ (زيمبابوه و رودزياي كنوني. )

ثانياً ((رودز))‌از سرسپردگان انجمن سري موسوم به ((ميزگرد)) كه به دنبال تأسيس ((حكومت جهاني)) بود، مي‎باشد. اين انجمن براي نخستين بار در انگليس پي‏ريزي شد.((سيسل رودز)) در توطئه‎اي به منظور تأسيس ((حكومت جهاني)) عميقاً فرو رفته بود و از ماسونهاي اوليه بود. به اعتقاد دكتر ((كويگلي)):‌((هستة مركزي اين ] انجمن سري[ در مارس 1891 با استفاده از پول ((رودز)) تشكيل شد. اين سازمان از طرف روچيلد توسط ((لد آلفرد ميلنرMilner )) اداره مي‎شد. شخص اخير كسي بود كه مخارج انقلاب بلشويكي روسيه را تأمين مي‎كرد. اعضاي اين انجمن سري ،‌ همان ماسونها بودند. براي اطلاع بيشتر به كتاب هيچ كس  جرأت ندارد آن را توطئه بنامد فصل پنجم ،‌ تأسيس تشكيلات مراجعه شود.

در حقيقت مبتكر انجمن سري ((ماسونري)) شخصي يهودي بود به نام ((آدام وايزهاب))‌موجود بي عاطفه و شروري كه در اول مي سال 1776 فرقة روشنفكران را به منظور توطئه براي كنترل جهان پايه گذاري كرد. نقش اين فرقه در انجام عمليات مخوفي كه ((به حكومت وحشت)) معروف شد،‌غير قابل انكار است)) به صفحه 135، كتاب هيچ كس جرأت ندارد )) مراجعه شود.

7. گاري آلن، هيچكس جرأت ندارد آنرا توطئه بنامد. ترجمة دكتر عبدالخليل حاجتي، چاپ رسا، 1368،‌صفحه 68.

8. گئوركي تئودورف ،‌كتاب تبهكاران تل آويو، صفحه 68.

هيتلر در سال 1919 به حزب كارگران آلمان پيوست و چندي بعد آن را به حزب ] كارگران ناسيونال سوسياليست آلمان [ كه كلمة‌ نازي مخفف اين نام به زبان آلماني است،‌تبديل كرد. هيتلر براي حزب خود علامت صليب شكسته را ((كه علامت پاكي و برتري نژاد آريا بود)) انتخاب كرد. به كتاب سه چهره و يك جنگ، مجموعه مقالات،‌ترجمه كاوه دهقان،‌انتشارات اشرفي، سال 1345 ،‌صفحه 67 مراجعه شود. نويسندة‌ اين مقاله ،‌ ((ويليام شاميرر)) است.

9. همان كتاب ،‌صفحه 667.

10. علي اوغور كنگرة صهيونيستها،‌صفحه 18.

11. علي اوغور كنگرة صهيونيستها، صفحه 18.

12. Quigley

13. گاري آلن، هيچ كس جرأت ندارد آن را توطئه بنامد،‌صفحه 19.

14. Alfred . M. Lilienthal – the zionst  connection. P.461.

15. گاري آلن، هيچ كس جرأت ندارد ، صفحه 28.

16. سخنراني خاخام ريشون در كتاب Le Protocole des sages de zion صفحه 71 ثبت شده است. اين كتاب در سال 1906 توسط راژر لامبل از روسي به فرانسه ترجمه شده و در موزه بريتانيا موجود است. ترجمة‌ فارسي آن به نام ]پروتكل يهود[ و صهيونيسم چه مي‎خواهد؟ توسط داريوش فرهنگ به چاپ رسيده است. انتشارات والعصر.

17. زعماي قوم يهود در نهايت بي شرمي پيروان مذاهب الهي ديگر را كافر مي‎نامند.

18. علي اوغور كنگره‎هاي صهيونيستها ، صفحه 18.

19. Peter Grose. op . cit, P.117-1983.

20. Walter Rethenu

21. Weiner Frei Presse.

22. Sergyei A. Nilus. op. cit, P.11.

23. Jean Isoulet

24. Jewish Alliance Israelite Universal.

25. كتاب فوق، صفحه 11.

26. Sergyei A.Nilus, op. cit, P.15,16.

27.  آخرين مرحلة گردش اين مار، كشورتركيه استكه از هم اكنون با امضاي قرارداد نظامي با دولت صهيونيستي ، مار اين سمبل صهيونيستها دهان كثيفش را به سوي تركيه گشوده است. متأسفانه تركيه روزي از اين حقيقت تلخ مطلع خواهد شد كه در دل اين مار كثيف حل شده است. در ميان بلادي كه مطابق كتاب مقدس جزء موطن اصلي يهوديان قمداد مي‎شود، به قسمتي از آناطولي تركيه نيز بر مي‎خوريم . در چنين موقعيتي ،‌برنامة آتي صهيونيسم اخراج مردم تركيه است. قسطنطنيه به روي نقشه، آخرين نقطه‎اي است كه مار سمبول صهيونيسم قبل از رفتن به اورشليم از آن خواهد گذشت. صفحه 100،‌كتاب كنگره‎هاي صهيونيستها مراجعه شود. كشور تركيه از آغاز آماج توطئه صهيونيستها بوده است . در آن روزهايي كه هرتزل به دنبال تاسيس دولت يهود در فلسطين بود، با سلطان عبدالحميد امپراتور عثماني ملاقات كرد و نقشه خود را با او در ميان گذاشت و پيشنهاد كرد كه در برابر پرداخت قروض ، سلطان اجازه دهد يهوديان در فلسطين كه در آن زمان جزء‌ مستعمرات تركيه بود، دولت يهود را تشكيل دهد. سلطان تقاضاي او را رد كرد و گفت: ((مردم من براي تصرف اين سرزمين با خون خود آن را آبياري كرده‎اند.. بگذاريد يهوديان ميليونها پول خود را نگه دارند)). به صفحه 11 كتاب اسرائيل به چه قيمت نوشته آلفرد لي لي ينتال مراجعه شود. سلطان حتي در برابر وساطت ((كايزر آلماني)) كه گمان مي‎كرد،‌اگر دولت يهود در فلسطين تشكيل شود، فرهنگ و زبان آلماني در آن جا رايج خواهد شد،‌نيز مقاومت كرد . وقتي هرتزل از حمايت سلطان عثماني مايوس شد توطئه و نقشه قتل او توسط سازمان بين الملي صهيونيسم كشيده شد. و براي انجام آن پاي ارامنة‌ تركيه را كه جزو ناراضيان جامعة‌ آن روز ترك بودند،‌به ميان كشيدند و دست ترور صهيونيسم از آستين آنان بيرون آمد. سوء قصد به جان سلطان عبدالحميد به جايي نرسيد، ولي كشتار ارامنه را به دنبال داشت،‌بن گورين به دليل اين اغتشاش كه در سال 1915 انجام گرفت، به زندان افتاد. جالب آنكه طراح واقعي نهضت جوانان ترك كه به رهبري آتاتورك انجام شد، نيز صهيونيستها بودند.

28. دنيا بازيچة يهود، محمد شيرازي،‌ترجمه هادي مدرسي،‌صفحه 29.

29. Sergyei . A Nilus, op .cit, P –14.

30. Sergyei . A Nilus, op .cit, P –14.

 

31. همان كتاب و همان صفحه.

32. Holocaust  ((هالي كاست)) يك واژة عبري يوناني است.(( [ olah]  از لحاظ ادبي مفهوم  ]چه چيز به وجود آمده [ دارد.))از لحاظ كتاب مقدس (بايبل)‌به معناي ((قرباني سوخته)) مي‎باشد. ولي وقتي براي نشان دادن جنايات نازيها به كار برده مي‎شود، قربانياني را كه مشركين براي جلوگيري از خشم خداوندان خود انجام مي‎دادند، به خاطر مي‎آورد. كتاب جنگ عليه يهوديان loay Dawidowicz ،‌ چاپ سال 1933- 1945 صفحه ، 817.

33. A. M. Lilienthal. P.461.

34. Martin Borman

35. Dachau

36. Gideon Hosner

37. Wiesen thal

38 . يوري ايوانف،‌ صهيونيسم، صفحه 142.

39. Ben Hecht

40. Rudolf Kastner

41. Kurt Becher

42. A.M. Lilienthal, The ionist Connection, P.460-485.

43. Reichert

44. Feivel Polkes

45. يوري ايوانف، ‌صهيونيسم، صفحات 128- 129.

46. همان كتاب، صفحه 129.

47. همان كتاب، صفحه 130.

48. Shon Feld

49. يوري ايوانف، صهيونيسم، صفحه 149.

50. A.- M – Lilienthal. The zionist Connection P- 405.

51. Yizechak Gruenbaum

52. ((ويلنر ماير)) يكي از نمايندگان متدين مجلس اسرائيل، پس از محكوم كردن جنگ 1967گفت : شعار ضد يهود كه مهمترين اسباب برانگيختن احساسات بشر دوستانه مي‎باشد،‌ (( هرگز به حال هيچ ملتي مفيد نبوده است؛ نه كساني كه سياست تبعيض نژادي را عليه يهوديان اعمال كردند و نه يهودياني كه همان سياست را عليه اعراب به كار مي‎بردند.)) به صفحه 197 صهيونيسم، نوشته يوري ايوانف مراجعه شود.

53. يوري ايوانف، صهيونيسم، صفحه 138. براي اطلاع بيشتر از همكاران صهيونيست‎ها و سازمان اطلاعاتي آلمان نازي به فصل سوم كتاب صهيونيسم ، نوشتة يوري ايوانف ،‌ترجمة‌ابراهيم يونسي مراجعه شود.

54. J.P. stern Hitler. the fuhrer and the people. P.9.

55. Charles Crane.

56. Peter Grose, op . cit , p.97.

 

 

 

 

براي اطلاع بيشتر به كتاب يك پيمانه آب يك پيمانه خون نوشته عذرا خطيبي مراجعه كنيد.

 









 












 
www.iichs.org