"صهيونيسم، اسم ظاهري براي توطئه است."

تئودر هرتزل

 

 

هولوكاست1؛ معامله پنهاني

                                                                                 عذرا خطيبی

 

آيا او همان غول ستمگري است كه در اذهان من و شما و همه وجود دارد؟ يا دست فتنه گري از احساسات ضديهودي، او سوء استفاده كرده و به قول معروف، چاقو را به دست او داده است؟ اشتباه نشود! من نمي خواهم كسي را كه از جمله جانيان عالم است، تطهير كنم. ولي براستي آيا هيتلر مجرم واقعي بود؟ يا توطئه گران آتش افروزي، شركاي جرم او بودند؟ طراح كشتار يهوديان به دست هيتلر كه بود؟ خود او يا رؤساي فراماسون يهود و اعضاي سازمان صهيونيسم بين الملل؟ مگر نه اينكه هرتزل مؤسس اين مذهب ضد بشري، گفته بود كه: "كار تأسيس دولت يهود به سامان نمي رسد، مگر اينكه هدف به صورت يك مسئله سياسي ، افكار جهانيان را به خود جلب كند؟" و مگر همين مسئله كوره هاي آدم سوزي نازيها نبود كه احساسات عالي انسانها را تحريك و به نفع يهوديان تجهيز كرد، و آنان را به پايكوبي واداشت؟

 

به اعتقاد پيتر گروس نويسنده كتاب اسرائيل در ذهن آمريكائيان: "سال 1945 براي يهوديان، خوشحالي اميدبخشي به همراه داشت. چه با اعمال نازيهاي ستمگر، آرزوي يهوديان باقيمانده اروپايي كه انتقال از محله يهوديان اروپا بود، مورد توجه فوري قرار گرفت و نقشه تشكيل كامنولث يهوديان در يك فضاي همدردي جهانيان مورد تأئيد واقع شد."2

 

براي رؤساي صهيونيسم و اعضاي سازمانهاي تروريستي يهود، همچون بن گورين، مناخيم بگين، اسحق شامير، شارون و امثالهم كه كشتي مهاجرين يهودي را در سال 1947 در بندر حيفا غرق كردند و گناه آن را به گردن دولت انگليس انداختند تا راه براي ورود تعداد بيشتري از مهاجرين يهودي باز شود، تهيه طرح سوزاندن آنان در كوره ها به دست هيتلر مشكل بود؟ آن را جز يك حقه كثيف گانگستري مي توان دانست كه تنها از عهده "دستهاي پاك" آنان ساخته بود. آيا در موقع به آتش كشيدن كشتي اي كه تعدادي يهودي بي گناه را حمل مي كرد، هيتلر در ميان آنان بود؟ اين جماعت كه از چنين جناياتي براي تحريك احساسات انسانها در رسيدن به اهداف خود روگردان نبودند، نمي توانستند طرح كشتار هزاران نفر يهودي را به دست هيتلر، دشمن يهود، پياده كنند تا به خواست خود كه تأسيس دولت يهود بود، برسند؟

 

يوري ايوانف كه در كتاب صهيونيستم در زمينه از بين بردن مسافرين كشتيها چنين نوشته است: "در ميان بسياري از علل ناشناخته اقدام به اين كار، علت و موجبي آشكار بود. پيش از منفجر كردن كشتي پاتريا و سرنشينانش، صهيونيستها افسانه اي را كه در خصوص مورد بي سابقه اي از خودكشي دسته جمعي مردمي كه [مرگ را بر جدايي از وطن ترجيح دادند] جعل كردند. پيش بيني مي كردند كه مرگ اين عده و شيوع خبر آن روح صهيونيسم را در همه جا تحكيم خواهد كرد ..."3

 

درهمان كتاب، ايوانف از قراردادي بين آيشمن همدست خود آنان در ارتش هيتلري و نمايندگان سازمان هاگانا سخن به ميان آورده و نوشته است: "در سال 1944 طي قراردادي كه بين آيشمن در ازاي دريافت ده هزار كاميون مورد تقاضاي آنان كه براي حمل و نقل واحدهاي خويش و تمركز آنان در بخشهاي كم آسيب تر نياز داشتند، عده زيادي از يهوديان را از اردوگاههاي آلماني براي انتقال به فلسطين، آزاد كند." اين موافقت نامه به دستور وايزمن كه در آن وقت از تمام حركات ضديهود دستگاه هيتلري آگاه بود و بسيار خونسرد و بي اعتنا از كنار آن مي گذشت، انجام شد.4

 

با توجه به شرح فوق و آماده نمودن وسايل حركت يهوديان به سوي فلسطين، در تاريخ شنبه ... 26 نوامبر سال 1940 عده اي مهاجر يهودي اروپايي بدون كسب مجوز از دولت انگليس كه در آن وقت قيمومت فلسطين را بر عهده داشت، با كشتي پاتريا به بندر حيفا وارد شدند. اين مسافرت و مهاجرت با چراغ سبز آژانس بين الملل يهود آغاز شد؛ لذا اداره مهاجرت دولت بريتانيا به تازه واردين اجازه ورود نداد و مأمورين انگليس اعلان كردند كه "كشتي و سرنشينان را به جزيره موريس خواهند برد."

 

البته اتخاذ اين سياست خود مقوله ديگري است كه به طور خلاصه مي توان گفت كه بريتانيا كه خود مبتكر طرحهاي مختلف براي اسكان يهوديان در فلسطين بود، در سال 1939 كتابي به عنوان كتاب سفيد منتشر نمود كه در آن، فلسطين بين اعراب و يهوديان به طور مساوي قسمت و منطقه اورشليم، منطقه آزاد بين المللي خوانده شده بود. انتشار اين كتاب، متمكنين عرب فلسطيني را به "معارضه با يهوديان برانگيخت". بدين ترتيب، چنان كه سياست او است "يكي به نعل و يكي به ميخ زد"5 تا هر دو طرف را در كنار خود نگاه دارد.

 

در اين وقت، دولت نازي بنا به قرارداد منعقد شده بين آيشمن كه با اعضاي سازمان تروريستي هاگانا نزديكي داشت و سران صهيونيست، بر شدت تعقيب يهوديان افزود و در راندن آنان به سوي فلسطين، مهمترين خدمت را انجام داد و بدين ترتيب، خشنودي صهيونيستها را فراهم آورد. و به قول يكي از صهيونيستها: "محافل ملي يهود از سياست آلمان نسبت به يهوديان خرسندند ؛ زيرا به افزايش جمعيت يهوديان فلسطين مساعدت مي كند؛ چنان كه مي توان اميدوار بود كه در آينده نزديك، جمعيت يهوديان بر اعراب فزوني يابد."6

 

همزمان، مسائل مختلفي در اروپاي درگير جنگ رخ مي داد. دستگاه رهبري صهيونيستها با سياست دولت بريتانيا7 در مسئله مهاجرت يهوديان به فلسطين مخالفت مي ورزيد. شبكه اي به وجود آمد كه از راه قاچاق با "مساعدت سربازان نازي، اس. اس ها" مهاجرين يهودي را به فلسطين مي بردند.

 

در واقع، "روابط پنهاني" بين صهيونيستها و دولت آلمان نازي با اسم رمز "شب بلورين" آغاز شد. در آن وقت، دو تن از مأمورين موساد وارد كاخ هيتلر شدند و پيشنهاد كردند كه "در امر آموزش برنامه صهيونيستها" كه آماده رفتن به فلسطين هستند، تسريع شود. در مقابل، از طرف نازيها پيشنهاد شد كه روي وسايط نقليه اي كه يهوديان را به مقصد فلسطين مي برد، نبايد مقصد مشخص باشد. اين وسايط نقليه توسط موساد هدايت مي شدند8. با توجه به توضيحات فوق، اينك برگرديم به كشتي پاتريا و سرنوشت سرنشينانش.

 

وقتي مأمورين انگليس به كشتي و مسافرينش اجازه لنگر انداختن در بندر حيفا و پياده شدن آنان را ندادند، تروريستهاي هاگانا براي جلب نظر مردم دنيا و بويژه آمريكائيان، كشتي را با همه سرنشينانش منفجر كردند. در آن كشتي 1900 نفر يهودي مهاجر وجود داشت. به قول يكي از اعضاي آژانس بين المللي يهود، اين جنايات از آن جهت انجام شد تا دولت انگليس بداند كه يهوديان را نمي شود از وطنشان [؟!] دور كرد.

 

تروريستهاي هاگانا كشتي پاتريا را در دل شب منفجر و در بندر، جهنمي از آتش بر پا كردند. همه سرنشينان آن كه زن و كودك، جوان و پير، از يهوديان بي گناه بودند، در ميان آتش سوختند و در آب دريا مدفون شدند.

 

آيا كشتي پاتريا كوره آدم سوزي ديگري نبود كه به دست صهيونيستها مشتعل شد؟ در آن وقت، گناه اين عمل ننگين را به گردن دولت انگليس انداختند؛ لكن در سال 1950 از اين جنايات پرده برداشته و اعلام شد كه آن عمل جنايتكارانه، توسط خود صهيونيستها انجام گرفته است و نه دولت انگليس.

 

آيا اين عمل شيطاني به تنهايي سرنخي نيست تا لكه ننگ آدم سوزي از دامان نازيها كمرنگ شود؟ گناهكاران واقعي اعضاء گروه تروريستي هاگانا بودند كه محرك آنان در كوچ دادن آن بي گناهان حفظ جان و مال يهوديان نبود، بلكه به دنبال افزايش تعداد يهودي ساكن فلسطين بودند.

 

و ... انفجار كشتي ديگري به نام استروما در درياي سياه كه در تاريخ 24 فوريه 1942 با 769 مهاجر يهودي كه به راهنمايي گروه تروريستي هاگانا براي رفتن به فلسطين به بندر استامبول وارد شده بودند، دليل محكم ديگري در همدستي صهيونيستها با هيتلر مي باشد. اعضاي هاگانا به رهبري اسحق شامير و بن گورين يار ديرين آيشمن، پس از آنكه نتوانستند موافقت دولت انگليس را براي ورود مهاجرين به فلسطين كسب كنند، آن را منفجر كردند. دريايي از آتش در ميان آبهاي مديترانه، 769 نفر يهودي بي گناه را به كام مرگ فرستاد. همه مسافرين طعمه حريق شدند و آژانس يهود اعلام كرد كه: "انفجار كشتي يك اعتراض و خودكشي دسته جمعي بود."

 

خوب، ببينيد دوباره آتش و دوباره آدم سوزي. سرنشينان هر دو كشتي به يك نحو ميان شعله هاي آتش جان سپردند و در هيچ يك از آن دو واقعه، هيتلر حضور نداشت؛ در واقع، موضوع اشغال فلسطين بود و نه نجات جان يهوديان بخت برگشته. چنان كه روزنامه يهودي به پيش چاپ آمريكا در يازدهم دسامبر سال 1939 نوشت: "كنفرانس يهوديان زماني بيدار است كه مسئله فلسطين مطرح باشد؛ اما وقتي نجات جان يهوديان ممالك مختلف در ميان باشد، خواب است."9

 

 

1- همه سوزي، قتل عام.

 

2- Peter Grose -Israel in th mind of America. Newyork. Alfres- A'konoff. Inc. 1983,P.207

 

3- يوري ايوانف، صهيونيسم، ترجمه ابراهيم يونسي، كتابهاي سيمرغ وابسته به موسسه انتشارات اميركبير. چاپ اول، 1351.

 

4- براي اطلاع بيشتر، به صفحات 142 تا 144 كتاب صهيونيسم مراجعه شود.

 

5 و 6- به كتاب يوري ايوانف، صهيونيسم، ص 140 مراجعه شود.

 

7-  رهبران صهيونيست "همزمان با اقداماتي كه به منظور نجات آوارگان يهود به عمل مي آوردند، عليه واحدهاي انگليسي مقيم فلسطين دست به عمليات جنگي زدند." هاگانا هدف از اين عمليان را راندن بريتانيا از سرزمين فلسطين عنوان نمي كرد، بلكه آن را "تجديد پيمان با انگلستان عنوان مي كرد و مي گفت: "تا آن جا كه مي دانيم، بين ما و بريتانيا مطلقا اختلافات منافعي وجود ندارد. ما به هيچ وجه علاقه اي به اين نداريم كه موقعيت بريتانيا را در هيچ جاي جهان، خواه خاورميانه يا فلسطين تضعيف كنيم". به صفحه 154 كتاب صهيونيسم مراجعه شود.

 

 

8- براي اطلاع بيشتر به كتاب صهيونيسم، نوشته يوري ايوانف، فصل سوم "دهليز پرپيچ و خم و بي سرپناه" مراجعه شود.

 

9-  يوري ايوانف، صهيونيسم، صفحه 140.

 

 









 












 
www.iichs.org